در چهاردهمین سالگرد چندپاره شدن میراث
خانم ملیحه مهدیآبادی از کارشناسان خوب، دلسوز و شجاع میراث و پژوهشگاه میراث فرهنگی است. بخصوص تلاشهایشان در استان کرمانشاه قابل توجه و تحسین است. یادداشت ایشان در روزنامه ایران (۱۶ مرداد ۱۴۰۳، ش. 8527) از آن حیث که مظلومیت و مهجوریتِ سالهای تبعید پژوهشگاه در دولت دهم را یادآور شده قابل درنگ است. اهالی پژوهشگاه متأسفانه تاکنون چنانکه باید به ابعاد آن واقعۀ شوم که تبعاتش هنوز برجاست نپرداختهاند. البته یادداشت خانم مهدیآبادی نیز چندان روشن و صریح نیست، بلکه بیشتر روایتی شخصی و دستبهعصا و تقلیلیافته است که به نظر میرسد بهانهای برای گلایۀ سربسته از مدیران جدید پژوهشگاه است تا ارزیابی رویدادهای گذشته.
برای دوستداران میراث و مخاطبان عام پژوهشگاه میراث فرهنگی این پرسش مطرح است که افزون از یک دهه بعد از واقعۀ تبعید پژوهشگاه به شیراز و مرودشت چرا هنوز گزارش جامعی دربارۀ ابعاد گوناگون آن ماجرا منتشر نشده است؟ در یادداشت ایشان به پیگیری و اعتراض کارکنان پژوهشگاه اشاره شده، اما تاکنون نوشتۀ مستقل و مستندی در این زمینه نیز انتشار نیافته است. خوب است اسناد این پیگیریها جایی ثبت و منتشر شود. همچنین به برخی نکات بارز دیگر اشاره نشده است؛ ازجمله اینکه برخی اعضاء پژوهشگاه (کسانی مانند آقای مصیب امیری یا خانم مژگان اسماعیلی) در همان زمان طی مصاحبههایی از انتقال و تبعید پژوهشگاه استقبال کرده بودند! یا به ماجرای تخلیۀ خصمانۀ «عمارت مسعودیه» که بلافاصله با پیشنهاد اجارۀ ۹۰ ساله آن به شرکت عظام همراه بود اشارهای نشده است. بعلاوه، در روایت ایشان تلاش گسترده و پیگیریهای جامعۀ میراثیِ بیرون از پژوهشگاه مطلقاً غایب است. در حالیکه تعهد و مسئولیتپذیری و پیگیری جامعۀ میراثی و بازتاب رسانهای آن تلاشها بود که ابعاد ویرانگر آن واقعه را به گوش مردم و مجلس و قوّۀ قضائیه و حاکمیت رساند و نهایتاً باعث بازگرداندن پژوهشگاه و سایر بخشهای معاونت میراث فرهنگی از تبعید شد (گزیدهای از آن تلاشها در شمارۀ ۷ مجلۀ باستانپژوهی نیز بازتاب یافته است).
برشمردن اینها از آن روست که خانم مهدیآبادی خود یکی از مدیران دهۀ گذشته در میراث بوده و یکچند هم مدیریت «کتابخانه و مرکز اسناد [پژوهشگاه] میراث فرهنگی» را بر عهده داشتهاند. مرکز مذکور یکی از جاهایی بود که آسیب دید. این توقع وجود داشت –و دارد– که ایشان یا اخلافشان گزارشی جامع دربارۀ ماجرای چندپاره شدن میراث و انتقال آن به شهرستانها تدوین و منتشر میکردند. وقتی چهارده سال پس از آن واقعه یکی از کارشناسان و مدیران پژوهشگاه اینطور سهل از آن واقعه یاد میکند ناگهان دل آدم خالی میشود که نکند اصلاً پیگیر ماجرا نشدهاند و فکری هم برای آینده نیندیشیدهاند؟!
وزیر جدید، حتی اگر وزیری میراثی و مطلوب باشد، اعجاز ندارد. منابع انسانی او برای ادارۀ این دستگاه همینهاست که هست. کاش در کنار مطالبه برای حضور یک وزیر مناسب، فرهنگ سازمانی این وزارتخانه، و به طریق اولی پژوهشگاه، بهبود و ارتقاء یابد.
تعبیر «میهمانان جدید» که خانم مهدیآبادی برای اشاره و توضیحِ ناکامیهای پژوهشگاه به کار برده و با توسل به آن تلویحاً برای «میهمانان قدیمی» نوعی حق آب و گِل مفروض گرفتهاند نیز ریشه در فرهنگ سازمانی این نهاد دارد و پرده از عقدهگشاییها و آشوبهای درونی برمیدارد. از دید ناظران اما همه مهماناند، چه جدید و چه قدیمی، و میبایست در برابر میزبان که ایران و میراث فرهنگی و مردم و ملّت ایران هستند پاسخگو باشند.
انتهای پیام