از چاله به چاه؛ مصائب پژوهشگاه میراث فرهنگی
حدود یکدهه پیش وقتی به دستور حمید بقایی، رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، عمارت مسعودیه را به شیوهای پادگانی تخلیه کردند و پژوهشگاه میراث فرهنگی با همۀ کارشناسان و نیروها و امکانات به شهرستان مرودشت در استان فارس تبعید شد،
یکی از کسانی که در برابر موج انتقادها به دفاع از تصمیمات نسنجیدۀ بقایی پرداخت و بر این باور بود که «استان فارس شایستهترین مرکز جهت استقرار معاونت میراث فرهنگی و پژوهشگاه» است مصیب امیری، مدیر وقت پایگاه پژوهشی کازرون، بود (۴/۵/۱۳۸۹، میراث آریا). امیری که در اوایل دولت اول حسن روحانی به مدیر کلی میراث فرهنگی و گردشگری استان فارس گماشته شد، کمی قبل از پایان کار دولت دوم روحانی عطای میراث فارس را به لقایش بخشید و عازم تهران شد تا ریاست پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری را عهدهدار شود. همان پژوهشگاهی که در عهد بقایی از انهدام و انتقالش دفاع کرده بود.
تبعید و انتقال پژوهشگاه و دیگر اجزاء تشکیلات میراث فرهنگی به شهرستانها خسارتهای سنگین و ناگواری داشت. برخی آن واقعه را «سال سیاه میراث و میراثیان» لقب دادند. محمدعلی نجفی گفت «بدن نحیف این سازمان را لگدکوب و له کردهاند». محمد بهشتی وضع میراث را به «مجروح بازمانده از یک تصادف سهمگین» تشبیه کرد که به حال اغماء رفته و اورژانسی است. تخمین کمینهای که فقط برای خسارات مادّی انتقال پژوهشگاه برآورد شد عددی معادل ۶۸,۰۷۴,۷۰۱,۷۲۰ ریال بود. خسارات دیگر، از انهدام برخی اسناد و منابع گرفته تا فروپاشی برخی خانوادهها و آسیبهای روانی کارشناسان و کارکنان میراث و وقفه در انجام وظایف پژوهشگاه و ایجاد فضای یأس و نومیدی در جامعه و صدمات نامحسوس و ناملموس دیگر، کمتر مورد ارزیابی و بحث جدّی قرار گرفته است.
امیری در ماههای آخر دولت روحانی، پس از حدود هشت سال تصدی مدیر کلی میراث استان فارس و بهجا گذاشتن کارنامهای نامطلوب، درصدد برآمد تا رخت از آن ورطه بیرون کشد و بخت خویش را در مدت باقیمانده تا ایام بازنشستگی در شهر و دیار دیگری بیازماید. از برخی کارکنان میراث فارس نقل شده که با پیچیدن زمزمۀ رفتن او از فارس به تهران استغاثه به درگاه پروردگار میبردهاند که در رفتنش تعجیل شود؛ همزمان، در تهران نیز عدهای دست به دعا برداشته بودند که یا رب مباد آن که خبر معتبر شود! به هر روی، اردیبهشت امسال امیری و کسانی دیگر به عنوان انتصابات دقیقۀ نود دولت روحانی عهدهدار مسؤولیتهایی شدند. یکی از دلایل اینکه تاکنون به نقد جدّی فعالیت این مدیران میلی نشان داده نشده این است که آنها مدیران دورۀ گذار هستند و دیر یا زود، خوب یا بد، با مدیران دولت نو جایگزین خواهند شد.
چند روز پیش در صفحۀ اینستاگرام پژوهشگاه خبری دربارۀ «دیدار رییس پژوهشگاه با کارگروه تخصصی باستانشناسی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری» منتشر شد. اغلب اعضاء این کارگروه از اعضاء «انجمن علمی باستانشناسی ایران» و از استادان و مدرسان دانشگاه هستند. طی هفتههای گذشته نیز اینجاوآنجا اخباری دربارۀ گلایه و اعتراض انجمن مذکور نسبت به تصمیمات عجیب و غریبی که اخیراً در پژوهشگاه میراث فرهنگی و بهویژه پژوهشکدۀ باستانشناسی باب روز شده شنیده میشد. انجمن علمی باستانشناسی ایران اخیراً پس از انتصاب معاون میراث فرهنگیِ وزارتخانه بیانیۀ صریح و روشنی خطاب به وزیر نگاشت که در عین صراحت پخته و سخته بود. در عین حال، کسانی چون امیری هم، به گواه کارنامه و سابقه و شواهد بسیار، مدیرانی کمخطر برای میراث نبوده و نیستند.
از روش و رویکرد انجمن علمی باستانشناسی، بهویژه نسلهای جدید اعضاء منتخب آن، میشود فهمید که در عین حساسیت به مسایل کلان حفاظت میراث فرهنگی میکوشند مواضعی حداکثری داشته باشند. انجمن برپایی همایشی را در دست انجام دارد که یکی از سخنرانان افتتاحیه آن آقای امیری، رئیس کنونی پژوهشگاه میراث فرهنگی، است. این انتخاب شاید بدون توجه به جوانب شخصی و صرفاً بر اساس جایگاه ریاست پژوهشگاه بوده باشد؛ با وجود این، میبایست توجه داشت که همواره مرزهایی هست و جایی باید ایستاد. موارد و مصادیق چندی در کارنامۀ مدیریتی و بهویژه علمی آقای امیری وجود دارد که بیتردید از نگاه انجمن دور نیست. ایشان اگرچه مدرکی در باستانشناسی دریافت داشته و اینجاوآنجا مقالهها و کتابهایی به نامشان منتشرشده اما دشوار بتوان او را پژوهشگر دانست. برخلاف مقام و میز ریاست که ماندگار نیست و زود از یادها میرود، مکتوبات و نوشتهها میمانند و در درازای زمان بازخوانی و داوری میشوند (در مجالی دیگر دربارۀ سیاهۀ فراهمآمده به نام ایشان خواهیم نوشت).
دعوت آقای امیری برای سخنرانی افتتاح همایشی که به نام «باستانشناسی، مردم و میراث فرهنگی» برپا میشود بعید است بر شأن و وجاهت علمی انجمن، همایش، و پژوهشگران حاضر در همایش بیافزاید. دوسه دهه پیش وقتی مقامات اداری-سیاسی برای افتتاح مجامع علمی و فرهنگی دعوت میشدند، این توجیه وجود داشت که از امکانات مالی یا از پوشش رسانهایِ حضور آنها در راستای اهداف آن همایش بهره برده شود. امروز با امکانات نشر آنلاین و رفع انحصار رسانه از دست مدیران دولتی چنین نیازی دیگر وجود ندارد. «انجمن علمی» نهادی مدنی و علمی است که حالا بیش از یکدهه سابقه فعالیت دارد. کارهای خوب و ارزشمندی نیز در کارنامه دارد. نباید به افراد ناکارآمدی چون رئیس کنونی پژوهشگاه میراث فرهنگی مجال بهرهبرداری از بازتابهای مثبت اجتماعی و فرهنگی حضور در چنین همایشهایی را داد. دوغ و دوشاب یکی نیست.
پژوهشگاه میراث فرهنگی با علوم عینی و پژوهشی نظیر باستانشناسی سروکار دارد، نه فعالیتهای تجاری یا کشاورزی. مدیریت کسانی که این دانشها را به «کالا و خدمات» تقلیل میدهند و حتی در این کار هم ناکاماند، نمیتواند پژوهشگاه را به جایگاهی که میبایست باشد برساند.
انتهای پیام