وقتی مهندسان برای باستانشناسی کشور تصمیم میگیرند!/ارجان قربانی بیکفایتی مدیریتی
جلسه هفته پیش شورای فنی وزارتخانه میراث فرهنگی در حالی برای محوطه باستانی ارجان و عبور خط لوله آب تصمیمگیری کرد که میتوان امضاهای آن جلسه را خط بُطلانی بر تمام امیدهایی دانست که انتظار میرفت با تغییر دولت در ساختار میراث فرهنگی کشور بوجود آید.
مریم اطیابی/ساختاری که سالهاست بر شالوده نگهداری منافع حلقه قدرت سوداگران منصب دوست استوار است تا حفظ هویت ملی و تاریخ و فرهنگ یک کشور!
و این گونه است که این حلقه قدرت به راحتی چشم بر حلقه قدرت ارجان میبندد و با دستانی گشاده پذیرای اجرای هر طرح عمرانی در محوطهها و بافتها و بناهای تاریخی میشود.
کسانی که چنان ساختارمند بر میراثفرهنگی یک مملکت چنبره زدهاند که حتی تغییر دولتها هم کوچکترین تغییری در رویه آنها و رسیدن به اهدافشان ایجاد نمیکند.
در این بین بیش از همه پژوهشگاه از مسیر خود خارج شده، جایی که زمانی قرار بود مغز متفکر میراث فرهنگی کشور باشد به چنان وضعیتی افتاده که نه تنها پژوهشهایش کوچکترین ثمری برای میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی ندارد، بلکه عملا به تافتهای جدا بافته تبدیل شده که اعضایش به دنبال رتق و فتق پروژهها و امورات و تحقیقات خود هستند و روسا برای تامین حقوق کارکنانشان، کارشان به فروش محوطهها و بافتها و بناها به بهانه طرحهای عمرانی رسیده تا آنجا که دیر صباحی است عملا پژوهشکده باستانشناسی از رسمیت افتاده و تبدیل به مکانی شده که با چراغ سبز معاونت میراث فرهنگی کشور، روسای پژوهشگاه عملا با عبور طرحهای عمرانی از دل محوطهها و بناها به شرط چند فصل کاوش و گرفتن پولی به این بهانه موافقت میکنند!!!
پژوهشگاهی که عملا محل درآمدش از ۷۰ درصد بالاسری محل کاوش تامین میشود. و تازه باستانشناس بخت برگشته چندین ماه یا چندین سال بعد به حقوقش دست پیدا میکند!
به این از هم پاشیدگی، وضعیت اداره کلهای استانی تهی از بدنه کارشناسی متعهد، متخصص و تازه نفس را اضافه کنید که عملا خود به این چرخه متصلاند.
از سویی در حالی که سالیان سال است که درخواست میشود فکری جدی برای شوراهای فنی و راهبردی شود اما عملا این شوراها تبدیل به مکانی برای رسمیت بخشیدن به تفکرات مدیرانی شده که خود این وضعیت را رقم زدهاند.
این در حالی است که پس از انقلاب رسما بدنه باستانشناسی کشور هر روز ضعیف و ضعیفتر شده و از گردونه تصمیمگیریها حذف شده تا آنجا که عملا معاونت میراث فرهنگی در دوره محمدحسن طالبیان تصمیم داشت حتی معاونتهای میراث فرهنگی استانی به بهانه عدم شناخت باستانشناسان از کمیسیونهای ماده ۱۰۰ و ۵ و…به آنها واگذار نشود!
حذف باستانشناسان تا آنجا پیش رفته که حتی در شوراهای راهبردی محوطههای باستانی همچون شوش و هفت تپه و …عملا یک یا دو باستانشناس عضو هستند اما تعداد مرمتگران همواره بیشتر است.
این موضوع در کل کشور بسط یافته و این پرسش جدی را پیش رو میگذارد چرا فقط مرمتگران و معماران و عمرانیان برای محوطههای باستانی تصمیمگیری میکنند؟و جالبتر این که این افراد از سوی چه کسانی انتخاب شدهاند؟
نگاهی به اسامی شورای فنی ارجان در وزارتخانه این پرسش را مطرح میسازد چگونه یکسری مدیر که بیشتر آنها مهندس هستند برای یک محوطه باستانی که باید باستانشناس در مورد آن تصمیمگیری کند نظر میدهند؟!
از سویی اساسا در جلسات شورای فنی باید به نظر کارشناسی تکیه کرد یا به نظر مدیرانی که بیشتر به فکر حفظ صندلی خود هستند؟
این باستانشناس است که پیکر مستقل و منسجم ارجان را متوجه میشود نه مدیر پشت میزنشین!چرا در این شورای فنی نظرات شهرام زارع، محمدتقی عطایی، کامیار عبدی، عباس مقدم، کوروش محمدخانی و استاد اسماعیل یغمایی احصا نشد و باستانشناس حاضر هم حق رای نداشت؟!
چرا همچنان باید معاونت پیشین میراث فرهنگی در خصوص ارجان نظر بدهد؟ سال ۹۲ محوطه ارجان نسبت به شوش و جندی شاپور در وضعیت مناسبتری بود. مگر عباس مقدم به عنوان سرپرست کاوش برنامه ۵ ساله ارجان را ننوشت و خواستار مستندسازی و بررسی هیدرولیک نظام آبیاری و نظام شهری شکل گرفته در مسیر حوضچههای بهم مرتبط و بررسی منطقه اعیاننشین در شمال ارجان نشد؟مگر در آن زمان همین افراد بر مسند تصمیمگیری نبودند؟
درست است که این طرف رودخانه اثار مشهودتری از ارجان هست اما این را همه باستانشناسان میدانند که ان طرف رودخانه تا کجاها اثر زیر خاک است.
از سویی لوله نفت پیش از تعیین عرصه و حریم از ارجان عبور کرده الان که عرصه و حریم ابلاغ شده چرا باید با عبور لوله موافقت کرد؟ مگر کارشناسان بارها نگفتهاند عبور لوله یا باید از پایین دست سد مارون باشد یا به سمت شمال ارجان در منتهیالیه کوه خائیز؟
انتهای پیام