نادیده‌انگاری زبان پارسی در قونیه؛ آرامگاه مولانا، میراث ایرانی در سایه‌ غفلت

آرامگاه مولانا در قونیه، نماد جاودانگی زبان و ادب پارسی، اکنون بیشتر به نمادی از گردشگری ترکیه بدل شده است. با وجود نقش برجسته مولانا در فرهنگ ایرانی، زبان و هویت پارسی در این مکان تاریخی و فرهنگی به حاشیه رانده شده و نهادهای ایرانی نیز نقش خود را در معرفی این میراث غنی ایفا نکرده‌اند.

مولانا؛ میراث پارسی در خاک آناطولی، مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، شاعر و عارف نام‌آور ایرانی، یکی از ستون‌های فرهنگ و ادب پارسی است. آرامگاه او در قونیه، نماد حضور پررنگ فرهنگ ایرانی در خاک آناطولی بود و مولوی‌خانه‌ها تا پیش از تأسیس جمهوری ترکیه، مراکز گسترش زبان پارسی بودند. اما با سیاست‌های آتاتورک، آموزش پارسی ممنوع شد و مولویه به‌تدریج از این زبان فاصله گرفت.

با این حال، آرامگاه مولانا همچنان نمادی از شکوه فرهنگ ایرانی است که هر ساله گردشگران بسیاری از ایران و جهان را به خود جذب می‌کند.

زائران و گردشگران؛ تنوع در نگاه به مولانا

بازدیدکنندگان آرامگاه مولانا از سه گروه عمده تشکیل می‌شوند:
مردم ترکیه که به‌ویژه اقشار مذهبی، آرامگاه مولانا را مکانی مقدس می‌دانند. بسیاری از آن‌ها با نیت زیارت به این مکان می‌آیند، در برابر مزار او دعا می‌کنند و پارچه‌ها و لباس‌های خود را برای تبرک به مزار نزدیک می‌کنند.
ایرانیان که نگاهشان بیشتر فرهنگی است. آن‌ها با ادای احترام، زمزمه اشعار مولانا، یا حتی سماع و آوازخوانی در حاشیه آرامگاه، ارادت خود را به این شاعر و عارف بزرگ ابراز می‌کنند.
گردشگران خارجی که غالباً از اروپا و شرق دور به قونیه می‌آیند و آرامگاه مولانا را دلیل اصلی سفر خود به این شهر می‌دانند.

غفلت فرهنگی؛ زبان پارسی در حاشیه

با وجود آنکه مولانا به زبان پارسی شعر می‌سرود و ایرانیان بخش بزرگی از بازدیدکنندگان آرامگاه او را تشکیل می‌دهند، جایگاه زبان پارسی در این مکان بسیار کمرنگ است. آثار موجود در موزه مولانا، تابلوهای راهنما و بروشورهای گردشگری، هیچ‌کدام به زبان پارسی نیستند.

حتی در مراسمی که به نام مولانا برگزار می‌شود، زبان پارسی که زبان شعرها و اندیشه‌های مولاناست، حذف شده است. آوازهای مراسم سماع به زبان ترکی خوانده می‌شود و توضیحات نیز به ترکی یا انگلیسی است، در حالی که ایرانیان بخش بزرگی از مخاطبان این مراسم هستند.

ترکیه؛ از گردشگری تا مصادره فرهنگی

دولت ترکیه تلاش کرده است تا از آرامگاه مولانا به‌عنوان یک جاذبه گردشگری بهره‌برداری کند. نظم و مدیریت مراسم در این مکان مثال‌زدنی است، اما نگاه غالب دولت ترکیه بیشتر اقتصادی است تا فرهنگی. در این میان، نشانه‌هایی از تلاش برای مصادره فرهنگی مولانا به‌عنوان نمادی ترکی نیز دیده می‌شود، در حالی که خاستگاه زبانی و فرهنگی او به‌وضوح ایرانی است.

نقش کمرنگ نهادهای ایرانی

آنچه بیش از همه جای شگفتی دارد، غفلت نهادهای فرهنگی ایران است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت میراث فرهنگی و گردشگری، و حتی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با وجود ظرفیت عظیمی که آرامگاه مولانا برای معرفی فرهنگ ایرانی و زبان پارسی دارد، نقش مؤثری ایفا نکرده‌اند.

در حالی که گروه‌های موسیقی ایرانی و برخی هنرمندان به‌صورت انفرادی در قونیه فعالیت می‌کنند، هیچ برنامه منسجم و هماهنگی از سوی نهادهای ایرانی برای بهره‌برداری از این فرصت فرهنگی مشاهده نمی‌شود.

از دست‌رفتن یک فرصت بی‌نظیر

آرامگاه مولانا در قونیه می‌تواند به بستری جهانی برای معرفی فرهنگ ایرانی و زبان پارسی تبدیل شود. حضور گسترده ایرانیان و توجه جهانی به مولانا، زمینه‌ای بی‌نظیر برای ترویج این میراث ارزشمند است. با این حال، نادیده‌گرفتن این فرصت از سوی نهادهای ایرانی، باعث شده زبان پارسی و فرهنگ ایرانی در این مکان به حاشیه رانده شود.

ضرورت بازاندیشی در دیپلماسی فرهنگی

آرامگاه مولانا در قونیه می‌تواند به نمادی جهانی از فرهنگ ایرانی تبدیل شود، اما تحقق این هدف نیازمند توجه جدی‌تر نهادهای فرهنگی ایران است. دیپلماسی فرهنگی مؤثر، سرمایه‌گذاری در برگزاری برنامه‌های هنری و ادبی و تأکید بر نقش زبان پارسی در آثار مولانا، گامی ضروری در این مسیر است. اکنون زمان آن رسیده که ایران جایگاه خود را در معرفی این میراث جهانی بازپس گیرد و زبان پارسی را به عنوان قلب تپنده اندیشه‌های مولانا در قونیه زنده نگاه دارد.

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا