ریشه ترور اخیر

عباس عبدی

این ترورها همه را متأثر می‌کند. هر کس ذره‌ای به کشورش علاقه داشته باشد ناراحت می‌شود. طبعاً نویسندگان هم باید در این باره بنویسند و تحلیل کنند ولی تا کنون هیچگاه در این زمینه ورود نکرده‌ام. زیرا مسأله اصلی در این رخداد تأکید و برشمردن بد ذاتی اسراییل و غربی‌ها نیست بلکه ریشه آن را باید جای دیگری یافت.

درباره همه ترورهای هسته‌ای و سرقت اسناد سری و زدن مراکز مهم می‌توان تحلیل نوشت و ریشه‌یابی کرد، بویژه اگر توجه کنید این اقدامات بعد از دولت پیش آغاز شد. بیش از آن که وجه اطلاعاتی ماجرا اهمیت داشته باشد به نظر من وجوه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی این پدیده باید تحلیل و واکاوی شود.

متأسفانه سیاست رسمی کشور به هیچ وجه آمادگی شنیدن واقعیات در این زمینه‌ها را ندارد در نتیجه نمی‌توان به آنها ورود کرد. خیلی سربسته باید گفت که ریشه ماجرا در مجموعه اتفاقاتی است که بعد از سال ۸۴ رخ داد. شاید برخی تعجب کنند، ولی معتقدم که این نفوذ اطلاعاتی دقیقاً با فساد هم‌ریشه است.

هر دو ناهنجاری از یک سو محصول عمومیت یافتن بی‌تعهدی به سیاست و کشور است، و از یک سوی دیگر ناشی از طبیعی شدن حضور افراد فرصت طلب و بی‌ریشه و نان به نرخ روز خور و دورو و دروغگو و چاپلوس در ساختار مدیریتی کشور بود. هر دو علت و هر دو نتیجه یعنی فساد و نفوذ یکدیگر را تقویت کردند. در نتیجه این وضعیت سطح سیاست در ایران چنان نازل و حتی سخیف شده که در تصور نمی‌گنجد.

می‌گویند شخصی به قصد دزدی دیواری را حفر می‌کرد. گفتند چه می‌کنی؟ گفت دهل می‌زنم. گفتند پس چرا صدای دهل نمی‌آید؟ گفت فردا خواهید شنید.

آن دهلی که در سال ۸۴ زده شد خیلی زود صدایش بلند شد. باز هم نشنیدید. اکنون چقدر باید رساتر شود تا بشنوید؟ نمی‌دانم آیا فرصتی پیش می‌آید که جزییات این تحلیل و استدلال را بیان کنم؟ امیدوارم.

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا