شهر تاریخی اردشیر خوره به چراگاه تبدیل شد
محمدرضا نسب عبداللهی: اردشیر خوره (شهر گور) جزو اولین شهرهای دوره ساسانیان است که از سوی اردشیر بابکان، بنیانگذار امپراتوری ساسانی بنا شد. منار و قسمتهایی از تختگاه از جمله بقایای این شهر دایرهای هستند که باقی ماندهاند. این شهر تاریخی که در نزدیکی فیروزآباد فارس قرار دارد، به درستی محافظت نمیشود و گاه و بیگاه گلههای گوسفندان را میتوان در این شهر ساسانی دید که به چرا مشغول هستند. مشاهدات میدانی نشان میدهد که بر اثر رفت و آمد پیاپی گلههای گوسفندان، فضولات حیوانی محوطه این شهر را پوشانده و در مواردی این فضولات باعث آلودگی مواد فرهنگی پراکنده در اطراف منار شهر گور مانند خرده سفالهای تاریخی شده است.
شهر گور (اردشیر خوره) یکی از مهمترین شهرهای ساسانی است که فردوسی هم ابیاتی درباره آن دارد:
«یکی چشمه بـود بیکران اندر اوی، فراوان ازو رود بگشاد و جوی
برآورد از آن چشمه آتشکده، بدو تازه شد مهر و جشن سده
به گرد اندرش باغ و میدان و کاخ، برآورده شد جایگاه فراخ
چو شد شاه با دانش و فر و زور، همی خواندش مرزبان شهر گور»
چنین شهری پرآوازهای مدتهاست وضعیت چندان مناسب و شایستهای ندارد و رهاکردن آن میتواند آسیبهایی به آن وارد کند. برای اینکه در خصوص زمان بنای این شهر و جزییات آن بیشتر بدانیم، روایت ساخت شهر گور و شهرسازی ساسانیان را مرور میکنیم تا بیشتر یادآور شویم آنچه امروز در شهر گور میگذرد، چه گذشته تاریخی داشته و نباید اینگونه دستخوش بیتوجهی قرار گیرد.
پایهگذاری شهر گور
اردشیر بابکان علیرغم جنگهای پیاپی با اشکانی و سرکوب حکومتهای محلی و تلاش بیوقفه برای تشکیل یک کشور مستقل ایرانی، ساخت شهرهای جدید را در اولویت کاری برنامههای خود قرار داد و موفق شد شهرهای بیشماری تأسیس کند؛ اما تمام این شهرها از اهمیت یکسانی برخوردار نبودند. مهم ترین و بزرگترین شهری که اردشیر در ابتدای حکومت خود به ساخت آن مبادرت کرد، اردشیر خوره (شهر گور) نام داشت که تختگاه اردشیر بابکان بود. گرچه این شهر اهمیت سیاسی خود را در زمان شاپور اول پسر و جانشین اردشیر از دست داد اما تا پایان حکومت ساسانیان و حتی پس از آن نیز نقش کلیدی خود را به عنوان یک شهر آیینی و سنتی کماکان حفظ کرد و چه بسا ولیعهدانی که با مراسم پرشکوه و آداب دینی ایرانیان در آن تاج بر سر گذاشتند.
جورجینا هرمان در کتاب «تجدید حیات هنر و تمدن در ایران باستان» مینویسد که اردشیر قبل از غلبه بر اردوان پنجم، آخرین پادشاه اشکانی دستور ساخت شهر تازه و ساختمان کاخهای خود را در اردشیر خوره (شکوه اردشیر) و قلعه دختر بر چکاد تنگاب صادر کرده است تا ضمن انسجام و استحکام ارتش و پایههای قدرت خود از گرفتار شدن در دام ارتش توانمند اردوان برهد و از سوی دیگر ظهور و موجودیت شاهی خود را اعلام کند. قلعه دختر با موقعیت سوقالجیشی خاصی که در ناحیه فارس داشت میتوانست به اهداف بلند پروازانه اردشیر جامه عمل بپوشاند.
اردشیر پس از پیروزی بر اردوان پنجم که چندان هم آسان نبود، نیازمند شهری بزرگ و باشکوه بود که علاوه بر تأمین نیازمندیهای یک حکومت نوبنیاد و مقتدر در خور شاهی بزرگ و آبرومند چون اردشیر باشد. بنابراین وی پس از به دست گرفتن قدرت و استحکام پایههای حکومتی خود دستور ساخت شهر گور را در کوره اردشیرخوره صادر کرد. با پایان یافتن شورشهای احتمالی در نواحی مختلف و تصرف کامل ایران زمین از چنگال پارتیها و سرانجام برقراری آرامش و امنیت نسبی و استقرار کامل در شهر گور زمان آن فرا رسیده بود که اردشیر فرمان ساخت کاخی را در نزدیکی این شهر صادر کند که اوج توانمندی، شکوه و اقتدار وی را در آن عصر به نمایش بگذارد. کاخ فیروزآباد با یک موقعیت طبیعی مناسب، مصالح مستحکم، نقشه زیبا و عظمت خاص خود میتوانست بـه اهداف جاهطلبانه اردشیر در این زمینه پاسخ مثبت دهد.
نخستین شهر ساسانی
گور (جور) که جزء کوره اردشیر خوره محسوب میشد، نخستین شهر ساسانی است که مطابق برخی نوشتههای مورخان اسلامی، پیش از غلبه اردشیر بر اردوان پنجم و در آن زمان که آرزوی حکومت بر ایران را در سر می پرورانید، بنا شده است. اصطخری از جغرافیدانان قرون اولیه اسلامی سیمای این شهر و چگونگی احداث آن را چنین بیان کرده است: «جور را اردشیر بنا کردست. گویند دریاچه بود. چون اردشیر دشمنی را در آنجا قهر کرد خواست که شهری بنا کند پس بفرمود تا آب را راهها ساختند. چنان که به شیبها برون شد و این شهر را بنا کرد. دیواری از گل دارد و چهار دروازه بر اوست یکی را باب «مهر» گویند سوی مشرق و یکی سوی مغرب است «دروازه بهرام» و بر دست راست «دروازه اردشیر» و بر دست چپ «دروازه هرمز». در میان شهر نمایی است چون دکانی، آن را طربال گویند و آن را در پارسی ایوان و کیاخوره خوانند. اردشیر ساخته بود و بر همه روستاها و ناحیه از آنجا دیدار افتد و در برابر آن از کوه آبی برون آوردست. اکنون ویران شدست. در شهر آبهای روان بسیارست. به هر دروازه مقدار یک فرسنگ بوستان و تماشاگاه باشد.»
شهر از یک دیوار پشتیبان، خندقی به عرض تقریبی ۵۵ متر و یک حصار خشتی با چهار دروازه اصلی منظم در چهار محور تشکیل شده است. قسمت داخلی شهر که قطر آن نزدیک به دو کیلومتر میرسد، مانند چرخ پرهداری با دو محور اصلی از دروازه شمالی به جنوبی و دروازه غربی به دروازه شرقی به چهار پاره مساوی تقسیم شده است که در نقطه مرکزی شهر همدیگر را قطع میکنند. سپس هر یک از چهار پاره به پنج بخش بزرگ و مشابه تقسیم شده است. علاوه بـر این، فضای داخلی شهر با سه دایره متحدالمرکز به «چهار گرده» بخش شده است. چنان که قطر گرده مرکزی به ۴۵۰ متر میرسد. بسیاری از خیابانهای مدور و متحدالمرکز ارتباط غیر مستقیم منطقه مرکزی را با مناطق مسکونی، محل کار و تجارت به وجود میآورند.
منار شهر گور
در مرکز شهر برجی عظیم و چهار گوش قرار دارد کـه بنـا بـه گفته ابن حوقل آن را طربال میگفتند. ابن بلخی در توصیف آن نوشته است: «در میان شهر که مثل نقطه پرگار باشد دکهای انباشته برآورده است و نام آن ایرانگِرده و عرب آن را طِربال گویند و بر سر آن دکه، سایها ساخته و در میانگاه آن گنبدی عظیم برآورده و آن را گنبد گیرمان گویند و طول چهار دیوار این گنبد تـا زیر قبه آن ۷۵ گز است و این دیوارها از سنگ خارا برآورده است و پس قبه عظیم از آجر بر سر آن نهاده و آب از یک فرسنگ از سر کوه رانده و فواره بر سر این سر بالا آورده.»
این بنا از سنگهای نتراشیده و آهک و گچ ساخته شده بود و در طرفین آن آثار پلکان طاقداری، که به صورت مارپیچ تا بالای برج ادامه داشته، هویداست. قطر بخش تحتانی آن بیش از بخش فوقانی است و ضخامت هر ضلع این بنا در شرایط کنونی حدود ۹ متر و ارتفاع آن ۳۰ متر است.
در مورد عملکرد بنای مذکور نظریات مختلفی ارائه شده است. چنان که اوژن فلاندن بنا به گفته اهالی محل آنجا را آتشگاه مینامد. اصطخری از آن به عنوان ایوان و کیاخوره یاد کرده است. اسکار رویتر این بنا را با زیگوراتهای بینالنهرین مقایسه کرده است و اعتقاد دارد که در مناسبتهای مخصوص، آتش مقدس را که در معبد نگهداری میشد بر روی این برج و در فضای باز بر می افروختند. لویی واندنبرگ در مورد عملکرد بنا مینویسد در آن بالا، در هوای آزاد، آتش مقدس را روشن میکردند و پرستندگان گرداگرد مناره حضور مییافتند. هوف اعتقاد دارد که این بنا به احتمال زیاد باید مظهری از شاه-خدایی اردشیر باشد. وی همچنین اشاره میکند که این اثر عجیب و منحصر به فرد به عنوان مقر نمادین شاه در مرکز حکومتی وی قرار داشته، که کنایهای برای قرار دادن قانون اهورامزدا در مرکز دنیاست. وی همچنین اضافه میکند که این برج باید کاربرد عملی داشته باشد، به طوری که در هنگام طراحی شهر به عنوان نقطه مرکزی برای ایجاد یک شهر دایرهایشکل و بعداً به عنوان برج مراقبت از قلعه دختر در کوهستان شمال غربی شهر به کار برده شده است. فرصتالدوله شیرازی که در عهد قاجاری میزیسته و از این بنا شخصاً دیدار کرده است، نوشته: «جناب حاجی ملامحمد معروف به حاجیآخوند که در فیروزآباد شیخالاسلام و به قضاوت مشغول است مذکور داشت که چند سال قبل شخصی را به مشقت بسیار بالای منار نمودیم. بر سر آن سوراخی دیده بود. ریسمانی را که آلت ثقیلی بر آن بسته بود در آن سوراخ فرو برده چند ذرعی ریسمان پایین می رود. معلوم میگردد که میان منار تهی است. بعضی مسطور داشتهاند که در آن بلندی عمارتی بوده و حوضی داشته، آبی از یک فرسنگی بدان بالا آوردهاند که منبع آب در کوه بوده و ممر آن آب را یافتهاند.»
