ناکارآمدی کارنابلدان! گمراهی در معرکه « میراث فرهنگی» ، و حلقه مفقوده «باستان شناسی»
میراثباشی؛ یکساله گذشته فرصت زیادی برای دولت بشمار میرود که توان و عزم خود را برای انجام یک مسئولیت باثبات برساند یا ناتوانی و بیهودگیاش بر همگان آشکار شود.
مهندس سید عزت اله ضرغامی ۶۳ ساله، اینک بیش از یکسال است که در دولت سیزدهم زمام امور در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی را بدست گرفته و گویا تنها هنرش انتصاب برخی دوستان و یارانش در موقعیتها و مسئولیتهای حساس وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی بوده و بس!.
به جز حوزه گردشگری که یکی از آکادمیسینهای جوان این حوزه را در راس صنعت گردشگری کشور گذاشت و به مسئولیت خطیر معاونت گردشگری منصوب کرد-بعلاوه بار سنگین مضاعف پس از ادغام با حوزه سرمایه گذاری(معاونت پیشین)-؛ اکنون و با گذشت بیش از یکسال از وزارتش، سایر حوزههای تخصصی ره به ناکجا آباد برده اند!.
میراث فرهنگی:
با انتصاب بیربطترین فرد در معاونت میراث فرهنگی، یعنی دکتر علی دارابی فارغ التحصیل علوم سیاسی از دانشگاه آزاد اسلامی(معاون پیشین ضرغامی در صدا و سیما)، بدعتی عجیب رقم خورد.
در طول ۳۰ ساله گذشته از شکل گیری تشکیلات میراث فرهنگی بهجز دولت احمدینژاد سابقه نداشته که فردی غیرمتخصص و صرفا” سیاسی در راس این حوزه قرار گیرد .
هم ضرغامی دست به کاری بس خطرناک زد و هم دارابی در پایان چنددهه عمر مدیریتی و خدمت دولتیاش قبول و پذیرشی انتحاری کرد.
در هیچ کجای دنیا مسئولیت حوزه تخصصی و حرفهای میراث فرهنگی و باستان شناسی را به افراد غیرمتخصص و کارنابلد و خاصه سیاسی نمیبخشند بویژه در ایران که در تمام پیشینه۸۰ سالهاش زمام امور این حوزه تماما در دست افراد برآمده از تشکیلات تخصصی و حداقل اهل فن و فرهنگ، بوده است.
دو-سه مقوله تخصصی در حوزه میراث فرهنگی وجود دارد که فهم و درک و تدبیرش تنها از دست افراد با تجربه و آگاه و آشنا به کار برمی آید:
الف) تپهها و محوطه های باستانی تنها دارایی تاریخی بشر، که تکرار و تجدید ناپذیر است و نادانی و ناآگاهی دیگران از این آثار فرهنگی و سوء تفاهم عمیقشان موجب غارت گسترده این داشته های محفوظ و امن در دل زمین، در طول کمتر از دو دهه اخیر گردیده، آنهم به دست یا اشاره طبقات و افرادی از جامعه که در اصل تکلیف به حفظ و حراست از میراث فرهنگی را داشته اند و با انواع و اقسام توجیه و تفسیرها اعم از مذهبی و قانونی و… آتش به خرمن فرهنگ و میراث فرهنگی افکندهاند.
ب)اشیاء تاریخی و موزهها هم مورد بیمهری و بیتوجهی قرار گرفته و هماز قافله تحولات علمی و فناورانه مدرن دنیا بشدت عقب ماندند. بگونهای که نه تنها اثری از تکنولوژی به روز در مجموعههای بزرگ و فاخری چون کاخ-موزههای سعدآباد و کاخ گلستان بچشم نمیخورد که برعکس مدام بیم آسیبهای فیزیکی و بیولوژیکی و حتی حوادثی چون آتش سوزی و سرقت و … می رود و اخیرا نیز دیدیم که از برخی موزهها مانند کاخ گلستان … اشیایی و آثاری به بازارهای فروش عتیقات راه پیدا کرده که کسی حتی از آنها سالیان سال خبر نداشته است و یا سرقت تاسفبار از مخرن اموال فرهنگی موزه همدان و … .
ج)بناهای باستانی و تاریخی چه بصورت تک بنا و چه مجموعه و چه بافت تاریخی بدلیل وجوه گوناگون سازهای، تزئینات متنوع نقاشی و گچی و آجری و سنگی و چوبی و آیینه کاری و فلزی و … و نیز وجه متنوع بهره برداری و کاربردی از پیچیده ترین و حساس ترین اوضاع -بویژه با شرایط اب و هوایی گوناگون و متغییر ایران- برخوردارند و هم دنیایی دانش و تجربه تاریخی و معاصر در طول کمتر از یک سده گذشته گرداوری و اندوخته شد تا گره ای و ابهامی در امر شناخت رمز و رموز نگهداری و پایداری آنها باقی نماند که به دست استادکاران و خبرگان و پیشکسوتان این عرصه گشوده و روشن نشود و نیز در پرتو دهه ها تعاملات بین المللی، پژوهش ها و آموزشها و دادوستدهای تجارب متخصصان و دانشگاهیان هرآنچه باید و شاید در صورت نیاز در دسترس باشد.
حال یکباره و با این بدعت خسارتبار آقای ضرغامی فردی بیگانه با باستان شناسی بعنوان دانش مادر حوزه میراث فرهنگی و کاملا” غریبه با اصول فنی و هنری و فرهنگی حتی مواجهه با میراث فرهنگی در راس این سازمان و تشکیلات قرار گرفته است.
نکته تلخ تر اینکه در ابتدا گمان میرفت این فرد میراث نشناس و کارنابلد با انتخاب مشاوران دانشمند و خبره و یاران کاریلد و مجرب در کنار خود، حداقل زمینه شناخت صحیح از میراث فرهنگی و تعریف و تدارک فرایند های ایمن و سالم و منطقی و سازنده ای را فراهم می کند که خیلی زود معلوم شد:
خشت اول چون نهد« استاد! » کج
تا « اواخر» می رود دیوار کج…
انتهای پیام