اعتبار موزه به اثر است یا به مخاطبِ اثر؟

حمیدرضا حسینی

اگر از ما بپرسند اعتبار موزه‌های بزرگ و معروفی مانند لوور، ارمیتاژ و متروپولیتن به آثار آن‌هاست یا به مخاطبان این آثار، پاسخ‌مان چه خواهد بود؟ پاسخ گفتن به این پرسش آسان نیست؛ زیرا موزه‌هایی از این دست، هم آثار تاریخی و هنری ارزشمند دارند و هم، از پرمخاطب‌ترین موزه‌های جهان به شمار می‌روند. برای نزدیک شدن به پاسخ، می‌توانیم حالتی را فرض کنیم که هر یک از این موزه‌ها، همه آثار کنونی‌شان را در اختیار داشتند، اما به دلایلی فاقد «مخاطب» بودند. در این صورت، به عنوان گنجینه‌ای بزرگ، هم‌چنان معتبر بودند اما دیگر موزه نبودند.

در این خصوص، می‌توانیم موزه‌ای را مثال بیاوریم که مشهور و پرمخاطب اما فاقد آثار شاخص تاریخی و هنری (در معنای رایج) است: موزه معصومیت در استانبول. این موزه را اورهان پاموک، نویسنده اهل ترکیه و برنده جایزه نوبل ادبیات بر پایه یکی از داستان‌های خود به همین نام (موزه معصومیت) برپا کرده است. آثار موزه مشتمل بر مجموعه‌ای از آثار مرتبط با زندگی روزمره و فرهنگ مردم استانبول در دوره‌ای است که داستان مورد نظر در آن روایت شده است. به گفته پاموک، موزه دربردارنده اشیای واقعیِ داستانی تخیلی است که او برخی را از خانواده و دوستانش گرفته و برخی دیگر را در نقاط مختلف جهان یافته است.

اشیای موزه معصومیت بی‌ارزش نیستند اما در حد منشور حمورابی و مجسمه داوود میکل‌آنژ و تابلوی مونالیزا و مومیایی فراعنه مصر هم نیستند که در زمره ارزشمندترین آثار تاریخی یا هنری بشریت قرار گیرند. پس چرا موزه معصومیت شهرتی جهانی دارد و از خیلی موزه‌های ایران که آثار بسیار با ارزش دارند، محبوب‌تر و معروف‌تر است؟ چون پاموک داستانی نوشته که مخاطبان پرشمار در سراسر جهان یافته و هرساله هزاران نفر به دیدن موزه همزاد این داستان می‌روند. پس می‌شود موزه‌ای داشت با آثاری معمولی که ممکن است در خانه هر یک از ما نیز یافت شود، اما با اعتبار بسیار به صرف داشتن مخاطب. 

در این‌جا بین «بیننده» و «مخاطب» تفاوت قایل می‌شویم. وقتی در خیابان راه می‌رویم، مخاطب تیرهای چراغ برق نیستیم بلکه صرفا آن‌ها را می‌بینیم؛ زیرا قرار نیست تیر چراغ برق پیامی را به ما منتقل کند. فقط آن‌جاست که هنگام تاریکی هوا، روشنایی محیط را تأمین کند. اما نسبتِ ما با تابلوهای تبلیغاتی، نسبتِ مخاطب است؛ زیرا آن‌ها به شکلی از پیش تمهید شده ما را به استفاده از محصولات یا خدمات خاصی ترغیب می‌کنند و به محض دیدن‌شان، پیامی را از آن‌ها دریافت می‌کنیم. بنابراین، برخلاف آن‌چه برخی موزه‌های کشورمان تبلیغ می‌کنند، تعداد زیاد بازدیدکنندگان لزوما به معنای موفقیت و اعتبار موزه نیست.

تعداد خودروهای تولیدی شرکت ایران خودرو در سال ۲۰۲۰/۱۳۹۹ بالغ بر ۵۰۵ هزار دستگاه و تولید کمپانی لامبورگینی حدود ۷۵۰۰ دستگاه بوده است، آیا این به معنی پیشتازی اولی بر دومی در عرصه خودروسازی است؟ این‌که شاه عباس کبیر، میدان نقش جهانی برای ما به یادگار گذاشته که افتخار هر ایرانی است و هر ساله هزاران گردشگر را به خود جذب می‌کند، به معنای عملکرد موفقیت‌آمیز کاخ-موزه عالی قاپو نیست که یک بار هم به همین خاطر از ایکوم ایران جایزه گرفت! اصل بر این است که این بینندگان نسبتی در حدود آن‌چه در تعریف ایکوم آمده است با کاخ-موزه عالی-قاپو برقرار کنند تا در مقام مخاطب قرار گیرند.

این تلقی از موزه با تعریف کمیته بین‌المللی موزه‌ها (ایکوم) منطبق است. در آخرین تعریف که در کنفرانس عمومی پراگ (۲۰۲۲) تصویب شد، آمده است: «موزه، نهادی غیرانتفاعی و دائمی در خدمت جامعه است که به تحقیق، گردآوری، حفاظت، تفسیر و نمایش گذاشتن میراث ملموس و ناملموس می‌پردازد. نهادی در دسترس و جهان‌شمول که درهایش به روی همگان باز است و تنوع و پایداری را پرورش می‌دهد. آن‌ها از نظر اخلاقی، حرفه‌ای و با مشارکت جوامع اداره می‌شوند و با ارائه تجربیات متنوع برای آموزش، لذت، تفکر و به اشتراک‌گذاری دانش، ارتباط برقرار می‌کنند.» تقریبا همه کلیدواژه‌های این تعریف مانند جامعه، تفسیر، نمایش، اخلاق، مشارکت، لذت و تفکر در ارتباط با انسان معنا پیدا می‌کند و اگر انسان مخاطب موزه قرار نگیرد، موزه نیز مفهوم پیدا نمی‌کند.

اکنون می‌توانیم از خود بپرسیم: با در نظر داشتن تفاوت بین بیننده و مخاطب و با تعریفی که ایکوم از موزه ارایه داده است، ما چند موزه در کشورمان داریم و چند درصد از مؤسساتی که نام موزه را بر خود نهاده‌اند، واقعا، موزه محسوب می‌شوند؟ 

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا