استاد نصیریان: ریاکاری اعتماد را از میان بر میدارد و جامعه را متلاشی میکند/فرهنگ آگاهیساز است
به بهانهی انتشار کتاب چهار جلدی «غزل اجتماعی معاصر» که پژوهشی است پیرامون شعرهای اجتماعی شاعران معاصر در 2567 صفحه، نشست مجلهی بخارا، هفتم اسفند با حضور استاد علی نصیریان- شمس لنگرودی- دکتر عبدالحمید ضیایی و مهدی مظفری ساوجی، پژوهشگر و نویسندهی کتاب، برگزار شد.
در ابتدای برنامه با دعوت علی دهباشی، مدیر و سردبیر بخارا، استاد علی نصیریان با خواندن این بیت از حافظ که «صد هزاران گُل شکفت و بانگ مُرغی برنخاست / عندلیبان را چع پیش آمد، هَزاران را چه شد» به ایراد سخن پرداخت.
وی در آغاز سخن با قدردانی از علی دهباشی که با تلاش بیوقفه که به گفتهی او «یک تنه بار سنگین فرهنگ را با [مجلهی] بخارا و برگزاری این مجالس [فرهنگی] بر دوش میکشد» مجله بخارا را وزینترین مجله فرهنگی اکنون دانست و در مورد اندیشه اجتماعی در غزلهای حافظ که بیشتر مورد علاقه و مطالعهی او است، گفت: کاری که آقای مظفری ساوجی انجام داده، کار بسیار ارزنده و درخشانی است، چرا که به مسایل اجتماعی جامعه و انعکاس آن در حیطه غزل و شعر پرداخته است.
استاد نصیریان ادامه داد: معضلات و مشکلات جامعه وقتی در ادبیات معاصر، چنان که از گذشته هم بوده، منعکس میشود؛ کاری ارزنده است و از آن جا که من بیشتر با حافظ مانوسام و سر و کار دارم، میتوانم بگویم که حافظ نیز به مسایل اجتماعی پرداخته است.
این استاد پیشکسوت تیاتر و سینما تصریح کرد: مهمترین نقد و موضوعی که حافظ بر آن انگشت میگذارد، ریا و ریا کاری است. ریا و ریاورزی که حافظ بر آن تاکید میکند، مسالهای است از درون جامعه را میخورد و پوچ میکند و میگسلد و انسانها را دچار تشدد و بیگانگی، و در نتیجه از هم دور میکند.
او تاکید کرد: ریاکاری اعتماد را از میان بر میدارد و جامعه را متلاشی میکند.
علی نصیریان خاطر نشان این که شاید بتوان گفت مسالهی آگاهی به مسایل اجتماعی در دوران معاصر از مشروطه آغاز میشود و تا به امروز ادامه دارد، گفت: با این حال از آن زمان تا امروز شرایط بسیار فرق کرده و با دوران نوجوانی و جوانی، درست در سال ۱۳۳۰ و دهه سی که من ۱۷-۱۸ ساله و شاگرد کلاسهای جامعه باربد بودم و درس میگرفتم، تنها شاید یک کتاب درر بارهی تیاتر وجود داشت و آن هم «هنر تیاتر [عبدالحسین] نوشین» بود که کارگردان تیاتر بود و وقتی به زندان افتاد این کتاب را نوشته بود.
وی سپس با یادی به یک دهه و دهه چهل که کتابها ترجمه میشد، افزود: در دهه چهل کتابهایی از آثاری در فرنگ در بارهی تیاتر، یا مثلاً نمایشنامههای کلاسیک از کسانی چون مونیر- کورنی و راسین یا حماسه رویداد اودیسه و دیگر کتابها، یک هوا آگاهیهای جامعه بیشتر شد؛ چون فرهنگ آگاهیساز است.
ایشان یادآوری کرد که مسایل اجتماعی وقتی که در هنر و ادب وارد شد، وارد تیاتر و سینما شد، تیاتری غیر از تیاترهای لالهزاری و نو که با جوانها پا گرفت و سینمایی متفاوت از فیلم فارسیها پدید آورد، از سه نمایشنامهی برجسته ایرانی که در آن دوره پدید آمدند یاد کرد و تصریح کرد: دکتر عبدالحسین ساعدی- اکبر رادی و بهرام بیضایی از همین رشد آگاهی و موج نویی از تیاتر اجتماعی را مطرح کردند.
استاد علی نصیریان اذعان کرد: با این حال، شعر از خیلی پیشتر رویکرد اجتماعی به خود گرفته بود و از مشروطیت تا دههی چهل که شعرای جدید و شعر نو هم به میدان آمده بودند، پیش رو بودند و ما با آنها نیز در ارتباط بودیم.
سپس مهدی مظفری ساوجی، پژوهشگر و نویسندهی کتاب به سخنان خود را با تشکر از اساتید حاضر در نشست و علی دهباشی آغاز کرد. وی با خواندن ادبیاتی از حافظ که به عقیدهیاو شناسنامه غزل اجتماعی است، به این شرح که «صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد / پا و دُمش دراز باد آن حَیَوانِ بی علف» و «حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی / داغِ تزویر مکن چون دگران قرآن را» در ابتدای سخن، تصریح کرد: اگر امروز میخواستم غزلی را در دیباچه کتابی که دوازده سال پیش چاپ نخست آن به انتشار در آمد و اکنون به همت آقای بخشی از نشر دیدآور به چاپ چهارم رسیده بیاورم، به طور قطع همین غزلی بود که استاد علی نصیریان به آن اشاره کردند: «یاری اندر کس نمیبینیم، یاران را چه شد» را میاوردم.
وی پس از خواندن غزلی دیگر از حافظ، در مورد فرآیند دشوار کار پژوهشی بر کتاب غزل اجتماعی گفت: در سالهای ۷۸-۷۹ که در ساوه سکونت داشتم، برای دست یافتن به منابعی که برای تألیف و تدوین این کتاب نیاز داشتم، مدام بین تهران و ساوه در تردد بودم.
مؤلف کتاب غزل اجتماعی سپس با نقل خاطراتی به حمایت دکتر شفیعی کدکنی از موضوع پژوهش خود اشاره کرد و خاطرنشان کرد این کتاب در چاپ نخست تنها ۸۰۰ صفحه بود و در چاپ دوم از انتشارات نگاه به طور مفصل صیقل خود تا به امروز که به صورت چهار جلدی از سوی نشر دیدآور روانه بازار کتاب شده است.
مظفری ساوجی تصریح کرد که کار نوشتن مانند پوست کندن است و گاهی گویی انسان واقعاً به پوست کندن خود نشسته است.
او درباره معرفی غزلهای اجتماعی معاصر تاکید کرد در انتخاب شعرها و شاعران به همه طیفها و به قولی فراجناحی عمل کرده است و اذعان کرد: متأسفانه امروز گویی ادبیات دیواری است که بسیاری شعارهای خود را بر آن مینویسند، در حالی که ادبیات مجال شعارنویسی نیست، بلکه مجال رمزنویسی و استعاره پردازی و در کنایه نوشتن است.
در ادامه برنامه علی دهباشی ضمن دعوت از استاد شمس لنگرودی، دقایقی را به فعالیتهای پژوهشی در حوزه شعر و همچنین انتشار ۲۵ مجموعه شعر ایشان پرداخت و سپس تریبون را در اختیار وی قرار داد.
شمس لنگرودی ابتدا با سپاس از دهباشی، کلماتی از سخنرانی مولف کتاب را دستمایه سخن قرارداد و گفت: آقای مظفری اشاره کردند که نوشتن مانند پوست کندن است و این حرف دُرستی است، به این معنا که کارهای هنری و حتی غیر هنری مثل فوتبال که گروهی مثلاً پانزده نفر یا بیست نفر با هم تمرین میکنند… یا مثلاً سینما که یک کار گروهی است که در آن یکی فیلمنامه را مینویسد و کسی کارگردانی آن را به عهده میگیرد و دستیار و عواملی هستند و کسانی بازیگرند و دست به دست هم میدهند تا کار به نتیجه نهایی خود برسد و اثری خلق میشود که کار جمعی است. یعنی در تمام مدتی که کار ساختن اثر انجام میشود، به رغم سختی، تفریحی هم دارد و بازتاب بیشتری هم در جامعه دارند.
وی افزود: اما در ادبیات شما در یک اتاق نشستهاید و به تنهایی هم نویسنده و هم کارگردان و هم بازیگرید، همه کارها را باید شما شروع کنید و بر یک صفحه سفید.
لنگرودی با اشاره به گذشته ادامه داد: ما وقتی نوجوان و جوان بودیم، میگفتیم که [نویسنده] کیف میکند و در اتاقش نشسته و راحت در خلوت کارش را میکند و در ترافیک نمیآید که البته کیف هم دارد . همه درست است، اما چند روز؟ یک هفته خوب است، یک ماه خوب است؛ پوست کندن را میگویم؛ یک سال خوب است… اما بعد آرامآرام اگر درونگرا نشود و با تبعات درونگرایی، خیلی هنر کرده است. واقعاً خلوت کُشندهای میشود که در نهایت دیگر خلوت نیست، انزوا است که معمولاً دو گونه است؛ یکی خلوتی است که سازنده است و یکی انزوایی که سابنده است و خیلی باید هنر کرد که این انزوا و تنهایی شما را از پا در نیاورد.
این شاعر و پژوهشگر ادبیات با یادی از احمد شاملو که میگفت «اهل ادبیات دو جورند؛ یک عده کار میکنند و یک عده مشغولاند که نگذارند آن عده کار کنند»… و او درست میگفت، خاطرنشان کرد: حالا بعد از این که کار در آمد و مسایل خودش که حتماً آقای بخشی، مدیر نشر دیدآور میدانند، و نشستن پای پژوهشی که ده سال- بیست سال در خلوت کار میبرد و همان پوست کندن است که ایشان [مظفری] تنها برای لغت نگفتند، واقعاً دشوار است و وقتی هم کار به انتشار رسید، بعد باید منتظر انکار باشید.
به گفته وی «شاملو میگفت که کار کردن در این کشورها، تونل زدن در کوه ناممکنها است» و همه منتظرند که کار در بیاید و انکارش کنند، چون کار راحتتری است.
شمس لنگرودی سپس با اشاره به کتاب منتشر شده که بهانه این نشست بود، کتاب غزل اجتماعی معاصر را دارای محتوای شعرها و شاعرهایی عنوان کرد که با آن که با شعر امروز آشنایی دارد، نام آنها را نشنیده بوده است و این که مظفری ساوجی به سراغ آنها نیز رفته را از ویژگیهای خوب این کتاب دانست. تأکید کرد: من به همین دلیل به این نشست آمدم تا ستایش و قدردانی کنم از ایشان.
شاعر «میمیرم به جُرم آن که زندهام هنوز» مقدمه کتاب غزل اجتماعی را بسیار درخشان دانست و با اشاره به گفتههای استاد علی نصیریان و خود مظفری، عنوان کرد: چنان که این عزیزان گفتند، میشود گفت که حافظ بزرگترین شاعر سیاسی ایران بود که در فرمود «شرابِ خانگیِ ترسِ محتسب خورده» حواس او بر این بوده که شعر بگوید ولی از آنجا که وجودش سراسر سیاسی بود یا سیاست برای او به مثابه مبارزه با ریا بود، جوهر شعرش سیاسی میشد. این را به این دلیل گفتم که میانِ «غزل» و «اجتماعی» در عنوان کتاب ظاهرن تناقضی وجود دارد، زیرا تغزل و غزل یک امر اساساً عاطفی است، که وقتی اجتماعی میشود عموماً از وجه عاطفی عاری میشود، به همین دلیل گاهی غزلهایی با عنوان اجتماعی گفته میشود که مخاطب هم کف میزند و بعد فراموش میشود اما بیشتر شبیه شوخیاند؛ چرا که محتوای آن موضوع است شعر نیست. یکی از چیزهایی که نمیتوانیم عزیزان را متوجه کنیم این که اینها شعر نیست، یک گفتار معمول است که البته وزن به آن داده شده و اجتماعی هم هست، اما شعر نیست برای این که یکی از وجوه شعر مثل همین مصرع حافظ «شرابِ خانگی ترس محتسب خورده» است. اینجا اشاره به امیرمبارزالدین بوده که خود می میخورده و بعد که پادشاه میشود و تا اینجا هم مسالهای نیست، اما در میخانهها را میبندد و آنها که پنهانی برای خود شرابی میگذاشتهاند، شرابی بوده که ترس محتسب بر آن گذشته بود و این ترکیب را فقط حافظ میتوانسته بسازد. اینجا دیگر تنها موضوع مطرح نیست، بلکه اعتبار این ترکیب و شعریت آن هم در میان است و عرض بنده این است که وقتی میگوییم «شعر اجتماعی» اول باید شعر باشد و بعد اجتماعی، و گر نه که اجتماعی بودن آن که همین چیزهایی است که همه به طور روزانه میگوییم، ناراحت هم می شویم، اما شعریت مهمتر است و بعد از این است که اجتماعی بودن مساله است. یعنی خود موضوع یک اثر را به شعری درخشان تبدیل نمیکند هر چند که ممکن است بامزه کند.
شمس لنگرودی در آخر با اشاره دوباره به کتاب مظفری، آن را قابل قدردانی و دستمریزاد گفتن دانست و از این وجه که شعر شاعران جوان زیادی را به صحنه میآورد که شعرشان گمشده در غبار روزگار و روزمرگی و گرفتاری، یادآور تاسفی هم دانست.
آخرین میهمانِ سخنران این برنامه، دکتر عبدالحمید ضیایی بود که با ادای احترام به اساتید و هنرمندان و شاعران حاضر در نشست، سخن خود را آغاز کرد.
وی با سپاس از علی دهباشی و برگزاری این نشستها، حضور در آن را فرصتی دانست که بتوانیم در هوای نامناسب در آن قدری تنفس کنیم و گفت: از طرف دیگر این نشسست را مرهون و مدیون مهدی مظفری دانست که آثار و البته زندگی او مثل یک اثر هنری است.
دکتر ضیایی با ابراز خوشحالی از این که برگزاری نشستهای ادبی گویای این است که هنوز ادبیات و شعر برای ما اهمیت دارد، خاطرنشان کرد: البته در روزگار ما پارادایم اصلی و اتکای غالب و حقیقت، چه درست باشد و چه غلط، بر علم است و البته خود آن رژیم حقیقت و عالمان بزرگ برای ابراز و بازنمایی اندیشههای خود نیاز جدی به ادبیات دارند.
او با اشاره به کسانی چون یوال نوح هراری که کتابهای «هومو ساپینس» و «هومو دئوس» را مینویسد که از پُرفروشترین کتابها در روزگار ما است، ناچار از این است که برای بیان مباحث علمی از روایت استفاد کند و دست به دامان قصهگویی بشود. یا کسی مثل اروین یالوم، روان درمانگر قصه محوری است که برای بیان مفاهیم روان درمانگری ناچار از پناه بُردن به داستان هست و حاصل آن میشود «درمان اسپینوزا» – «مسالهی شوپنهاور» و «وقتی نیچه گریست» و دیگر کتابها.
ضیایی تصریح کرد: بنابراین اگر فکر کنیم روزگار ادبیات سر آمده و ماه خیال در محاق خاموشی فرو رفته، به گمان من ایده نادرستی است، و اسطورهها هیچگاه از بین نمیروند و به تعبیر مولانا که «هر لحظه به شکلی بُت عیار در آمد» تغییر شکل میدهند و میمانند و از ازل تا به ابد فرصت اندیشمندان و شاعران و خیالپردازان است.
او در باره کتاب غزل اجتماعی و شعر اجتماعی به عنوان یکی از مولفههای شعر اندیشه نیز افزود: البته در این که عنوان «غزل اجتماعی» عنوان درستی است یا نه؟ و این که گونههای دیگر شعری مثل شعر شبانی و شعر حماسی یا شعر غنایی و عاشقانه حتی و این که آیا اینها هم حد فاصلی با شعر اجتماعی دارند یا نه؟ که آنها هم نوعی همپوشانی با شعر سیاسی دارند، حدیث مفصلی است که میشود ساعتها در باب آن صحبت کرد.
ضیایی گفت: به هر حال شعر اجتماعی با موضوعیت دغدغههای مردم هر روزگاری، نمیتواند مورد غفلت قرار بگیرد و از فرخی یزدی که دهانش دوخته میشود تا همین امروز و ترانهها یا شعرها، بیانگر این است که ما نمیتوانیم شعر را از شرایط و تحولات اجتماعی جدا کنیم. به عبارت دیگر شعر و ترانه میزانالحراره و دماسنج یک جامعه است و ما با شعر میتوانیم اندازه بگیریم و تحولات اجتماعی را رصد کنیم و ابلهانه خواهد بود اگر این آینهای را که روبهروی خوبیها یا عیبهای یک جامعه گرفته شده را بشکنیم.
وی تأکید کرد که از نظر او شعر اجتماعی در واقع یک جامعه مدنی دموکراتیک است و آرمانشهری که در آن صداهای مختلفی که در جامعه ما وجود دارند به تصویر کشیده شده است، و ادامه داد: از این نظر کتاب حاضر آینهای است که تمام صداهای موجود در آن منعکس و به تصویر کشیده شده و شما میتوانید ببینید که چه گونه شعر در این جامعه دارد نفس میکشد.
گزارش از حسین قنواتی ، تصویربردار: کتایون عزیزی
انتهای پیام