کلیه مستندات تاریخی افرادی مانند اصطخری، ابن بلخی، ابن حوقل، فردوسی و فرصتالدوله شیرازی گویای آن است که آب را از یک فرسنگی کوه مقابل شهر گور که چشمه آن در سطحی بسیار بالاتر از سطح منار مرکزی شهر قرار داشت، احتمالا به وسیله لولههای سفالی (تنبوشه) به شهر انتقال داده و سپس آن را از میانه تهی طربال به سطح آن منتقل میکردند. در سطح منار (طربال، ایوانگرده، ایوان، کیاخوره) حوضچهای قرار داشت که آب در آن همچون فواره تخلیه میشد و سپس به وسیله لولههای سفالی دیگری فرود میآمد و پس از تخلیه در حوضهای ساروجی اطراف طربال در میان نهرهای شهر پخش میشد. سیستم آبرسانی با لولههای سفالی یا فواره آب در شهرهای دوره ساسانی به وسیله مورخان و جغرافیانگاران دوره اسلامی گزارش شده است. از جمله موارد قابل اهمیت ویرانههای شهر گندیشاپور، پلی در گوشه شمالی آن بود که آب از منبع و سرمنشأ دوردست رودخانه کارون، از طریق رود سیاهمنصور به وسیله یک تونل زیرزمینی به محدوده شهر هدایت میشد. در یکی از ترانشههای این شهر چندین لوله گلی به قطر ۱۶ سانتیمتر در محل به منظور هدایت آب از شمال شرقی به جنوب شرقی وجود داشت و در قسمت دیگر یک گذرگاه آب از سنگ و آجر شکسته ساخته شده بود. به نظر میرسد که این آثار مربوط به لوله کشی و هدایت آب از طریق پل سیفون سیاهمنصور به داخل شهر بوده است. سعد ابن ابی وقاص از تصرف ایوان کسری در نامهای به عمر مینویسد: «معمارانی که این کاخ را ساختهاند، از نقطههای دور در جایی که آب دجله پیوسته، در جوهای این قصر آب جاری ساخته و آب از فوارهها جستن مینماید».
هوف میگوید بر روی حوضچه فوقانی منار شهر گور، گنبدی قرار داشت که به گنبد گیرمان معـروف بود. متأسفانه هوف گنبد گیرمان را با تختنشین اشتباه گرفته و می نویسد: «میتوانیم تشخیص دهیم که تختنشین همان گنبد کیرمان یا گیرمان ابن بلخی است.» با توجه به اینکه واژه طربال در زبان عربی به معنای مناره بلند و عبادتگاه است، نمیتوان این مکان را صرفاً آبانبار شهر نامید؛ زیرا علاوه بر عملکرد فوق، محلی برای ستایش ناهید، فرشته آب، نیز به شمار میرفت. ساخت بنایی با چنین عملکردی در زمان اردشیر اول چندان دور از انتظار نیست؛ زیرا وی در خانوادهای ولادت یافت که بر اساس متون تاریخی و پهلوی ساسانی پدران وی تولیت معبد آناهیتا را در شهر استخر عهدهدار بودند. بنابراین طبیعی است که اردشیر پس از به شاهی رسیدن برای بزرگداشت و ارجمندی اردویسور آناهیتا، ایزدبانوی محبوب آب، نیایشگاهی رفیع و شکیل با جریان آب برای وی بسازد. همان کاری که پس از وی شاپور، پسرش، در شهر بیشاپور انجام داد و برای ناهید شکل دیگری از معبد بر پا داشت که البته این به سبب نوع جریان آب در بیشاپور بود. به عبارت دیگر با توجه به اینکه قبل از اردشیر، شهر استخر (احتمالاً در کنار رود پلوار) دارای معبد آب بود و پس از وی شهر بیشاپور نیز معبد آب داشت اردشیر خوره هم معبد آب داشته است.
تختنشین شهر گور
در بخش مرکزی شهر دایرهای گور و در ۱۰۰ متری شمال شرقی مناره، ویرانهای از یک ساختمان مربع شکل با سنگ تراشدار قرار دارد که به تختنشین معروف است. نقشه فضای داخلی آن عبارت از یک گنبد بر فراز بنایی مربع شکل است که در هر چهار طرف آن طاقچه هایی وجود دارد.
فرصتالدوله شیرازی که از بنا دیدن کرده است اشاره به وجود عمارت مربعی میکند که بر روی چهار پایه عظیم آن سقفی استوار بوده است. در نزدیکی این عمارت حوضی قرار داشته که بدنه حوض را با ساروج ساخته بودند. فلاندن (۱۳۵۶) در بازدید از آثار اردشیر خوره و محل تختنشین بنا را از نظر سبک معماری متعلق به عصر هخامنشی دانسته است. وی براساس کشف یک ستون سنگی سیاه و سبک معماری آن که در نزدیکی امامزاده جعفر از توابع تختنشین قرار داشته، این نظر را ابراز داشته است. فلاندن همچنین در مورد عملکـرد ایـن بنـا اشـاره میکند که این بنا شایستگی قصری بزرگ را ندارد و جز مقبره و آتشکده نمیتواند بنای دیگری باشد. فلاندن با مقایسه این بنا بـا بنـای آرامگاه کوروش نتیجه میگیرد که بنای مزبور نیز باید مانند آرامگاه کوروش مقبره چند تن از سلاطین باشد. لویی واندنبرگ این بنا را یک چهارطاقی دانسته که بر روی صفهای برپا شده بود و آتش مقدس را در آن روشن میکردند و فقط روحانیون حق نزدیک شدن به آن را داشتند. هوف ضمن توصیف این بنا آن را به عنوان یک آتشکده معرفی میکند و می نویسد: «بنای مکعبشکل چهار گوشی شامل یک اتاق مرکزی و دهانههایی در هر سوی آن است و این از ویژگیهای بناهای ساسانی است که میباید آن را گنبدی بر روی اتاق مرکزی و طاقآهنگ بر روی دهانه ها تصور نمود. در خارج از این بنای مکعب شکل، چهار قسمت مکعبشکل الحاقی اضافه گردیده که شامل اتاقها، ایوانها و پیشخوانهایی است. وی تخت نشین را همان گنبد گیرمان ابن بلخی میداند.»
علیاکبر سرفراز، باستانشناس اعتقاد دارد که طربال فیروزآباد را که به تختنشین معروف است، نمیتوان به صرف داشتن طرح چلیپاییشکل آن و از سویی با در نظر گرفتن ایدئولوژی مذهبی که در اوایل دوره ساسانیان رواج داشت و نیز با وجود منار رفیع و چشمگیر مذهبی که در فیروزآباد آتشگاه دانست، در صورتی که به استناد نوشتههایی که از گذشتههای دور تاکنون به ما رسیده است این مکان را از صدر اسلام تاکنون با نام طربال یا تختنشین یعنی کاخ اختصاصی اردشیر معرفی کردهاند. ویژگیهای معماری و مصالح ساختمانی بنا نیز مؤید آن است که این بنا یک محل اشرافی و تشریفاتی بوده است، نه یک بنای مذهبی. در اینجا ذکر این نکته ضروری است که واژه طربال در متون فقط در مورد منار مرکزی شهر گور که از آن با نامهای مختلفی چون ایرانگرده، ایوان و کیاخوره یاد شده، به کار رفته است. از این رو مترادف دانستن آن با تختنشین کاربرد و عملکرد تخت نشین را همانند گنبد گیرمان که به تخت نشین نسبت داده شده است، دگرگون میسازد.
علاوه بر این منار و تختنشین که به نظر میرسد تنها ابنیه سنگی ساسانی شهر گور باشند، در محدوده داخلی شهر گور تعدادی خرابه به صورت تپه دیده میشود که باید به خاطر موقعیتشان بر روی یا در کنار محورهای اصلی تأسیسات شهری قرار داشته باشند. بدین ترتیب میتوان تصور کرد که در داخل دایره مرکزی شهر فقط ابنیه مذهبی، اداری، تشریفاتی و دولتی قرار داشتهاند. در حالی که در دوایر خارجی و بزرگتر، ساکنان شهر بودهاند. نقشه دایرهای شکل اردشیر خوره به صور گوناگون از فرهنگ معماری پارتی اقتباس شده که تا آغاز دوره ساسانیان کماکان ادامه داشته است. برای نمونه میتوان از شهرهایی مثل هاترا و دارابگرد نام برد. اردشیر با طرح نقشه دایرهای شکل این شهر میخواست یک مدل نمادین برای بلند پروازی های سیاسی و زیباشناسی کشور خود ابداع کند.
جمع بندی
حکومت ساسانی آخرین حکومت ایرانی پیش از ورود اسلام به ایران است کـه بـر پایه ناسیونالیسم ایرانی و مذهب زرتشت به دست اردشیر بابکان بنیاد نهاده شد. اردشیر با پیوند دین و دولت )دیانت و سیاست( در انسجام اقوام مختلف ایرانی و طبقات چندگانه اجتماعی کوشید تا بر این اساس بتواند نظام حکومتی را از ملوک الطوایفی خارج و دولتی متمرکز با والیان گمارده، کـه وفادار و وابسته بـه حکومت مرکزی بودند، ایجاد کند. این مسئله موجب شد تا یگانگی فرهنگی
بیشتری در این دوره نسبت به دوره قبل از آن در سرتاسر ایرانشهر به وجود آید.
ساسانیان در ایجاد و شکلبخشی به شهر انقلاب تازهای به پا کردند. تا پیش از آنان تأسیس شهر بسیار محدود بود و ساخت شهرها نیز در انحصار شاهان اشکانی قرار داشت؛ چنان که بدون فرمان آنان شهری شکل نمیگرفت. در واقع اگر فردی به ایجاد شهر مبادرت میکرد؛ آن را نشانه تمرد از شاه و استقلال طلبی وی میدانستند. همانگونه که ضرب سکه نیز چنین مفهومی داشت. اردشیر بابکان نیز برای نشان دادن مخالفت خود با اردوان پنجم، فرمان ساخت یک دژ و شهر راماردشیر را صادر کرد تا بدین وسیله قدرت و ثروت خود را به رخ شاه اشکانی بکشاند و مخالفت صریح خود را با او آشکار سازد این امر سبب گردید تـا شـاه اشکانی در نامهای خطاب به وی طغیانش را در برابر شاه، ساخت شهر اعلام کند.
اردشیر گرچه در ابتدا با ساخت شهر مخالفت خود را با اراده شاه اشکانی اعلام کرد، اما پس از به قدرت رسیدن نه تنها این روند را متوقف نساخت؛ بلکه آن را به وجهی نیکو توسعه داد. چنان که مورخان و جغرافیانگـاران بـا انـدکـی اختلاف ساخت و تعمیر بیش از ده شهر را به او نسبت دادهاند. به نظر میرسد که ساخت شهر در این دوره فراتر از آن چیزی بود که پیش از آن مرسوم بود و اهداف و رویکردهای فراوانی را در بر میگرفت.
شاپور اول پسر و جانشین اردشیر نیز راه پدر را در ساخت شهرهای جدید ادامه داد و با وجود اینکه ساخت شهر زیبای گور تازه به اتمام رسیده بود یا همچنان ادامه داشت دستور داد بیشاپور را به شکلی متفاوت و در فاصله نه چندان دوری از آن بسازند. تا پیش از وی برخی از شهرهای بزرگ و مرکزی شکلی گـویسـان داشتند کـه خـود بر گرفته از اندیشه و باورهای علمی-مذهبی ایرانیان نسبت به جهان پیرامون بود. به نظر میرسد که شاپور با به هم زدن این قاعده بیشتر تحت تأثیر شهرسازی روم قرار داشت که از آن به عنوان طرح چهارگوش یا هیپودام یاد میشود. از شاپور اول نیز همانند پدرش شهرهایی یاد شده که هر یک با هدف خاصی ساخته شدهاند.
ساخت شهر یا توسعه آن در زمان شاهان ساسانی همانند همه ادوار دیگر به توانمندی، ثروت و اهداف شخص شاه بستگی داشت. چنان که به شاهان بزرگ و قدرتمندی مانند اردشیر بابکان ۱۰ شهر، شاپور اول ۸ شهر، شاپور دوم ۸ شهر، پیروز ۴ شهر، قباد ۶ شهر، خسرو انوشیروان ۵ شهر و خسروپرویز ۲ شهر نسبت داده اند.
از نویسندگان و متونی که به شهرهای ساسانی توجه کرده و به معرفی آنها پرداختهاند میتوان به طبری، ابن بلخی، گردیزی، حمزه اصفهانی، حمدالله مستوفی، دینوری و مجمل التواریخ و القصص، شهرستانهای ایران و حدود العالم اشاره کرد. هر یک از نویسندگان به شمار مشخصی از شهرهای شاهان اشاره کردهاند که البته رقم و گاهی نام این شهرها در متون متفاوت است. علاوه بر این، گاهی دیده میشود که ساخت یک شهر را به چند نفر نسبت دادهاند؛ خصوصاً هنگامی که دو پادشاه مانند شاپور اول یا دوم هم نام بودند. در این متون تفاوتهایی در دیکته شهرها نیز دیده
میشود که این مسئله بیانگر تغییر تدریجی نام شهرها، فاصله زمانی نویسندگان از دوره ساسانی یا از یکدیگر و یا همچنین مثنیبرداری غلط از نوشتههای دیگران است که در این صورت خطاهایی بروز کرده است. اغلب شاهان ساسانی از نام خود در پیشوند یا پسوند شهرهای جدیدالاحداث بهره بردهاند. خصوصاً اردشیر اول و شاپور اول که شهرهای آنها برگرفته از نام آنها یا مسائل دینی و اعتقادیشان است.
شهر که در فارسی باستان خشت و به معنی پادشاه بوده، در اوستا به صورت خشتر آمده است و در عصر ساسانی شهر را شهرستان میخواندند. بنابراین، به نظر میرسد با توجه به رابطه شاه با شهرسازی در گذشته و نیز «ساخت واجـی دو واژه شاه و شهر در زبان فارسی» این دو همجنس باشند؛ زیرا شاه و شهر در آغاز به یکدیگر وابسته بودند و شهر جای شاه بود که به دستور او ساخته میشد. در شهرهای دوره ساسانی عناصر و تأسیساتی وجود داشت که آنها را از شهرهای ادوار دیگر تا حدودی متمایز میساخت. این عناصر عبارت بودند از ارگ (کاخ و و مجموعه اداری)، مراکز دینی و علمی (آتشکده، معبد آب، کرسی قضاوت)، مرکز اقتصادی و تجاری (بازار و صاحبان مشاغل)، برج و بارو، تشکیلات سپاه، شارستان و ربض. در واقع شهر ساسانی پایه نهادهای اجتماعی – اقتصادی، فرهنگی- سیاسی و بازرگانی اداری- بوده است.
در شکلگیری شهرهای ساسانی عواملی همچون دفاعی و نظامی، مذهبی و باورهای اعتقادی، سیاسی، اداری، تجاری و بازرگانی، موقعیت مناسب جغرافیایی (آب و هوا)، جابجایی اقوام و غیره مؤثر بودهاند.
«خندق (نهر آب پیرامون شهر)، دروازه، برج و بارو، دژ حکومتی (کهندژ)، شار میانی (شارستان)، شار بیرونی (ربض)، بازار و میادین» چهارچوب اصلی و مشخص شهرهای ساسانی را با اندک تفاوتهای احتمالی تشکیل میدادند. کاخ، معبد، سازمانهای دولتی-دیوانی، کارگاههای سلطنتی، شرکتهای تجاری، مراکز آموزشی و تربیتی و پادگانهای نظامی از عمدهترین تأسیسات درونشهری ساسانی به شمار میرفتند. کاخ و عناصر وابسته به آن در قلب شهر یا در بهترین و بلندترین نقطه شهر قرار داشت.
برخی از شهرهای ساسانی دارای شکل خاصی دارند که این امر برگرفته از اهداف عملکردی، مذهبی و فرهنگی خاص آن دوره است که بنا به فرمان شاه شکل آن مشخص میشد. شکل شهر در این دوره بازتاب ساختار اجتماعی و اقتصادی مسلط بر جامعه شهری است. مناسبات اقتصادی-اجتماعی هر شهر در کنار سایر عوامل مهم (اعتقادات دینی، شرایط طبیعی و جغرافیایی) و شرایط نظام اجتماعی مسلط در یک دوره تاریخی خاص است.
شهرهای ساسانی از نظر شکلی به سه دسته شهرهای مدور، شهرهای مستطیلی (هیپودام) و شهرهای با اشکال نامنظم تقسیم میشوند. جغرافیانگاران نیز به برخی از اشکال خاص و رایج این دوره اشاره کردهاند. چنان که مستوفی شکل شوش را ماننـد باز و شوشتر را همانند اسب دانسته است. گذشت زمان و تخریب کامل برخی از این شهرها مانند شوش یا دامغان و نبود اطلاعات باستانشناسی درباره سیستم شهری آنها کار پژوهش این شهرها را در شرایط حاضر دشوار ساخته است.
بیشتر شهرهای مدور ساسانی در اوایل این حکومت ساخته شدهاند. در واقع این شکل تقلیدی از شهرسازی دوره اشکانی است که برخی آن را برگرفته از اردوگاههای نظامی پارتیان دانستهاند که دفاع از آن آسان تر از انواع دیگر بود. از شهرهای مدور این دوره میتوان به دارابگرد، اردشیر خوره، مرو و تختسلیمان اشاره کرد که بقایای آنها هم اکنون مشاهده شدنی است.
از شهرهای مستطیلی (هیپودام) میتوان به بیشاپور، جندی شاپور، ایوان کرخه، سیراف، نیشابور، استخر و از شهرهای نامنظم به رامشهرستان، تیسفون و قصرشیرین اشاره کرد.
وجود طبقات اجتماعی و رعایت این اصل در دوره ساسانی ایجاب میکرد که شهرها، خصوصاً مراکز حکومتی به گونهای طراحی شوند که هیچ آمیختگی طبقاتی به وجود نیاید. با این حال برخی از شهرها محل اسکان گروه خاصی بود و با هدف مشخصی بنا شدهاند. چنانکه در این دوره شاهد شهرهای تجاری، صنعتی، نظامی، مهاجران و اقوام خارجی و مذهبی هستیم و مراکز حکومتی به پایتختهای متعدد شاهان ساسانی و مقر کوستپانها تقسیم میشد که از شکوه، ثروت، استحکام، امنیت و موقعیت طبیعی بهتری نسبت به سایر شهرها برخوردار بودند.
ساسانیان با ایجاد شهرهای متعدد در نقاط مختلف امپراتوری خود توانستند منشأ تحولات اساسی در سکونتگاهها و جوامع تحت امر خود گردند و ضمن استحکامبخشی به نظام پادشاهی دینی، روحیه فرهنگ تجددخواهی و رفاهطلبی را همراه با انباشت ثروت و امکانات رفاهی بیشتر در شهرها به جوامع همدوره و پس از خود هدیه کنند.
توضیح: در نگارش این گزارش از کتاب «شهرهای ساسانی»، اثر دکتر رضا مهرآفرین بهره برده شده است.
انتهای پیام