تلویزیون داخلی؛ رسانه‌‌ای که رسانه نیست

گفتگوی تفصیلی کامبیز نوروزی با جماران

مطبوعات و خبرگزاری ها تحت فشارهای فراوانی قرار دارند که مطالبی را بنویسند یا ننویسند و بسیار دستشان بسته است. علاوه بر این، سوء مدیریت دولتی بر مطبوعات در دهه گذشته عملا وضعیت مطبوعات را بسیار بحرانی تر کرده و باعث کاهش شدید تیراژ آنها شده است.
 
متأسفانه سازمان صدا و سیما نیز تحت دیدگاهی دارد اداره می شود که در آن تمام اصول حرفه ای کار تلویزیونی و  رسانه ای به کنار گذاشته شده و همین امر باعث شده که تلویزیون داخلی از سبد مصرف رسانه ای خانواده های ایرانیان بیرون برود.
  
تلویزیون داخلی ایران مخاطب را به رسمیت نمی شناسد. صدا و سیما صرفا پیام ها را به مخاطب “دستور” می دهد. یعنی صدا و سیما نه بر اساس وضعیت مخاطبان، بلکه بر اساس سلیقه شخصی مدیرانش اداره می شود. مفهوم مخاطب و جذب مخاطب در صدا و سیمای ایران کلا کنار گذاشته شده است.
  
«شیوه» برنامه خوبی هست، اما وجود چنین برنامه ای در تلویزیون یک استثناء است. رسانه با یک برنامه نفوذ پیدا نمی کند. اعتبار و میزان استقبال عمومی از یک رسانه به مجموعه رفتارهای آن مربوط می شود.
 
فیلترینگ غیر قانونی است‌ تمسک مسئولین نظام به فیلترینگ دقیقا نشان دهنده آن است که تلویزیون و فضای رسانه ای داخلی در برابر نظام گردش ارتباطات شکست خورده است. یعنی می دانند که قدرت رقابت با سه چهار تلویزیون فارسی زبان خارج از کشور یا گردش اطلاعات در اپلیکیشن ها را ندارند. این به معنای اقرار به شکست است؛ و گرنه، تلویزیون داخلی کشور با ده ها شبکه و بودجه ای حدود ۲۵ تا ۳۰ هزار میلیارد تومان در سال، چرا از سبد مصرف رسانه ای داخل کشور تقریبا بیرون افتاده است؟
  
مرجعیت رسانه ای در ایران از بین رفته و متوجه نمی شوند که اگر تلویزیون و مطبوعات در این وضعیت باقی بمانند امنیت ملی کشور به خطر می افتد.
  
امروزه زمانی نیست که بشود اخبار را پنهان کرد. تولید اطلاعات و دسترسی به اطلاعات بسیار آسان شده است…..اما سیاستی که در ساختارهای حکومتی دنبال می شود، سیاست سانسور خبر است….سیاست سانسور خبری و بستن خبر عملا دیگر نه فقط ممکن نیست، بلکه به تناقض گویی و  «اغتشاش خبری» منتهی می شود.
  
خبر یک کالا است. متقاضی خبر، مثل هر کالای دیگری، به دنبال بهترین و مطمئن ترین خبر می رود. تقاضا به سمت بازار عرضه حرکت می کند. یعنی مثلا شما وقتی می خواهید یک کفش بخرید، به چند فروشگاه مراجعه می کنید تا بهترین کفش را با  بهترین قیمت خریداری کنید. خبر هم به همین شکل است. مصرف کنندگان خبر به سمت خبرهای بنجول، مبتذل و تقلبی نمی روند؛ همان طور که کفش بنجول و تقلبی نمی خرند و اگر فروشگاهی بخواهد کفش بنجل و تقلبی بفروشد، کسی از او خرید نمی کند و ورشکست می شود. رسانه ای که خبر بنجول، مبتذل و تقلبی منتشر کند، مصرف کننده ای نخواهد داشت. یعنی به عنوان یک منبع خبر، مردم به او اعتماد نمی کنند.
  
جهان امروز جهان رسانه است. ما دنیا و پیرامون خودمان را از نگاه رسانه می بینیم. فرض بفرمایید تمام اخبار مربوط به زندان اوین را ما با چشم خودمان ندیده ایم و با گوش خودمان نشنیده ایم؛ تمام مردم موضوع زندان اوین را از رسانه ها دیده اند و شنیده اند. موضوع مهسا امینی، نیکا شاکرمی، مسابقه فوتبال و هر چیز دیگری را ما با چشم رسانه می بینیم. در این جهان رسانه ای وقتی مرجعیت رسانه های داخلی از بین می رود، ما دیگر نمی توانیم خودمان و جامعه و کشور خودمان را از نگاه رسانه های داخلی که دغدغه های ملی دارند تماشا کنیم.
  
در واقع جامعه چشمان خودش را می سپرد به رسانه هایی که اهداف دیگری دارند و پروژه های دیگری را دنبال می کنند. اینجا است که از بین رفتن مرجعیت رسانه ای، تلویزیون ناکارآمد و مطبوعات ضعیف به امنیت ملی گره می خورد. وقتی مرجعیت رسانه های داخلی از بین می رود، در جریان رقابت رسانه ای، رسانه های ملی داخلی اثرشان را از دست می دهند؛ و دقیقا رقابت را به همان رسانه هایی واگذار می کنند که دنبال اهداف دیگری هستند.
  
تلویزیون ایران در چهارچوب سلسله مراتب قدرت و صرفا در جهت تبلیغ قدرت عمل می کند و در جهت گردش اطلاعات عمل نمی کند. شما به عنوان یک روزنامه نگار می دانید که اهمیت خبر بر اساس ارزش خبر تعیین می شود و ارزش خبر است که جایگاه آن را در اخبار روزنامه یا رسانه ای مثل تلویزیون مشخص می کند و یک خبر ارزش این  را دارد که تیتر یک شود. اما در تمام بخش های خبری تلویزیون، شاید غیر از خبر ۲۰:۳۰، سلسله مراتب خبر بر اساس سلسله مراتب قدرت تنظیم می شود؛ اول خبر رئیس جمهور، دوم خبر رئیس مجلس، سوم خبر رئیس قوه قضائیه، چهارم اخبار وزرا و بعد بقیه اخبار.

این شیوه خبررسانی اصولا جاذبه خبر را از بین می برد. یعنی مثلا اگر حادثه ای اتفاق افتاده و فرض کنید در یک مدرسه بخاری آتش گرفته و ۱۰ نفر بچه سوخته اند، این خبر بعد از خبر سخنرانی رئیس مجلس در فلان شهرستان در تلویزیون منعکس می شود. دیگر این خبر، خبر نیست. در واقع تلویزیون به گردش اطلاعات نمی اندیشد بلکه به تبلیغ قدرت فکر می کند. وقتی سیاست آن «تبلیغ قدرت» و «تثبیت قدرت» شد، دیگر رسانه نیست و فقط یک تراکت تبلیغاتی می شود.
 
سلبریتی ها به عنوان شهروندان این کشور حق دارند که نظر بدهند. حق قانونی آنها است. اما اینکه چرا سلبریتی ها مرجعیت پیدا کرده اند …عرض کنم. سیاست جاری کشور، به خصوص در دو دهه گذشته، به شکلی بوده است که شخصیت های سیاسی را اغلب دفع کرده و اجازه حضور به آنها در عرصه سیاسی نداده اند و گروه های مرجع دیگری شکل گرفته اند.
  
وقتی  شما در جامعه شخصیت های سیاسی را حذف می کنید و با نظارت استصوابی نمی گذارید که وارد مجلس شوند، دائم در معرض تهدید محاکمه و امثال اینها هستند، صدای آنها از تلویزیون شنیده نمی شود و در واقع اینها را از چرخه فعالیت سیاسی کشور حذف می کنید، طبیعتا افراد دیگری جایگزینشان می شوند.
  
کسانی که ربات، فضای مجازی و تلویزیون های فارسی زبان خارج از کشور را بهانه می کنند برای توجیه ناتوانی خودشان، باید اول به این سؤال جواب بدهند که چرا یک سازمان عظیم به نام  صدا و سیما با چند ۱۰ هزار نفر پرسنل و یک رقم درآمدی شاید حدود ۳۰ هزار میلیارد تومان، نمی تواند بر جامعه تأثیر بگذارد و افکار عمومی را به سمت خودش بکشد؟
  
اگر اراده اصلاحی وجود داشته باشد، اصلاح این وضعیت سخت نیست. اولین مورد این است که صدا و سیما باید اصلاحات گسترده ای را هم در بخش خبر و تحلیل و هم در بخش سایر برنامه ها بپذیرد؛ به شکلی که مخاطب را جلوی خودش بنشاند و اعتبار از دست رفته اش را بازسازی کند. تلویزیون باید از حالت دستگاه مبلغ قدرت به رسانه ای برای اطلاع رسانی تبدیل شود و باید اصل بی طرفی را رعایت کند، اخبار درست به مردم منتقل کند و در خبررسانی ابتکار عمل را به دست بیاورد.
  
مثلا وقتی تراژدی زندان اوین اتفاق می افتد، تلویزیون باید پیش از هر رسانه ای و فضای مجازی بلافاصله به عنوان «خبر فوری» آن خبر را منتشر و تمام جزئیاتش را بی طرفانه به مردم اعلام کند. تلویزیون باید از دستگاه تبلیغاتی قدرت به یک رسانه برای اطلاع رسانی حرفه ای تبدیل شود.
  
طبیعتاً سازمان های بالادستی صدا و سیما باید چنین اراده ای داشته باشند. به خصوص باید به این نکته توجه کنند که فضای رسانه ای عمیقا با موضوع امنیت ملی مرتبط است. باید به این توجه کنند که مردم باید به فضای رسانه ای داخلی اعتماد کنند. اگر این اتفاق نیفتد، مردم خودشان، جامعه و حکومتشان را از درون چشم رسانه هایی خواهند دید که به فکر براندازی هستند؛ این یعنی امنیت ملی ما به خطر می افتد. حفظ امنیت ملی و تمامیت ارضی غیر از آنکه نیازمند توانایی های نظامی و اقتصادی است، نیازمند توانایی رسانه ای هم هست. یعنی شما رسانه ای داشته باشید که نه اینکه خبر را به مردم دستور بدهد و مبلغ قدرت باشد، بلکه با انتشار خبر صحیح، تحلیل های کارشناسی درست و بازتاب سلیقه های متنوع و متکثر مردم جذب کند. امنیت ملی و نظام سیاسی کشور ما این طور محفوظ باقی می ماند.
  
این در مورد تلویزیون بود. اما در مورد مطبوعات، همین الآن بالغ بر ۲۰ روزنامه نگار و عکاس خبری در بازداشت هستند. باید امنیت خبرنگاران تضمین شود. باید برای بحران اقتصادی مطبوعات راه حلی پیدا کنند. امنیت خود مطبوعات تضمین شود که بتوانند نقشی در فضای رسانه ای کشور داشته باشند. فیلترینگ را بردارند و اجازه بدهند همه چیز در داخل بچرخد. با گردش آزاد اطلاعات فضای رسانه ای داخلی قابلیت احیا پیدا می کند.
  
تلویزیون باید مخاطبش  را به رسمیت بشناسد؛
  
ما همیشه گفته ایم «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ» اگر نهادهای بالادستی صدا و سیما نگاهشان به مفهوم رسانه و گردش اطلاعات اصلاح کنند و بدانند که گردش آزاد اطلاعات باعث تقویت امنیت ملی و دلگرمی بیشتر مردم می شود، حتما می توانند که این تغییرات را در صدا و سیما ایجاد کنند.

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا