قاصد تجربه‌های همه تلخ؛ محصول و نتیجه انتصاب افراد سفارشی، غیر متخصص و محفلی در پست‌های مدیریت تخصصی چیست؟

سیامک سرلک/باستان شناس

نگارنده این متن، در طول چند ماه اخیر چندین یادداشت در رابطه با پیامدهای سوء مدیریت در میراث فرهنگی، عدم تخصص گرایی، فقدان شایسته سالاری و اتکاء صرف به حلقه دوستان جناحی و سفارشی و محفلی جهت تصدی پست‌های مدیریتی متخصص در بدنه وزارت میراث منتشر کرده است.

هدف از انتشار یک چنین یادداشت‌هایی، صرفا و قطعا نقد وضعیت موجود از نگاه و منظر کارشناسانه و امید به کمک به بهبود شرایط بود.

بی‌تردید نقد‌های کارشناسان، نه تنها دشمنی و تقابل با جناح خاصی نیست بلکه هدف آن ارائه راهکارهایی است جهت برون رفت از معضلات موجود. اما بر اساس شواهد موجود به نظر می‌رسد مدیران و مسئولان وقت وزارت میراث فرهنگی، همچنان بر راهبرد تصدی پست‌های مدیریتی تخصصی توسط افراد غیر مرتبط و فاقد تخصص اصرار دارند.

یکی از آخرین مصادیق استمرار یک چنین راهبردی توسط مسئولان وزارت میراث فرهنگی را، در خبر منتشر شده مبنی بر تغییر مدیریت امور پایگاه ها می‌توان مشاهده کرد.

بی‌تردید عملکرد امور پایگاه ها نیز همچون سایر واحدهای صفی و ستادی وزارت میراث فرهنگی خالی از نقد نیست و این موضوعی است که در جای خود می‌توان به آن پرداخت اما موضوع حائز اهمیت این است که گویا آقایان ضرغامی و دارابی اطلاع ندارند که در مجموع، پایگاه‌ها، چه در ابعاد ملی و چه جهانی، عصاره و چکیده‌ای هستند از جمیع فعالیت‌های تخصصی حوزه میراث فرهنگی، از حفاظت و مرمت گرفته تا مطالعه و آموزش.

در واقع فلسفه و اندیشه‌ای که به ایجاد ساختاری تحت عنوان پایگاه‌ها ( ابتدا تحت عنوان پایگاه‌های پژوهشی و سپس پایگاه‌های میراث فرهنگی) انجامید، صرفا و موکدا بر انجام پژوهش‌های علمی به روز و کارآمد در حوزه میراث فرهنگی تکیه داشت.

اصولاً پایگاه‌ها ایجاد شدند تا خلا پژوهش‌های علمی موجود در تشکیلات ادارات کل استان‌ها را پوشش داده و جبران کنند. به تعبیر دیگر پایگاه‌ها به عنوان تخصصی‌ترین واحد در تشکیلات میراث فرهنگی در سطح استان‌ها عهده دار انجام فعالیت‌های تخصصی در این حوزه شد.

با یک نگاه اجمالی به ترکیب نیرو‌های انسانی کاملا متخصص و تحصیل کرده و کارآزموده در تشکیلات پایگاه‌ها و همچنین بررسی گزارش عملکرد سالانه پایگاه‌های ملی و جهانی به وضوح می‌توان محوریت تخصص و پژوهش‌های علمی و تخصصی را در این تشکیلات مشاهده کرد.

در اینجا باز هم یاد آور می‌شود که محصول و نتایج فعالیت‌های تخصصی برخی پایگاه‌ها همچنان در معرض نقد و آسیب شناسی قرار دارد و اتفاقا این خود به منزله یک امتیاز برای فعالیت‌های تخصصی پایگاه‌ها به شمار می رود چرا که یکی از مهمترین ویژگی‌های پژوهش‌های علمی و تخصصی، نقد پذیری آن است.

اما سوال مطرح از آقایان ضرغامی و دارابی این است که یک چنین واحدهای کاملا تخصصی ( در حوزه باستان شناسی، مرمت بنا، مرمت آثار، مردم شناسی، موزه داری، گردشگری و…) چگونه و توسط چه افرادی می‌بایست مدیریت شود؟ هدف از انتصاب افراد غیر مرتبط، غیر متخصص و نا آگاه نسبت به یک حوزه کاملا تخصصی چیست؟ چه هدف و اندیشه‌ای در پس یک چنین انتصاباتی وجود دارد؟

به نظر شما، محصول و نتیجه انتصاب افراد سفارشی، غیر متخصص، محفلی، احتمالا هم فکر و هم سو از منظر گرایش‌های سیاسی در پست‌های مدیریت تخصصی چیست؟ چه سرنوشتی را برای تشکیلاتی که توسط یک چنین افرادی مدیریت می‌شوند می‌توان متصور شد؟ آیا نیازی به ارائه مصادیق بسیار فراوان از سرنوشت تشکیلاتی که مدیریت آن توسط افراد سفارشی و محفلی و غیر متخصص تصدی شده است، وجود دارد؟

آقایان ضرغامی و دارابی، شما چند نفر از این دست مدیران “سفارشی” و “محفلی” و ” خودی” و “غیر مرتبط” با حوزه کاری و “غیر متخصص” را می‌شناسید که پس از مدتی، با وارد کردن صدمات جبران ناپذیر مادی و معنوی و هدر دادن سرمایه‌های ملی این کشور و صرفا در راستای منافع شخصی خود، اکنون در یک گوشه امن، در کشور هایی مثل کانادا، آمریکا، انگلیس …. جزایر گمنام اقیانوس اطلس و … در ناز و نعمت زندگی می کنند؟

آیا پس از چندین دهه آزمون و خطا و کسب تجربیاتی به بهای بسیار سنگین و تلخ و ویرانگر اما آموزنده، زمان اتکا به ” تخصص گرایی” و ” شایسته سالاری” در کلیه امور اجرایی کشور، بویژه در امور فرهنگی، فرا نرسیده است؟

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا