بار دیگر پژوهشگاه میراث فرهنگی

حدود یک سال‌ونیم پیش، در ماه‌های آخر دولت روحانی، علی‌اصغر مونسان، وزیر وقت میراث، طی حکمی مصیب امیری را به ریاست پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری منصوب کرد؛

نهادی به‌غایت مهم و تأثیرگذار در چندین زمینه و حوزۀ مطالعات میراث فرهنگی و باستان‌شناسی. امیری که از آغاز دولت روحانی به عنوان مدیر کل میراث فرهنگی و گردشگری استان فارس گماشته شده و در آن ولایت طی حدود هشت سال کارنامه‌ای «مشعشع» بر جای گذاشته بود، با بالا گرفتن زمزمۀ برکناری خود که حتی پیش از تغییر دولت در افواه افتاده بود عزم تهران کرد تا در کسوت ریاست پژوهشگاه میراث فرهنگی از جامۀ «خدمت» بازنشسته شود. حضور او اما در پژوهشگاه میراث فرهنگی نیز پیوسته با زمزمۀ تغییر همراه بود. با این حال، ناآشنایی مسؤولان جدید میراث با مسایل این حوزه و تلاطم در اوضاع کشور سبب شد که آفتاب بخت امیری و شعشعۀ کارنامۀ او تا به امروز بر سر پژوهشگاه میراث فرهنگی مستدام باشد.

مرور کارنامه بماند برای نهادهای گزینشی و نظارتی و بازرسی که لابد از هر حیث اشراف اطلاعاتی و ارزیابی‌های دقیق از کار و کارنامۀ افراد دارند و با مقوله «فساد» در پیکارند! فقط یک نکته از این معنی بنویسیم خطاب به خودمان، به جامعۀ باستان‌شناسی و اهالی میراث فرهنگی. در این یک‌سال‌ونیم، به لطف مدیریت و درایت این «مدیر»، پژوهشکدۀ باستان‌شناسی شاهد رفت‌وآمد پنج رئیس و سرپرست بوده است. آخرینِ این سرپرستان کوروش روستایی بود که یکی از باستان‌شناسان مؤلف، بادانش، پرسابقه و پرکار پژوهشکدۀ باستان‌شناسی است. به عنوان پژوهشگران و اهالی باستان‌شناسی نمی‌دانیم علت این نابسامانی و ناپایداری مدیریتی چیست، نمی‌دانیم چه در پژوهشگاه میراث فرهنگی می‌گذرد، و چه بر سر مدیریت باستان‌شناسی کشور آمده که عمر مدیریتی رؤسای پژوهشکدۀ باستان‌شناسی به کمتر از شش ماه رسیده است.

خوب است انجمن‌های علمی و برخی از «استادان» ما که هر بار «انتصاب شایستۀ» مدیران را تبریک می‌گویند، از علت برکناری یا استعفاء و از کارآمدی یا ناکارآمدی آن‌ها هم سراغی بگیرند. بیان مطالبات در نهایت حرمت گذاردن به کار و حرفۀ ماست. به نام این «انتصاب شایسته» در پژوهشگاه اخیراً مقاله‌ای با عنوان «ترجمه و آوانگاری کتیبه‌های شالی‌ستون‌های کاخ تچر» منتشر شده که مشت است نمونۀ خروار و عیاری برای مراتب شایستگی او و اعتبار و آبروی مطبوعات علمی و تخصصی ما! این مقاله‌سازی‌ها، که البته در کارنامۀ آن «انتصاب شایسته» کم نیست، در کوتاه‌مدت ممکن است اعتبار بادآورده‌ای همراه بیاورد اما سرانجام با مرتکبین و حامیان و مشوقان در پیشگاه تاریخ با معیار انسان و اخلاق و واقعیت و علم و عقل داوری خواهد شد، نه بر اساس منافع بی‌مقدار و زودگذر امروزی.

ای کاش آقای کوروش روستایی و پیشینان او این «حقِ دانستن» را از جامعۀ باستان‌شناسی و میراثی دریغ نکنند که چرا کناره گرفتند یا برکنار شدند. بی‌تردید شرح ماوقع به آگاهی و تجربۀ جامعۀ باستان‌شناسی و میراثی ما خواهد افزود و در تاریخ ثبت خواهد شد و شاید پیشبرد کارها را برای مدیران فعلی و آیندۀ باستان‌شناسی نیز هموارتر کند.

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا