طنز کلپک سلام| ارواح عمه ات حسنک
کاظم گلخنی
گاو قهوه ایی ما ما می کرد
گوسفند بع بع می کرد
سگ واق واق می کرد
و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی
شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.
برو بابا گاو کجا بود .حسنک همه را فروخت یک پراید مدل پایین خرید .
اینها هم صدای ضبط شده فلشی هست که حسنک گاهی در ماشینش گوش می دهد و نم نم اشک می ریزد.
سالهاست خشکسالی دهکده حسنک را متروکه کرده او حالا از میناب برنج پاکستانی قاچاق می کند .
روزگارش ای بدک نیست .عصرها کنار ساحل توی پرایدش می خوابد و شبها از دیدن انوار نقره فام مهتاب در دریا بسی لذت ز روزگار می برد. ارواح عمه اش
همه دلخوشی حسنک تماس های گاه به گاهی کبری هست. بیچاره کبری ! چاه
ده که خشک شد بدون اینکه تصمیم بگیرد سر از شیخ نشین دوبی در آورد .
کبری به حسنک و بقیه گفته در یک تولیدی کار می کند و همه هم ارواح عمه اش باور کرده اند.
بجز کبری گاهی پطروس هم احوالی از حسنک می گیرد این پطروس از همان اول هم خل و چل بود و مدام دستش را توی سوراخ های ناجور میکرد. عاقبت هم از هلند تابعیت گرفت و الان در یک مرکز روان پریشان در آمستردام تحت نظر هست.
عصری که حسنک می خواست نزدیک بازار روز از کوکب خانم فلافل بخرد یهویی داد و هوار دستفروش ها بلند شد !
گویا کتک بدی خورده بودند .طفلک کوکب خانم با سر شکسته، های های می گریست و می گفت: حسنک پذیرایی شهری ها رو می بینی!
دیدی چطور دربدر شهر شدیم!
دیدی چطور بدبخت شدیم.
صدای ترانه هیچ جا بندر نابو تمام خیابون رو گرفته با این وضع کی به زجه کوکب توجه می کند .
موسیقی از بلندگوی ارزان سرای چوپان دروغگو پخش میشود.
چوپان دروغگو واسه جذب مشتری مدام توی بلندگو فریاد میزنه : گرگ آمد گرگ آمد و مردم به عشق نوستالژی ده شصت شادمان وارد فروشگاهش می شوند و بنجل های چینی را درو می کنند.
حسنک از دیدن موفقیت چوپان دروغگو بدجور حرصش گرفته دلش می خواهد برود یک چک محکم بزند زیر گوش این نامرد اما بجاش صدای ما مای گاوش بلند می شود: یعنی حسنک کجایی ما گرسنه ایم.
انتهای پیام