چشم‌انداز میراث فرهنگی و گردشگری چم شیر

مریم اطیابی

این بخت را داشتم که به عنوان خبرنگار حوزه میراث‌فرهنگی از نزدیک کاوش‌های پشت سد چمشیر را ببینم و اینک پس از دیدن و خواندن و شنیدن صحبت‌های کارشناسان:

۱. از آنجا که قبلاً باستان شناسانی مطالعات باستان شناسی این منطقه را انجام داده بودند که بخاطر سالها فعالیت باستان‌شناسی در مناطق گچساران و بهبهان تقریبا به منطقه اشراف داشتند و بررسی و شناسایی، و گمانه‌زنی‌های باستان شناسی در سد چمشیر را بر عهده داشتند و یکی دو فصل در آنجا کاوش هم کرده بودند بنابراین منطقی بود که از تجربه همان افراد برای راهبری ادامه کاوش‌های نجات‌بخشی استفاده می‌شد. حتی اگر بخاطر ملاحظات اداری امکان استفاده از آنها به عنوان مدیر و ناظر نبود، پژوهشگاه می‌توانست به عنوان مشاور از ظرفیت علمی و تجربه آنها استفاده کند. کما این که در بازدید میدانی، هدفمندی در بیشتر کاوشها مشهود نبود و مسئولان و برخی باستان‌شناسان درباره اینکه به دنبال پاسخگویی به چه پرسشهایی هستند جواب روشنی نداشتند و منطقه را فقیر می‌دانستند.

گویی محوطه‌ای به آنها سپرده شده بود تا در مدت زمان معینی کاوش کنند و شاید به اثری هم برسند. بعید می‌دانم با این فرصت کم و ناآشنایی برخی تیم‌های حاضر به منطقه، مسایل پژوهشی در حوزه مطالعه جوامع کوچرو، معماری، سفال‌ها و نسبتشان با منطقه و شناخت شیوه‌های زیست آنها بوجود آمده باشد. فرصتی که اگر بهتر مدیریت می‌شد شاید می‌توانست مسائل مهمی درباره جوامع ساکن در این منطقه از زاگرس را با کاوش‌های مسأله محور روشن کند. بیشتر کاوشها از حوالی ۱۶ تا ۱۹ آذر آغاز و تا حوالی ۱۷ تا ۲۰ دی پایان یافته بود. با احتساب اینکه چند روز صرف هماهنگی و  استقرار گروه‌ها و کارشناسان و استخدام کارگر و تهیه ابزارها شده، چند روز هم بخاطر بارندگی منطقه امکان کاوش وجود نداشت، و چند روز هم صرف مستندنگاریهای پایان کاوشها شده بود، تعداد روزهای مفید برای مطالعه و کاوش بیشتر محوطه‌ها حدود ۱۵ تا ۲۰ روز بوده است.

۲.از این رو با بیان نظرات ضد و نقیض‌ کارشناسان حاضر در محل و مصاحبه‌های منتشرشده و گفتگوهای دیگر به نظر می‌رسد که محدوده پشت سد دارای آثاری از دوره پیش از تاریخ، ایلامی، هخامنشی، اشکانی، ساسانی و اسلامی است و این توالی فرهنگی، هرچند نه به طور کاملاً پیوسته، مشاهده شده است. از کوره‌ها و بناهایی که سفالی در آنها یافت نشد و بنایی با ستون دوقلو تا باقیمانده کاروانسرایی با ابعاد ۵۰ در ۵۰متر، تا بارویی به پهنای ۱ تا ۱/۵ متر دور کوه و قلعه چرو، تا تپه‌ای ایلامی، و همچنین پلان یک بنای شاخص هخامنشی که قابل قیاس با بناهای تپه نوشیجان در ملایر است، تا آثار یک دسکره ساسانی و اثار قابل تأملی دیگر که باید بعداً نتیجه‌گیری نهایی باستانشناسان درباره آنها ابراز می‌شود.

۳. بنا بر نظر کارشناسی دو سه محوطه مثل تپه‌ای ایلامی هنوز در حال کاوش بود و چند محوطه مثل محوطه ۱۲۵ اصلاً  هنوز کاوش نشده بود. با وجود این، اعلام رسمی کفایت مطالعات و پایان کاوشها درست نیست. به نظر می‌رسد در برخی محوطه‌ها حتی نیاز به کاوش فصل دوم است.

۴. اعلام آمادگی مشاور شرکت آب و نیرو برای ایجاد موزه در چم شیر  قابل تقدیر است. در مقابل، از این نظر دست پژوهشگاه به عنوان متولی مطالعه میراث خالی بود. و این پرسش مهم مطرح می‌شود که چرا پژوهشگاه از فرصت استفاده نکرده و برنامه‌ای مبنی بر احداث موزه چمشیر ارائه نکرده است. موزه‌ای که کشفیات باستانشناسی و مستندات مربوط به ۱۴۰ محوطه شناسایی شده که غرق می‌شوند را در قالب نمایشگاه عکس یا به هر صورت دیگری در معرض دید عموم بگذارد و از این نظر قدمی برای توسعه گردشگری بردارد؟ ماکت‌هایی سه بعدی از سازه‌های شاخص کاوش شده تهیه شود و داستان گذشته چم شیر در آن موزه برای آیندگان روایت شود و خاطره میراثی که ناچار غرق خواهد شد گرامی داشته شود. این حداقل کاری است که مسؤولان می‌توانستند برای ادای دین به نسلهای آینده و تاریخ منطقه انجام بدهند.

۵. برنامه‌ای برای آینده گردشگری منطقه وجود نداشت و وظیفه وزارت میراث در حوزه سدها فقط انجام کاوشهای اضطراری نیست. وجود یک کوشک در بیرون تونل ورودی به کارگاه سد و یک قلعه در بالای این تونل فرصتی در این زمینه است که با مرمت یا آماده‌سازی، بعدها برای دیدار گردشگران به عنوان جاذبه‌های تاریخی منطقه به آنها معرفی شود.

۶. چرا پژوهشگاه قدرت توجیه سازمان برنامه و بودجه برای گرفتن بودجه بیشتر و همچنین قدرت انجام طرحها و کارهای پژوهشی در مشارکت با ارگان‌ها، نهادها، سازمان‌ها و وزارتخانه‌های دیگر را ندارد؟ قرار نیست محل درآمد پژوهشگاه فقط حق بالاسری از بودجه پرداخت شده برای کاوش‌های نجات‌بخشی باشد. آیا این اجحاف به میراث و آثاری که غرق می‌شوند نیست؟

۷. در ده بیست سال گذشته مدام شنیده‌ایم که بیش از ۵۰-۶۰ درصد کاوش‌های پژوهشکده باستان‌شناسی و حدود ۹۰ درصد کاوش‌های سه سال اخیر کاوش‌های اضطراری و نجات‌بخشی هستند، آن هم در کشوری مانند ایران با چنین تاریخچه غنی، می‌شد دهها کتاب و مقاله در همین زمینه چاپ کرد و شیوه مدیریت و روش‌های کاوش‌های اضطراری در ایران را به جهان عرضه کرد، اما بی‌درایتی‌های مدیریتی  پی در پی باعث شده هر گاه نام کاوش‌های نجات‌بخشی در میان باشد، عده‌ای متأثر شوند اما عده‌ای هم با سرعت هرچه تمام به محوطه‌ها راهی شوند و بیشتر آنها بدون هدف و پرسش با یک یا دو فصل کاوش آن هم در دقیقه ۹۰ به کارشان پایان دهند. و سرانجام بعد از سالها کاوش نجات بخشی دستاورد چندانی عایدمان نشود.

۸. پژوهشگاه شفاف اعلام کند از دولت نهم به بعد چه کاوش‌های نجات بخشی، با چه مبالغی انجام شده، بودجه‌های دریافتی پژوهشگاه برای این منظور چقدر بوده و چقدر از آن را به عنوان بالاسری برداشته و صرف چه کارهایی کرده است، چه کسانی مجوز آن را صادر کردند، مبلغ قراردادها چقدر بوده، چه مقدار از آنها صرف کاوش باستان‌شناسی و چه مقدار صرف هزینه پژوهشگاه شده، چه هیئت‌هایی در محل حاضر شدند و انتشارات و مواد فرهنگی حاصل از این کاوش‌ها در چه وضعیتی است. چه موزه هایی در محل کاوشهای نجات بخشی ساخته شده است؟ حتی در حالت ایده‌ال لازم بود همه این اطلاعات در وب‌سایت پژوهشگاه یا در وب سایتی مجزا در اختیار عموم قرار گیرد.

۹. و در نهایت به نظر می‌رسد سالیان سال است که کاوش‌های نجات‌بخشی قاعده و قانون ندارد، به مثابه جنبه مالی به آن نگاه می‌شود، در برخی موارد آبروی میراث فرهنگی و باستان‌شناسی ایران را به بازی گرفته، هیچ‌ چارچوب و آیین‌نامه‌ای ندارد، گورستان محوطه‌های تاریخی و آثار فرهنگی شده و از این رو پژوهشکده باستان‌شناسی و پژوهشگاه نیازمند بازتعریف و شفاف‌سازی در این حوزه‌اند.

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا