لغو خطزدن اسم پسران از شناسنامه پدران!
شهرام شهیدی
نفر اول: «بچهها شنیدین یکی از اعضای هیأترئیسه مجلس در مورد طرح جدید سهمیهبندی بنزین سرانه خانوار گفته براساس این طرح ماهانه به هر فرد ۳۰ لیتر بنزین سهمیهای پرداخت خواهد شد که به کارت سرپرست خانوار واریز شده و تا پایان ماه فرصت دارند آن را مصرف کنند. باقی مانده کارت در پایان ماه براساس قیمت ۹۰درصد فوب خلیج فارس خریداری و به حساب سرپرست واریز میشود؟»
نفر دوم: «ای بابا من از الان متأسفم که باعث سقوط قیمت نفت میشم. اگه تورمی تو زندگیتون مشاهده کردین من را ببخشید.»
نفر چهارم: (نگویید پس نفر سوم چه شد؟ باور کنید شمردن بلدیم. منتها نفر سوم حرفهایی میزند که یا قابل شنیدن نیست یا قابل چاپ) خب به تو چه ربطی داره این حرفها؟ تو را چه به سقوط قیمت نفت؟»
نفر دوم: «من ماشین بخرم، قیمت ماشین افت میکنه. فرش بخرم، قیمت فرش میاد پایین. چند سال پیش تو اوج گرونی مسکن رفتم خانه خریدم، قیمت خانه سقوط کرد. دست به هر چی بزنم سقوط میکنه.»
نفر پنجم: «ای قربون دستت بیزحمت یک دستی به سر و گوش این کرونا بکش
سقوط کنه.»
نفر اول: «بگین بهش کروناز سقوط میکنه. این برنامههای علمی صداوسیما را برای شما میسازن. گوش نمیدین که. حالا تو چرا
عزا گرفتی؟»
نفر ششم: «بنیان خانواده من از هم میپاشه. بچههای من سرکش شدن. دیگه نمیذارن من با این کارت سوخت بنزین بزنم. میگن سهمیه خودمان را نگه دار آخر ماه میخواهیم بفروشیم با پولش کاسبی کنیم.»
نفر چهارم: «دل خوشی دارین. بابا هر چی میگن که عملی نمیشه. کدوم حرف اینها عملی شد که این بشه؟»
نفر اول: «ولی اگه بشه چی میشه؟ بابام برای اینکه سهمیه بنزین خانوار بره بالا برام
زن میگیره.»
نفر دوم: «بیچاره، ممکنه برای تو نگیره. اگه شلوارش دو تا شده ممکنه بره برای مامانت هوو بیاره. هووی بنزینی.»
نفر اول: «باز تو فکرت منفی کار کرد؟»
نفر چهارم: «خوبیش اینه دیگه هیچ بابایی سر اختلاف فوتبالی یا مالی یا سر زنگرفتن پسرش یا هر کوفت دیگهای به بچهاش نمیگه اسمت را از شناسنامهام خط میزنم. براش دیگه صرف نمیکنه. خط بزنه فوب خلیج فارسش سقوط میکنه.»
نفر دوم: «من به قیمت فوب اینها اعتماد ندارم. همون اول ماه به بابام میگم یا سهمیه بنزینم را پیشخرید کن یا بده میخوام ببرم مفت بدم به دوستام. برای اینکه به اونها ندم فوری
ازم میخره.»
نفر ششم: «بابای ما هم بهونه خوبی پیدا کرد سرش تو گوشی باشه. قبلا هی مامانم گیر میداد که مرد چرا سرت همش تو گوشیه میگفت قیمت سکه و دلار را تعقیب میکنم. مامانم میگفت تو پول نداشتی سیبزمینی بخری بیاری بگذاری سر سفره. قیمت سکه به چه دردت میخوره؟ الان دیگه راحت میشه. چون قیمت فوب خلیج فارس مستقیم تو سفرهاش
تأثیر میگذاره.»
نفر سوم بالاخره به حرف آمد: «ملانصرالدین و مقامی همسفر شده بودند. در بین راه آن مقام گفت جناب ملا بیا تا نانهای هم را با هم قسمت کنیم و بخوریم. ملانصرالدین جواب داد که ما غیر از دو قرص نان چیزی نداریم. اگر تو خیال بدی نداری بهتر است هر کدام نان خودمان را بخوریم. »
صفحه شهرونگ
انتهایپیام