آئینهای ایرانی، نگهدارنده هویت ایرانی
محمدعلی دادخواه «وکیل دادگستری و پژوهشگر آئینهای ایرانی»
آقای ضرغامی وزیر میراث فرهنگی، در سفر به شیراز، یکی از قطبهای گردشگری و یکی از پیشینههای هویت ایرانی، گفت سیاستهای مربوط به حریم اثر فرهنگی نیاز به انقباض دارند و کشاورزان مرودشت گلایه میکنند که نمیتوانند در این منطقه کشاورزی کنند. هرچند این صحبت یکی دو روز بعد از اعتراضات تلطیف شد با این حال بیان این صحبتها از سوی وزیر میراث فرهنگی چه دلایلی دارد؟
جان من و جان شما ای مردم ایران زمین/ آنچه میگویم ز تدبیر جهان آید بیاد
فرمایش این عالیجناب نشان میدهد که ایشان توجه کافی به فرهنگ، تمدن و تاریخ فرهنگ این آب و خاک روا نداشتهاند؛ زیرا ما در ایران از زمان مادها تا کنون هیچگاه مسئله زمین نداشتهایم، بلکه پیوسته مسئله ایران موضوع کمبود آب و خشکسالی بوده است. فزون بر این مقبره کوروش یکی از پایگاههای هویت ایرانی به حساب میآید. هویت را باید بازیابی خویشتن خویش و درک و دریافت نمایش آدمی در جایگاه راستین او بشمار آورد. هویت پاسخگوی چیستی و کیستی ما است.
بی گمان عناصر گوناگون بسان فرهنگ، تاریخ، بینش و زبان نقشهای موثری در هویت دارند. اما این هویت، یک پارچگی و همبستگی سراسر سرزمین را به همراه دارد به گونهای که فارغ از نگرش و باورها و بدور از زبانهای گوناگون و بی توجه به موقعیتهای جغرافیایی، پیوندی معنوی را در موضوعی واحد به همراه خواهد آورد. اگر به پیشینه آرامگاه کوروش بنگریم و به بزرگمرد تاریخ سازی که در آنجا آرمیده است دیده دوزیم، درمییابیم که شرق و غرب به این انسان تعظیم میکنند. اگر ایشان فقط به کتاب «المیزان» نوشته بزرگترین مفسر شیعی، علامه طباطبایی، مراجعه میداشتند میدانستند که آن محقق اعلام داشته بی گمان ذوالقرنین مندرج در قرآن، همان کوروش کبیر است.
فزون بر این، در تورات یهود نیز نام کوروش بارها آمده است. کوروش کسی است که بزرگترین جشن ملی ایران را به طور رسمی سرآغاز گاهشماری قرار داد. اکنون از کسی که مرزبان میراث فرهنگی است چنین اعلامی ناروا است که بدین بنیانهای اساسی توجه شایسته روا نداشتهاند. بیگمان آدمیان با دوچیز از یکدیگر متمایز میشوند، نخست اندیشه و دودیگر زیبایی. اما اندیشه بر زیبایی رجحان دارد. برخی از سطحی نگریها گویای یک فاجعه ژرف و دردناک است. به یاد داشته باشیم خودشیفتگی انسان را از حقیقت و واقعیت دور میدارد.
موضوع دیگری که مطرح است آن است که چارچوب و ساختار سیاست دولت در طول چهل سال گذشته چنان بوده است که نسبت به آرامگاهها مسئولیت فراوانی در خود حس میکردهاند. برابر آمار مراجع رسمی، شمارش امامزادگان در قبل از انقلاب هزار و پانصد عدد بوده اما تا سال ۱۳۹۰ به یازده هزار مقبره رسیده است. باید پاسخگوی نسل فردای فرزندان باشیم که اگر در دادگاه دل مردم این پرسش جوانه زد که چرا در برابر امامزادگانی که شجره و اصل و نسب و زاد و ولد آنها محل گفتوگو و تردید و پرسش است دولت احساس مسئولیت میکند اما با آرامگاهی که افتخار جهان انسانیت است و در کتابهای ادیان بزرگ از آن به نیکی یاد شده است بدینسان برخورد میشود، چه پاسخی خواهند داشت؟ این یک بام و دوهوا در منظر انصاف، خرد و فرزانگی و فرزندان فردای این مرز و بوم بی پاسخ است….
انتهای پیام