افتتاح حساب بانکی بدون اطلاع مددجو توسط بهزیستی تبریز

رویا بابایی

شنیده‌ها حاکی از این است که در برخی موارد برای مددجویان بدون اطلاع آنها حساب‌های بانکی افتتاح شده‌ و مستمری و کمک‌های موردی که به آنها تعلق می‌گرفته توسط برخی اشخاص‌ برداشت شده است‌‌ بی‌آنکه مددجو از آن اطلاع داشته باشد‌.
مینا‌ الف یکی از مددجویانی است که صحت این سوءاستفاده را در مورد خانواده خودش گزارش می‌دهد‌.
او‌ که مطلقه، سرپرست خانوار و ساکن تبریز است، می‌گوید: پدرم متولد سال ۱۳۴۲ است‌. او سال ۵۷ به‌علت برق‌گرفتی پایش را از دست داد‌ و معلول شد‌. به جز این‌، مشکلات قلبی‌عروقی هم دارد و قبلأ پیوند کلیه شده‌‌. الان مدتی است شرایطش خوب نیست، جراحی‌های متعددی شده اما‌ دکترها دیگر جوابش کرده‌اند.
علت تشدید‌ بیماری‌اش این است که ما‌ به موقع نتوانستیم برای معالجه‌اش اقدام کنیم‌. راستش پول نداشتیم‌، خودش هم با این شرایط نه کار داشت نه بیمه. ما بودیم و فقر مطلق.
پدر و مادرم هر دو حدود ۲۰ سال است مددجوی بهزیستی هستند‌. از سال ۱۳۸۲ که در بهزیستی برایشان‌ تشکیل پرونده‌ داده شد به جز چند بار آن‌ هم برای کمک به‌ تهیه‌ پروتز پای پدرم‌ از بهزیستی هیچ خدمات دیگری‌ دریافت نکرده‌ایم.

در ۵ سال گذشته ۲ بار برای پروتز پایش اقدام کردم‌ که‌ هر دو بار با مفقودی پرونده مواجه شدم. پرونده پدرم‌ پیدا نشد تا اینکه دوباره از اول کمیسیون شدیم و تشکیل پرونده‌ داده شد.
بعد از تشکیل دوباره پرونده، خودشان یک شماره حساب بانکی به من دادند و گفتند این شماره حساب پدرت است، برو بانک رفاه کارت مربوط به این شماره حساب را بگیر و از این به بعد اگر مستمری برای پدرت‌ واریز شود به این شماره واریز می‌شود. من هم قبول کردم‌. کارت بانکی را گرفتیم بعد پروتز پای پدرم را ساختیم.
بعد از ۴ ماه پای پدرم‌ پیچ خورد و نیاز به تعمیر پیدا کرد‌. من دوباره به بهزیستی مراجعه کردم و دوباره‌ با مفقودی پرونده مواجه شدم‌. باز گفتند پرونده نیست. بعد از سه ماه دوندگی‌ پرونده را از یک کلینیک روانشناسی که الان به آن مرکز مثبت زندگی می‌گویند، پیدا کردم و محتوایش را مطالعه کردم‌.
وقتی مندرجات‌ داخل پرونده را خواندم‌ خشکم زد‌. در پرونده وسایلی به نام ما نوشته شده بود که روحمان از تک‌تک آن بی‌خبر بود. هزینه پرستاری، تخت، توآلت فرنگی و… به نام پدرم‌ هزینه شده بود اما هیچکدامشان به دست ما نرسیده بود‌.
در این ۲۰ سال، مستمری ما‌ اوایل سال ۱۳۹۰ ماهانه ۵۰ هزار تومان‌ واریز می‌شد بعدها‌ به ۸۰ هزار تومان افزایش یافت، این اواخر ۳۰۰ هزار تومان بود و اخیرأ برای هر سه نفرمان‌ به هم یک میلیون و ۹۰ هزار تومان واریز می‌کنند‌.
دو سال پیش یک روز پدرم را برداشتم‌ و به بیت رهبری رفتم‌. آنجا شرح حال خودم که مطلقه و سرپرست خانواده هستم و مشکلات پدرم را نوشتم و آنها هم یک نامه برای بهزیستی کشور فرستادند‌.

پس از یک ماه از بهزیستی شهرستان تبریز به من زنگ زدند گفتند پیرو نامه نگاری با بیت‌ رهبری‌ بیا و مشکلاتت را بگو‌.
من هم رفتم و توضیح دادم. مدارک بانکی خودم و پدرم را خواستند. بعد از مدتی پیرو همان نامه‌ برای من خانه گرفتند‌ و گفتند ماه اول اجاره خانه را خودتان بدهید از ماه بعد بهزیستی آن‌ را تقبل می‌کند. حتی گفتند‌ از طرف بیت‌ برای شغل به بنیاد برکت معرفی شده‌ای.
الان ۸ ماه از اجاره خانه گذشته، حتی کرایه یک ماه را هم نداده‌اند‌. بعد از اینکه دیدند‌ موضوع بانک را پیگیری می‌کنم موضوع شغل را هم کتمان کردند. گفتند اصلا نامی از تو به بنیاد برکت هم‌ ارسال نشده. کارم‌ را پیگیری نکردند‌. این کارمند مرا سراغ یک کارمند دیگر فرستاد و او هم سراغ دیگری‌.
کمی بعد نامه بیت را هم انکار کردند گفتند ما اصلا از بیت نامه‌ای دریافت نکرده‌ایم‌‌. در حالیکه اجاره خانه‌ نتیجه همان نامه‌ بود‌. خودشان برایم‌ من خانه اجاره کردند‌ اما اجاره را نمی‌دهند‌. الان‌ ۴ ماه است‌ نتوانسته‌‌ام اجاره را بدهم، صاحبخانه حکم تخلیه گرفته و تا پانزدهم‌ باید خانه را تخلیه کنم‌. رئیس بهزیستی تبریر می‌گوید اگر بودجه‌ای آمد ما برایت‌ کمک‌ موردی در نظر می‌گیریم و مثلآ یک ماه اجاره‌ات را می‌دهیم ولی مشکل با پرداخت یک ماه اجاره خانه حل نمی‌شود‌.
مینا درحالیکه دیگر آشکارا گریه می‌کند، ادامه می‌دهد: من‌ در معیشت خودم‌ مانده‌ام‌. هر ماه فقط حدود ۴ میلیون تومان هزینه درمان پدرم است‌ که به زحمت تهیه‌اش می‌کنم‌.
از ناآگاهی مددجو و عدم استطاعت مالی او سوءاستفاده می‌کنند چون می‌دانند او پولی برای پیگیری حقوقی‌ هم ندارد‌. والدین من حتی سواد خواندن و نوشتن ندارند اگر من سرپرستی والدینم‌‌ را نمی‌گرفتم هرگز از این‌ موضوع مطلع نمی‌شدند.
اخیرأ پدرم‌ باز باید بستری می‌شد، من چون نتوانستم هزینه‌‌اش را تأمین کنم دوباره به بیت‌ رفتم و ماجرا را گفتم‌. آنجا به من گفتند‌ درباره شما به ما گفته‌اند‌ که با خانواده زندگی نمی‌کنید و‌ یک زن هرزه هستید. از پدرت هم دو سال است گزارشی دریافت نکرده‌ایم، این هم شماره پیگیری‌‌هایتان‌، بروید اگر باز نتیجه نگرفتید‌ اعلام‌ شکایت کنید‌ و برای بیت بفرستید.
دیگر نامه‌های بیت‌ را هم مورد توجه قرار ندادند. ما مشکلاتمان را به چه کسی بگوییم‌؟ من حقم‌ را می‌خواهم. اگر در تمام این ۲۰ سال پدر‌ مرا بیمه می‌کردند او الان بازنشسته می‌شد و برای هزینه دارو و درمان‌ مشکلی نداشت‌.
پدر من هر دو ماه بستری می‌شود‌. از ۱۶ برگه بیمارستان‌ و مدارک بیمارستانی در پایان سال قبل‌ حدود ۹۰۰ هزار تومان به ما پرداخت کردند‌. اگر پدرم به موقع درمان می‌شد الان دکترها‌ جوابش‌ نمی‌کردند.
به من و هیچیک از والدینم‌ که هر سه در بهزیستی‌ پرونده‌ داریم هنوز مسکن‌ تعلق نگرفته‌ اما‌ به ما‌ می‌گویند شما تمکن مالی دارید در حالیکه من اگر تمکن مالی داشتم نمی‌گذاشتم پدرم‌ به این روز بیفتد‌.
مینا در پایان گفت: «اخیرا نیز متوجه شدم از یکی از حساب‌هایی که بدون اجازه ما افتتاح کرده‌اند‌ به‌ نام‌مان‌ وام ک تسهیلات دریافت کرده و ماه‌هاست در حال پرداخت‌ اقساط آن هستند و ما بی‌خبریم. سهم ما از این وام‌ فقط پیامک‌هایی است که ماهانه برایمان ارسال می‌شود.»
حق پاسخگویی برای بهزیستی محفوظ است

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا