از خلیج فارس تا خلیج عربی

قسمت دوم
در قسمت اول این مقاله آوردیم که
خلیج عربی» واقعیت دارد و یک واژه قدیمی است؛ ولی این خلیج در حد فاصل مرزهای غربی عربستان با مصر و سودان قرار دارد. دریای سرخ یا بحرالاحمر را در قرون گذشته «خلیج عربی» می‌نامیدند. البته در حال حاضر نیز عده‌ای همین عنوان را برای این دریا به‌کار می‌برند
حکایت این تقلب تاریخی که برخی نادان و عده ای از عمد خلیج فارس را خلیج عربی می دانند قصه امروز و دیروز نیست و سالهاست شیخ نشین هایی که تا عصر قاجار تابع ممالک محروسه ایران بودند به تحریک غربی ها ناله ای از این دست سر می دهند تا بهره ای از دنیای سیاست ببرند اما واقعیت را نمی توان کتمان کرد

سرآرنولد ویلسن  در سال ۱۹۲۸ در کتاب خود با نام خلیج‌فارس آورده است: «هیچ آبراهی، چه در گذشته و چه در حال حاضر برای زمین‌شناسان، باستان‌شناسان، تاریخدانان، جغرافی‌دانان و… به اندازه خلیج‌فارس اهمیت نداشته است. این آبراه که فلات ایران را از شبه جزیره عربستان جدا می‌کند، از هزاره قبل از میلاد تاکنون از هویت پارسی و ایرانی برخوردار بوده است.»
 آثار باستانی برجای مانده و نوشتاری، قدمت این منطقه را بیش‌از‌پیش روشن می‌کند. پژوهشگران و مورخانی که درخصوص خلیج‌فارس تحقیق کرده‌اند، همگی در کتب خود در این موضوع متفق‌القول هستند. و در نوشته‌های خود آورده‌اند: «این دریا که از سند و کرمان تا فارس ادامه دارد و به جناوه و مهروبان، سیراف و عبادان (آبادان) ختم می‌شود، در میان همه سرزمین‌ها با نام فارس خوانده می‌شود؛ زیرا مملکت فارس از همه کشورها آبادتر، پیشرفته‌تر بوده و پادشاهان آن، همه کرانه‌های دور و نزدیک این دریا را تحت کنترل خود دارند.»
این عبارتها در ده‌ها کتاب تاریخی وجود دارد. برای نمونه می‌توان چنین عبارتهایی را با اندکی تفاوت در کتاب البلدان ابن‌فقیه و مالک و ممالک استخری و صورهًْ‌الارض ابن‌حوقل مشاهده کرد
همچنین در کتاب تاریخ یعقوبی به دریای پارس اشاره گشته و چنین نوشته شده است: «برای سفر به چین از راه خوارزم و تبت روند و اگر از راه دریا روی، باید از هفت دریا بگذری، اول دریای پارس است که باید از سیراف بر کشتی نشست و آخرش رأس جمحمه است.»
از مستندات یونانی و ایرانی می‌توان چنین برداشت کرد که در سراسر آبهای ساحلی جنوب ایران، سه قوم عمده به‌ترتیب در شرق؛ پارت‌ها، مکرانی‌ها و کرمانیا، در مرکز؛ پارس‌ها و در غرب؛ عیلامی‌ها و خوزی‌ها ساکن بوده‌اند، ولی پارس‌ها به‌دلیل برخورداری از سواحل دریای پارس و دریانوردی شهرت بیشتری داشتند و از سال ۶۰۰ قبل از میلاد، بخش وسیعی از فلات ایران و سپس تمامی آن به‌نام این قوم معروف شد. پارس‌ها گروهی از آریایی‌ها بودند که به اسب‌سواری و داشتن اسب‌های ورزیده شهرت داشتند و یکی از معانی کلمه پارس اسب‌سوار، چالاک و دلیر است و اعراب هنوز هم کلمه فارسی و فرس را به همین معنا به‌کار می‌برند. به همین دلیل اسب و سرو در تمام نمادهای به‌جامانده از دوره پارسی به‌ویژه در تخت جمشید و نقش رستم وجود دارد
در میان اسناد تاریخی دوره پارسی تا قرن پنجم قبل از میلاد، سند مشخصی وجود ندارد که نام دقیق این آبراه در آن ذکر شده باشد. در متن سومری پادشاه اور، لاگاش (۲۴۹۴ ــ ۲۴۶۵ ق. م)، از عبارت ساحل بالا و در متن پادشاه یوروک (۲۳۴۰ ــ ۲۳۱۶ ق.م) و در متن شاهان آکد، کلمه دریای بالا و دریای پایین استفاده شده است. آشوری‌ها، آلدی‌ها، بابلی‌ها و عیلامی‌ها هرکدام از این آبراه با کلماتی از قبیل: تالاسا مر کلپس و دریا نام برده‌اند. در کتاب اوستا، از خلیج‌فارس با نام پوئی‌دیگ و فراخکرت (دریای وسیع) نام برده شده است.
و این آیتی هست که تا ابد تاریخ نام این آبراهه خلیج فارس است و تغییر نخواهد کرد

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

The Instagram Access Token is expired, Go to the Theme options page > Integrations, to to refresh it.
دکمه بازگشت به بالا