تمایز قدرت و اندیشه

پرسش این است که جامعه مدرسین یا آقای یزدی از کجا چنین مرجعیتی را برای خود قایل شده‌اند که در باره نظرات دیگران قضاوت و نه تحلیل کنند؟ و اصولاً چرا باید به خود حق داد که می‌توان دیگران را منحرف دانست و تکفیر کرد؟ این حق از کجا آمده است؟ اگر دیگران هم چنین رفتاری را در باره آنان پیشه کنند چه دلیلی بر بی‌صلاحیتی آنان در باره داوری کردن وجود دارد؟

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: انتشار بیانیه به امضای آقای محمد یزدی در باره آقای سیدکمال حیدری و عقاید ایشان آب پاکی را بر روی دست مخاطبان ریخت که از این تنور نه تنها آتشی گرم نخواهد شد که مدت‌های طولانی است که خاموش و سرد شده است. مسأله نه ربطی به درستی یا نادرستی دیدگاه‌های آقای حیدری دارد و نه حتی درستی یا نادرستی دیدگاه‌های آقای یزدی و همفکرانشان. 

آقای سیدکمال حیدری درس‌هایی می‌داد و بعضاً قطعات کوتاهی از آن در فضای مجازی منتشر می‌شد و علاقه‌مندان به اینگونه مباحث آن‌ها را می‌دیدند. این کاری است که هر اهل فکری باید یا می‌تواند انجام دهد. مشکل آقای حیدری این است که این کار را در ایران و قم انجام می‌دهد. 

پرسش این است که جامعه مدرسین یا آقای یزدی از کجا چنین مرجعیتی را برای خود قایل شده‌اند که در باره نظرات دیگران قضاوت و نه تحلیل کنند؟ و اصولاً چرا باید به خود حق داد که می‌توان دیگران را منحرف دانست و تکفیر کرد؟ این حق از کجا آمده است؟ اگر دیگران هم چنین رفتاری را در باره آنان پیشه کنند چه دلیلی بر بی‌صلاحیتی آنان در باره داوری کردن وجود دارد؟ 

مشکل اینجاست که برخی از روحانیون و غیر روحانیون و نهادهایی که در آن فعال هستند، تمایز میان جایگاه و‌نوع بازی اندیشه و قدرت را رعایت نمی‌کنند. این دو مقوله دو چیز کاملاً متفاوت هستند. در سطح اندیشه، باید با منطق گفتگو کرد و رییس و مرئوس و بالا و پایینی وجود ندارد. قاعده این بازی، منطق و استحکام استدلال است. در حالی که در بازی قدرت، ماجرا به کلی تفاوت دارد. اگر ایشان یا هر کس دیگری می‌خواهد وارد گفتگوهای نظری و کلامی شود، به ناچار باید بر قواعد و ضوابط دانش و گفتگوی علمی پای‌بند شود. 

بازی شطرنج با مشت‌زنی تفاوت دارد. این بیانیه فاقد استدلال‌های مناسب برای یک مواجهه فکری است. حتی معلوم نیست کدام بخش از اظهارات آقای سیدکمال حیدری مورد اعتراض بوده است، آن بخش‌ها چیست و چرا نادرست است؟ اگر این دیدگاه‌ها را نادرست می‌دانید، باید کلاس بگذارید، نوار پر کنید یا متن بنویسید و یا اگر هست به آنها ارجاع دهید. 

خوشبختانه شما تمامی امکانات مادی را در اختیار خود دارید، بخش کوچکی از این امکانات را صرف تولیدات فکری کنید، که اگر چنین کردید، اصولاً مسأله نخواهد ماند. اگر این آیات و روایاتی را که در متن یک صفحه‌ای خود نوشته‌اید، کس دیگری علیه یکی از شما آقایان بنویسد، چگونه می‌توان گفت اشتباه کرده است؟ 

اصولاً خود حق‌پنداری متکی به قدرت بزرگ‌ترین بلایی است که اندیشه رسمی دین را تهدید می‌کند. همه می‌دانیم که مرحوم مطهری از هر حیث یکی از نظریه‌پردازان دینی این انقلاب بود، او به خوبی وضعیت دین زرتشت را در اواخر حکومت ساسانیان تحلیل می‌کند، و پیوستگی و اتکای آموزه‌های دینی به قدرت و جا انداختن آن از این طریق را عامل تضعیف آن می‌داند. بد نیست بخشی از مطالب سایت ایشان در این مورد را مرور کنیم.

«ساسانیان چون سیاست کشور را بر اساس مذهب نهاده بودند و آیین زرتشتی را مذهب رسمی اعلام کردند و به روحانیون زرتشتی قدرت فوق العاده دادند، با پیروان سایر مذاهب غالباً حسن سلوک نداشتند و احیاناً تحت تأثیر روحانیون زرتشتی، مردم را مجبور به ترک مذهب خود و پیروی از مذهب زرتشتی می کردند و این مذهب را با زور شمشیر به مردم تحمیل می نمودند.»

اکنون نیز همین مسأله در حال تکرار است. آقای یزدی بفرمایند که فارغ از انتساب‌های خودشان به قدرت و فقط به عنوان یک روحانی کدام‌یک از پرسش‌های مهم در باره دین و ارتباط آن با جامعه را به صورت علمی پاسخ داده‌اند؟ رییس جامعه مدرسین باید ده‌ها مقاله و کتاب به روز شده و نه تاریخ مصرف گذشته داشته باشد. مقاله و کتاب علمی که با شیوه و قواعد علمی تدوین شده باشد. خوب اگر هم به لحاظ سن و سال نوشتن مقاله مشکل است، بفرمایید جوان‌ترهای مورد تأیید بنویسند.

بیایید به تاریخ متأخر نگاه کنیم. یک روحانی شیعه که اتفاقاً ارتباطات مهم خانوادگی داشت، طی یادداشت‌هایی برخی عقاید رایج شیعه را از منظر اسلامی نقد می‌کند. سر و صدای فراوانی رخ داد. برخی بر آن ردیه نوشتند، از جمله مرحوم امام، کتاب کشف‌الاسرار را در پاسخ به آن نوشت. هر کس می‌خواست می‌توانست هر دو را بخواند. اتفاقی هم نیفتاد. 

آن روحانی در سال ۱۳۶۶ نیز فوت کرد، اصولاً وارد اشتغالات دیگری شد. بعید است که افراد زیادی هم او را بشناسند. در مقابا با تکفیر و ترور کسروی، او تا تاریخ هست در یادها خواهد ماند. 

مشکل انتقادات و نظرات آقای سیدکمال حیدری نیست. او با شیوه و اصولی متفاوت از آنچه که در حوزه است، در حال طرح عقاید خود است و مخالفان او از موضع قدرت و تکفیر در صدد حل این مشکل هستند. اگر با این شیوه مشکل حل می‌شد، تا حالا جز یک فکر و اندیشه در دنیا باقی نمی‌ماند. 

گر نه بُدی خالی جمله این جوی‌ها/ خواجه چرا می‌دود تشنه در این کوی‌ها؟
مشکل خالی بودن این جوی اندیشه رسمی است.

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا