بحران منابع انسانی در میراث فرهنگی؛ “بررسی عدم تبدیل وضعیت کارمندان میراث فرهنگی”
میلاد وندائی /باستان شناس
“منابع انسانی” یا همان افراد یا کارمندانی و کارگرانی که موتور متحرکه هر دستگاه و یا بنگاه اقتصادی هستند، در دنیای امروز بسیار گرانبهاتر از سرمایه ریالی و یا تکنولوژی و فناوری های روز به حساب می آید. وزارت میراث فرهنگی با سبقه ایی کمتر از سه سال در وزارت و کمتر از بیست سال در شکل گیری یک سازمان مشترک زیر مجموعه نام «میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی» خود میراث دار چند مجموعه تو در تو در یکدیگر شد که شامل سه حوزه تخصصی جداگانه هستند که طی گذار زمان و با پیوستن سه مجموعه به یکدیگر تبدیل به یک سازمان زیر نظر نهاد ریاست جمهوری گشتند و سرانجام با بزرگ شدن این دستگاه، تبدیل شدن آن به وزارت اجتناب ناپذیر بود.
اما اکنون باید از خود بپرسیم که چه چیزی در چنین دستگاه تخصصی بیشترین ارزش را دارد، و حتی میتوان گفت فراتر از ارزش ثروت محسوب میشود، و پاسخ چیزی نیست جز منابع انسانی و کارمندان متخصص و دلسوزی که در بخش های گوناگون سازمان در حال انجام وظیفه هستند؛ در حالی که اگر بخواهیم سقف حقوق کارمندی را در تمامی دستگاههای دولتی در نظر بگیریم به صراحت میتوان گفت که کارمندان میراث فرهنگی کمترین حد حقوق را در بین تمامی دستگاههای زیر مجموعه دولت دارند که این خود منجر به اختلافات بسیاری در داخل دستگاه شده است، و با افزایش ده درصدی حقوق امسال از سوی دولت، حداکثر حقوق دریافتی یک کارمند بالا رتبه، و با بالای ۲۰ سال خدمت در استان ها، در این سازمان بیش از ۹ ملیون تومان نخواهد بود، مبلغی که زیر خط فقر بر اساس آمارهای کشوری محسوب می شود!!
اما مورد سخن ما در این یادداشت، حقوق کارمندان وزارت میراث فرهنگی نیست، که البته همان هم نیاز به بررسی جداگانه دارد؛ بلکه هدف از این یادداشت بحرانی است که میراث فرهنگی کم کم در حال درگیری با آن است و طی ۵ سال آینده به شدت با آن روبرو خواهد شد، و آن چیزی جز کمبود نیرو و منابع انسانی نیست.
طی ۲۰ سال گذشته، و با ادغام سه ارگان در یکدیگر، کارمندان این سه مجموعه در تمامی کشور تشکیل شدند، که بسیاری از آنان یا بازنشسته شدهاند و یا با آمار بالای ۲۵ سال خدمت به زودی کرسی خدمت در جایگاه خود را ترک خواهند کرد. در این برهه زمانی و تقریبا در اواخر دهه ۸۰ سازمان اقدام به جذب تعداد محدودی نیرو کرد که در هر استان حداکثر ۲۰ نفر بیشتر نبودند که عموما هم در بخش یگان حفاظت بوده است، در حالی که این استخدام ها به صورت شرکتی انجام شده است و به صورت ۶ ماهه یا یکساله با این کارمندان قرارداد بسته می شود؛ در حالی که طی یک دهه گذشته هر رئیس و وزیری که بر روی کار آمده قول تبدیل وضعیت این کارمندان را به دستگاه داده است، اما به قول قدیمی ها «قومپز در کردهاند»، و تاکنون هیچ ترتیب اثری در این این باره داده نشده، و بد نیست بدانید که حداکثر حقوق این عزیزان که بسیار از آنها در کوه و دشت و بیابان مسئولیت حفاظت و نگهبانی از آثار باستانی و فرهنگی ایران زمین را دارند، از ماهی ۶ ملیون تومان فراتر نمیرود!
از سویی زمانی که سازمان میراث فرهنگی در حال تبدیل شدن به وزارت بود، یکی از شروط دولت برای تبدیل وضعیتش این بود که بار اضافه مالی از منظر حقوقی برای دولت نداشته باشد، و این شرط باعث گردیده که عدم استخدام نیروهای جوان و متخصص در وزارت انجام نشود.
این عدم استخدام از سویی باعث گردیده که نیروهای پرانرژی و با علم روز امکان ورود به دستگاه را نداشته باشند، در حالی که ورود خون جدید در هر دستگاه خصوصی و دولتی بی شک باعث بالا رفتن راندمان کاری و انگیزه اجرا میشود، و میتوانند با قرار گرفتن در کنار بزرگانی که بیش از ۲۵ سال در این دستگاه تخصصی خدمت کردهاند بایستند و از تجربه آنان نیز بیشتر بیاموزد.
اما چیزی که بحران اصلی را به وجود آورده است، خروج نیروهای با تجربه و دلسوز به دلیل بازنشستگی و عدم ورود نیروهای جوان و جدید است که طی ۵ سال آینده به شدت به چشم خواهد آمد، و در تمامی استانها شاهد خالی شدن صندلیهای کارمندان میراث فرهنگی خواهیم بود، در حالی که هیچ جایگزینی ندارند!
پس باید به واقع از مسئولین بپرسیم که چگونه میخواهید وزارتی را که هر بخش آن میتواند تولید یک بحران کند را بدون کارمند اداره کنید، و پرسش دیگر که چرا کارمندانی را که طی این ۲۰ سال استخدام کردید را تبدیل وضعیت نمیکنید که با دلگرمی و تعصب بیشتر بتوانند هر چه بیشتر برای دستگاه و کشور خود مفید باشند…!
انتهای پیام