از زخمی به زخمی و از اخمی به اخمی
دکتر حکمت اله ملاصالحی استاد دانشگاه تهران
دیروز رسوا و افشا و آشکار و رسانهای شدن مرمتهای غیر اصولی، ناکارشناسانه و پر هزینه و خسارت بار و زخم بر گونه گنبد فیروزهای مسجد جامع عباسی اصفهان و اینک رسوایی مرمتهای ویرانگر ناباستان شناسان و میراث ناشناسان در محوطه های باستانی ری و زخم زدن و مجروح کردن پیکر دژ رشکان ری! از زخمی به زخمی دیگر و از اخمی به اخمی دیگر! چنین است کارنامه سیاه ناامیران امانت خوار! در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری صنایع دستی.
مجاهدتها و مساعی باستان شناس توانا و با تجربه میهن ما آقای دکتر قدیر افروند در پیشگیری از آسیبها و تخریبهای گسترده بر محوطههای باستانی و مآثر تاریخیِ باستانی شهر و شهرستان ری، تحسین برانگیز و ستودنیست. به ستودن و تحسین ایشان بسنده نمیکنم؛ لازم و بجا و بموقع و بحق میبینم؛ پارهای از نظرات و مجاهدتها و مساعی نفسگیر ایشان را که مناسبت با نوشتار اکنون ما دارد؛ از زبان و قلم ایشان بشنویم و بخوانیم: بشنویم و بخوانیم بر سر تاریخ و فرهنگ و میراث ما چه آمده است! بشنویم و بخوانیم با چه مدیران میراث ناشناس، دسته و پنجه فشرده ایم و همچنان دست و پنجه می فشاریم. البته نظر و نقد قاطبه باستان شناسان میهن ما نیز چنین است:
«در این کار نادرست و غیر اصولی چند اتفاق نامتناسب رخ داده است:
نخست: این کار بدون شناخت کافی و مطالعه آثار و یافته ها و باستان شناسی قلب تاریخی ری یعنی دژ رشکان صورت گرفته است اگر چنین شناختی صورت می گرفت مطمئناً این اقدام نابخردانه و غیر قانونی رخ نمی داد! نکته مهم اینکه؛ با وجود و حضور خود باستان شناس کاوشگر این محوطه باستانی به عنوان تنها کسی که بیش از ۲۰ سال است مطالعات و پژوهش خود را بر شهر ری متمرکز نموده است نه از او راهنمایی و مشورتی گرفته شده است و نه حتی اجازه! چنین کاری که در عرف و سنت فرهنگی و اخلاقی در جامعه باستان شناسی و میان باستان شناسان حرفه ای و مبادی اصول، جاریست.
دوم: مصالح و ملاتی است که استفاده شده و قاعده کار آن است که اگر روزی به هر دلیلی نیاز به مرمت و حفاظت و تأمین مصالح بود حتماً باستان شناس خواهد گفت مثلاً این سنگ باید از فلان معدن تهیه شود که مصالح اصلی و تاریخی سازه نیز یقیناً یا احتمالاً از آنجا تأمین شده است. و دیگر در خصوص ملات؛ در این پروژه متأسفانه از سیمان استفاده شده است (بنا به گفته دکتر سعادتی) و این بدترین کار است در مرمت یک بنای باستانی! یعنی متولیان حتی تجربه یا شناخت حداقلی از ملات های تاریخی نداشته اند و یا لااقل زحمت پرس و جو و بررسی و ملات بکار رفته در این سازه تاریخی را بخود نداده اند.
سوم: بدترین اتفاق در نتیجه این اقدام قابل مشاهده است! و آن این که آنچه اکنون مردم و متخصصان و پژوهشگران در بازدید از این سازه باستانی هزار و چند صدساله با آن روبرو می شوند یک دیوار راسته و صاف است که بی شک آنها را در برداشت و تحلیل ذهنی دچار خطا و گمراهی خواهد کرد و هدف از بازدید یک سایت باستانی کاوش شده که روبرو شدن با اصل و مر و حقیقت تاریخ و حوادث آمده بر سر یک جامعه کهن می باشد، دیگر هیچ گاه محقق نخواهد شد! حداقل برداشت اکثریت آنها که عموم و غیر متخصصین یا کودکان و نوجوانان هستند و ممکن است نیاز به پرسش و سوال از راهنمایان سایت باستانی نبینند، این است که این ساختمان! در مرحله ساخت و تکمیل است (و هیچ بلای تاریخی سرش نیامده! و لذا روند تاریخ را بدون پیچ و خم و فراز و نشیب و حادثه و فاجعه و… خواهد دید) و از آنچه که بر سر ری آمده است غافل خواهد ماند.
چهارم: این امر بدعتی خواهد شد در مرمت بناهای تاریخی! و اگر برخورد متناسبی با این پدیده شوم نشود و این لکه ننگ از سر بنای تاریخی پاک نشود فردا شاهد بدعت ها و تغییرات و جعل گسترده در مرمت و احیاء آثار و به ویژه یافته های باستانی خواهیم بود.
پنجم: آیندگان چه قضاوتی در باره اقدامات این برهه از فعالیت میراث فرهنگی خواهند داشت؟!»
مروری در کارنامه مدیران جامعه پساانقلاب بطور کلی و مدیران میراث فرهنگی به معنی الاخص عیان و عریان و آشکارا بما می گوید و متقاعدمان میکند؛ بسیارشان اصلاً نه میدانند بر چه تاریخ و فرهنگ و میراثی تکیه زدهاند و جغرافیای تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ایرانی تا چه میزان پیچیده، پرچین و شکن، فراخ و گسترده است و در چگونه جامعه و جهان پیچیده، حادثه خیز و در چگونه و عصر تحولات بی سابقه و نفسگیر زندگی میکنند.
انتهای پیام