میراث فرهنگی و امنیت ملی
عوامل مختلفی میتواند بقای حکومتها و نظامهای شهروندی و شیوه زندگی شهروندان یک کشور را مورد تهدید قرار دهد.
مریم اطیابی/ در قالب امنیت ملی کشورها سعی میکنند عوامل تهدید و زمینههای تعرض احتمالی را شناسایی و پیشگیریهای لازم را انجام دهند. اما امنیت ملی لزوما فقط در مواجهه با عوامل خارجی تعریف نمیشود و ابعاد درون جامعهای را هم در بر میگیرد.
در این وجه از جامعه، فرهنگ یکی از عوامل تضمین امنیت ملی و شالودههای آن به شمار میرود و تقویت بنیانهای فرهنگ ملی و هویت ملی به این تضمین کمک شایانی میکند.
هویت ملی یک کشور در جهتگیریهای سیاست خارجی و امنیت ملی آن تاثیر انکارناپذیزی دارد.
سیاستگذاریهای فرهنگی، تقویت کارکرد داشتههای فرهنگی، آموزش و تقویت بنیانهای فرهنگی مشترک، جلوگیری از رشد اعتقادات معارض با باورهای ملی همگی تضمینکننده این تاثیرات هستند.
در این بین میراثفرهنگی به معنای حفظ وحدت اقوام ایرانی و پرهیز از هرگونه ایجاد تفکر تجزیهطلبی یکی از وجوه فرهنگی تضمین کننده امنیت ملی است.
شاید از این کارکردِ میراث فرهنگی چیزی مهمتر نیست و باقی نسبت به این موضوع اضافه و عرضی است.
به این شکل که ابتدا باید تضمین کنیم که ایرانی هست تا بعد بتوانیم هر چیز دیگری را تضمین کنیم.
ایران ممکن است مهاجمانی از جنس دشمن خارجی داشته باشد که مواجهه با آن بر عهده قوای نظامی است اما در خصوص مشکل مرتبط با امنیت ملی داخلی، مشکلات در وجوهی به شکلی است که میراث فرهنگی توان مقابله با آن را دارد.
ممکن است ما نتوانیم تضمین بدهیم اقتصاد یا رفاه مملکت را حفظ کنیم اما چیزی که میتواند تضمین شود آن چیزی است که داخل کشور هست، این چیز، در هیچ وجهی وابسته به خارج از کشور نیست، این چیز همیشه همه وجوهش را به خارج از کشور صادر کرده ولی هیچوقت از خارج کشور چیزی وارد نکرده و این یک چیز ممتاز و متمایز نسبت به همه داراییهای کشور است و آن جز میراث فرهنگی نیست.
در این چارچوب حتی احتمال دارد از داراییهای میراثفرهنگی دیگرانِ اطراف ما به داراییهای ما چیزی متصل شود اما عکسش اتفاق نمیافتد چون ما بودیم که در یک گستره سیاسی، اقتصادی، نظامی در برهههای تاریخی بر آن دیگران حاکم بودیم نه بالعکس. ما بودیم که گستره فرهنگیمان بر آنها مسلط بوده نه بالعکس و…
و اکنون این میراث فرهنگی، هویت و تاریخ و فرهنگ این مملکت در آن گسترهها هم درآمیخته است.
از سویی ممکن است داخل کشور اختلاف و تفاوتهای دینی،مذهبی، قومی، جنسیتی، زبانی، منابع آبی و اقتصادی داشته باشیم اما در میراث فرهنگی مشترکیم.
ممکن است دو استان در منابع آبی نسبت به هم رقیب باشند اما در منابع میراث فرهنگی رقیب نیستند.هیچ وقت ما نمیگوییم معبد آناهیتا، قلعه شوش ، تخت جمشید، مرقد مطهر امام رضا(ع)، مقبرهالشعرا فقط برای کرمانشاهیها، خوزستانیها، فارسها، خراسانیها است بلکهدحس تعلق خاطر به آنها متعلق به همه مردم ایران از هر جنس، دین، قوم و زبان است.
تنها چیزی که مردم ایران را به هم وصل میکند چیزی است که بینشان مشترک است
۱. سرزمین ایران.۲. میراث فرهنگی
و همین دو عامل باعث شکلگیری شخصیت مشترک و تضمین امنیت ملی میشود به این معنا که روحیه تجزیهطلبی و جدایی طلبی را کمرنگ میکند.
از سویی میراث فرهنگی باعث ایجاد فصل مشترک با کشورهای همسایه میشود. به این معنا که مثلا ممکن است از مرگ یک خواننده، نویسنده یا بازیگری در ایران، افغانها هم ابراز ناراحتی کنند یا بالعکس چون این هنرمند به زبان مشترک ما خوانده، یا نوشته یا بازی کرده که بخشی از میراث فرهنگی مشترک ماست.
پس همانطور که برای زبان مشترک حس مشترک وجود دارد برای میراث فرهنگی مشترک هم چنین حسی تقویت میشود.
به عبارتی تنها چیزی که از بیرون هم میتواند دیگران را به ما وصل کند همین وجه مشترک است. وگرنه در این گستره زمین و حکومت و گاهی دین و منافع کشورهای همسایه با هم مشترک نیست اما میراثشان ممکن است با هم مشترک باشد.
اگر روزی این آرزو به گور نرود و بخواهیم گستره ایران بزرگ از لب مرز چین و روسیه تا لبنان و فلسطین و مدیترانه … را تقویت و کشورها را با هم متحدکنیم از طریق اشتراکات فرهنگی است نه افتراقات.
انتهای پیام