جاماندگی وزارت میراث فرهنگی از قافله موزه‌داری

حمیدرضا حسینی

در بررسی عملکرد موزه‌های ایران و بیان مشکلات و کاستی‌های آن‌ها، به‌طور معمول مقایسه‌ای با موزه‌های کشورهای پیشرفته (مثلا آمریکا، بریتانیا و آلمان) صورت می‌گیرد. چنین مقایسه‌ای راهگشا نیست، چون هیچ چیز ما شبیه آن کشورها نیست که موزه‌های‌مان باشد و فاصله عمیق بین‌مان، هرگونه مقایسه‌ای را غیر واقع‌بینانه جلوه می‌دهد. از سوی دیگر، عده‌ای نیز با استفاده از همین مقایسه و با استناد به جایگاه فرهنگی-اجتماعی، منابع مالی و امکانات موزه‌ها در کشورهای پیشرفته یا برخی کشورهای منطقه مانند امارات و قطر، به توجیه مشکلات موزه‌های ایران می‌پردازند. حال اگر بتوانیم موزه‌هایی را در کشور خودمان نشان دهیم که در شرایط مشابه، وضعیت به‌مراتب بهتری دارند، مقایسه‌مان واقع‌بینانه‌ و راهگشا خواهد بود.

این نوشته به مقایسه دو گروه موزه‌های وابسته به وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و موزه‌های وابسته به بنیاد مستضعفان می‌پردازد. گروه اول، بیشترین و بزرگ‌ترین موزه‌های کشور را تشکیل می‌دهند و گروه دوم، چند موزه پیشرو و پیشرفته را شامل می‌شوند. با این توضیح که: موزه‌های بنیاد عاری از ایراد نیستند و نگارنده خود در چند مورد به نقد آن‌ها پرداخته است اما برتری چشمگیری بر موزه‌های وزارت میراث فرهنگی دارند. در عین حال، موزه‌های خوب کشور منحصر به بنیاد مستضعفان نیستند و نهادهای دیگری مانند آستان قدس رضوی و دانشگاه تهران، کارنامه قابل قبولی در این حوزه داشته‌اند.

اگر در سه چهار سال گذشته به موزه‌های تحت مدیریت بنیاد مستضعفان – مشخصا موزه هنر ایران، موزه هنرهای ملی اصفهان، موزه نور و روشنایی یزد و موزه‌های سه‌گانه هنر جهان، گوهر و آرایه‌های تاریخی و پول ایران – رفته باشید، متوجه چند تفاوت بزرگ با موزه‌های تحت مدیریت وزارت میراث فرهنگی می‌شوید:

۱. غنای خیره‌کننده آثار به نمایش درآمده
۲. طراحی قوی که به نوبه خود در خدمت معرفی بهتر آثار قرار گرفته است
۳. نظم و دیسیپلین حاکم بر موزه
۴. رفتار محترمانه و مهربانانه موزه‌داران با مخاطبان

و اگر مانند نگارنده کمی با وضعیت داخلی موزه‌های بنیاد آشنا باشید، پی به تدابیری می‌برید که موزه‌های استاندارد ثمره آن‌هاست. تدابیری از قبیل بهره‌گیری از افراد باانگیزه و تحصیلکرده در رشته‌ موزه‌داری و رشته‌های مرتبط؛ جذب موزه‌داران جوان از طریق فراخوان و مصاحبه و آموزش آنان؛ جایگاه «تحقیق و توسعه» (R&D)در طراحی موزه‌های جدید یا بازسازی موزه‌های موجود؛ و بها دادن به کار تیمی در تمام مراحل تأسیس موزه از ایده تا اجرا.

حال، کافی است چند باری به موزه‌های تحت مدیریت وزارت میراث فرهنگی رفته باشیم تا چند ایراد بزرگ را در عموم آن‌ها ببینیم:

۱. فقدان ایده‌های خلاق در طراحی و اجرای موزه که پیامد ضعف‌های ساختاری مانند ناکارآمدی مدیریتی، فقدان واحد تحقیق و توسعه و نبود سازوکار پایش و ارزیابی است (نمونه آن، تأسیس موزه‌های بی‌مخاطب مانند موزه نقاشی پشت شیشه و موزه‌های گنگ مانند ظروف سلطنتی در مجموعه سعدآباد)
۲. عدم نمایش بسیاری آثار شاخصِ موجود در گنجینه موزه‌ها (نمونه آن، عدم نمایش برخی از مهم‌ترین آثار موجود کاخ گلستان)
۳. استفاده از نیروهای فاقد دانش و تجربه لازم در حوزه موزه‌داری که حاصل استفاده از روش‌های غیراصولی و سلیقه‌ای در جذب نیرو است (شامل حال همه موزه‌های وزارت میراث فرهنگی)
۴. کمبود، بی‌انگیزگی و فرسودگی نیروی انسانی و عدم جایگزینی اندک موزه‌‌داران باصلاحیت و در آستانه بازنشستگی با نیروهای جوان و آموزش‌دیده
۵. رفتارهای نامناسب تا مرز توهین به مخاطبان (از جمله بخش ایران باستان در موزه ملی که نمونه اعلای مخاطب ستیزی، فردمحوری و نظارت ناپذیری است)
۶. فقدان نظم و انضباط که در طیف وسیعی از مسایل از نظافت موزه و سر و وضع کارکنان گرفته تا وضع مقررات دلبخواهی و خلق‌الساعه دیده می‌شود.

این فهرست را می‌توان بلندبالاتر کرد اما از حوصله نوشته حاضر خارج است.

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا