به بهانه روز آزادی مطبوعات/وقتی صدای «محفل دیوانگان» خاموش میشود
مریم اطیابی
وزارتخانه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی حکایت خانهی مادربزرگه است و همه السابقون یکدیگر را با واسطه و بیواسطه میشناسند همچنان که اهالی مطبوعات و رسانه و فعالان مدنیاش را میشناسند و البته خیالتان راحت غیر از خودمان هیچ کس ما و این حوزه را نمیشناسد.
در طول همه این سالیان اصحاب رسانه تخصصی و برخی فعالان مدنی و کارشناسان دغدغهمند این حوزه کوشیدهاند تا فارغ از هر گونه چشمداشت مالی، سیاسی یا حزبی و گروهی یا کسب قدرت و مکنت به نقد هر سه حوزه بپردازند و دست به قلم شوند.
یکی از صفحاتی که بدون شک در این حوزه تاثیرگذار بوده «دیدهبان میراثفرهنگی ایران» است که نامش با اسم «علیرضا افشاری» گره خورده.
انتشار اخبار در این صفحه قطعا منفعت مالی برای گردانندگان آن نداشته. خود صفحه هم شاید صاحب شهرت شده اما افشاری و دوستانش به این شهرت هم نیازی نداشتند چرا که به همان دلایل ذکر شده در بالا، تقریبا در این سه حوزه همه یکدیگر را سالهاست که میشناسند و نیازی به اثبات خودشان ندارند.کما این که آنها که مسائل سد سیوند را در دهه هشتاد و پیشتر پیگیری میکردند قطعا نام افشاری برایشان آشنا دیرین است.
اما آیا همه کسانی که از چهار گوشه کشور به این فعالان میراث فرهنگی و گردشگری یا اصحاب رسانه مستقل و تخصصی خبر میدهند میدانند این افراد هر لحظه با وجود هزاران مشکل چه ریسکهایی میکنند؟! تا به حال خودتان را جای این افراد گذاشتهاید و حاضرید یکی از اقدامات آنها را انجام دهید؟! شاید بواقع برای این افراد «محفل دیوانگان»برازندهشان باشد.
دیوانگانی عاشق پیشه که فارغ از سود و منفعت دغدغهشان حفظ داشتههای فرهنگی، هنری، تاریخی، باستانی و طبیعی این مرز و بوم است.
پریروز خبر رسید از افشاری مجددا شکایت شده. خیلیها به بسته شدن و تسویه حساب با دیدهبان در ایام رفتن خانم زهرا احمدی پور کمر همت بستند و افشاری را مأمور وزارت کشور عنوان میکردند که چقدر خورده و برده:) چون خیلی از پشت پرده فسادها در همین صفحه برملا و حرف دلها زده شد.
این همان دیدهبانی است که بعدها وقتی فضای همه رسانهها به یک باره بسته شد و همه مدیر مسئولان به طرز عجیبی عاشق سینه چاک نام وزارتخانه و آقای مونسان شدند و اجازه انتشار اخبار منتقدانه را ندادند، فضای نقد را باز گذاشت تا دست کم صدای کارشناسان ولو اندک به گوش برخی از نمایندگان مجلس برسد.
اگر وزارتخانه و یا حتی یک اداره کل با کولهباری از تخریبها، خروج از ثبتها، حقوقهای معوقه ، مشکلات حقوقی و فشار ارگانها و سازمانها برای گسترش طرحهای عمرانی در عرصهها و محوطهها، حفاریهایی غیر مجاز و حضور قارچ گونه آموزشدهندگان حفاری در فضاهای مجازی ،معضلات کرونا و به تبع آن وضعیت رو به زوال گردشگری ، بسته شدن و رکود کارگاههایی صنایع دستی و مشکلات بیمه صنعتگران و راهنمایان ، کمبود بودجه… وقت شکایت از یک کانال با ۲۵۰۰عضو را دارد که بیشتر یا به بازنشر اخبار میپردازد یا به انتشار خبر کارکنانی که جز با انتشار خبر صدایشان به جایی نمیرسد، که دست مریزاد دارد؟!این همه دغدغهمندی و پیگیری برازندهتان باد!
اگر هم هدف گوشمالی افشاری است که او سالهاست در این حوزه فعال است. همه هم اخلاقیات او را میشناسند. گرفتن حکم محکومیت برای او از محبوبیت دیدهبان و افشاری کم که نمیکند بر اعتبارش هم میافزاید.
آخر انتشار اخبار برای حفظ میراث فرهنگی و صنایع دستی و تقویت وحدت و هویت ملی و رونق گردشگری و تلاش برای پرداخت حقوق کارگران و کارمندان و…. شکایت و شکایتکشی دارد؟
نمیشد یک جوابیه فرستاد یا در خبرگزاری میراث آریا منتشر کرد!
آن هم در این حد که طرف یکبار در دستگاه قضا تبرئه شود،باز هم مدیر کل یک استان و حقوقی یک وزارتخانهیِ آن هم نه اقتصادی و سیاسی بلکه فرهنگی در دادگاه تجدید نظر از او شکایت کند؟! آن هم مدیرانی که کمتر سه ماه دیگر باید بروند؟!
بعد چی؟ تیتر بزنیم:« نخستین وزیر میراث فرهنگی حکم محکومیت دیدهبان میراث فرهنگی را گرفت!»
در آخر هم ذکر این خاطره خالی از لطف نیست.همین محمد شریف ملکزاده خودمان (بخوانید پدر گردشگری ایران) که در دوران او و حمید بقایی رکورد شکایت از رسانهها و فعالان میراث فرهنگی شکسته شده بود و احتمالا اگر قرار بود به آن شکایات رسیدگی شود قوه قضاییه مجبور به تاسیس یک شعبه جدید و استخدام تعداد زیادی قاضی بود، اواخر رفتنش با لبی خندان و دلی سوخته در یک نشست مفرح خبری همه اصحاب رسانه و فعالان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی را از ته قلب بزرگش بخشید و از شکایاتش صرفنظر کرد! آن وقت شما تازه یادتان افتاده دم رفتنی شکایت و شکایتکشی کنید:)
علیبرکت الله
انتهای پیام