خنده ی آقای روحانی چه شد؟
سرودهی: راشد انصاری
ای وزیر تخمه و آجیل ما
ای فدایت کُلهم فامیل ما
مانده در صف مدتی زنبیل ما
گوش کن بر داد و قال و قیل ما
از گرانی حال مان ناجور شد
زِرت مان هم تازگی قمصور شد
رفته ام تاناکورا دنبال ِ یَک
کفش و پیراهن که نه، شلوار تک
شَست ِ پایم خورده از دَه جا تَرک
ای خدای آسمان ها، ای فلک
فیش می خواهم از آن پُرنقطه ها
تا ببینم بار دیگر میوه را…
شیخِ ما فرمود ای دنیا پرست
« آب کم جو، تشنگی آور به دست»
گفتم : این کابینه با کابینت است؟!!!
گفت: امان از مردمان گیج و مست
گر چه بی عاریم و شنگولیم ما
می رسد نوروز و بی پولیم ما
می خورم باد هوا، البته شکر
با عیال و بچه ها،البته شکر
او کجا و ما کجا، البته شکر
راضی ام من از شما، البته شکر
بس که دور نرخ ها چرخیده ایم
زیر بار زندگی زاییده ایم!
فکر کن سال نوی در کار نیست
یا کسی در عید مهمان دار نیست
جیب ها از پولِ نو سرشار نیست
این که رسم قیمت بازار نیست
لحظه لحظه نرخ بالا میرود
چوب توی پاچه ی ما می رود
عیدِ ما بی بوسه دادن عید نیست
این یکی را ذره ای تردید نیست
چون به تدبیر شما امیٓد نیست
سهم نفت و آن چه می گفتید نیست
آب و برق و گاز مجانی چه شد؟
خنده ی آقای روحانی چه شد؟
دور پُر تدبیرتان را دیده ایم
هم وزیران جوان را دیده ایم
هم رفیقان فلان را دیده ایم
کٓل ِ از ما بهتران را دیده ایم
خسته ایم از دیدن ِ روی شما
سهم ما موش است از جوی شما!
جای خدمت خورده و خوابیده اید
خواب های نامناسب دیده اید
ملت بی چاره را چاپیده اید
آب و نان خلق را دزدیده اید
این شب تاریک ما فردا نشد
هیچ قفلی با کلیدی وا نشد
گاز، مفت از چنگ مان در می رود
برقمان از صبح، یکسر می رود
خر برفت و باز هم خر میرود
صد وجب هم آب، از سر می رود
هی به ریش بنده می خندی که چی؟
وعده دانت را نمی بندی که چی؟!
گفت چون « جو» ۱ هست، گندم می رسد
روزگار خمره و خُم می رسد
انتخاب دور چندم می رسد
نوبت تکریم ِ مردم می رسد
گفتم اما نان ماها خشکه شد
خیک های عده ای چون بشکه شد!
صیغه ی لطف شما جاری نشد
وعده هاتان هیچ یک کاری نشد
همدلی در هیچ همکاری نشد
این که رسم مملکت داری نشد
صندلی را سال ها چسبیده اید
جای خدمت دسته جمعی واقعاً!!…
پی نوشت:
۱- جو و آقای «جوبایدن» شاید به هم ارتباط داشته باشند!
انتهای پیام