ناخوشا شیراز و وضع بی‌مثالش

مسعود امیرزاده

تنوره دیوحفاری متروی شیراز به ۵۰۰ متری حافظیه رسیده است تا حتی خواب مرگ را هم بر آن رند شوخ چشم حرام کند. اگر بخواهیم ستمدیده‌ترین استان‌های این کشور را در طی این چند دهه در شمار نخست آوریم، بی‌گمان “استان فارس” یکی از تیره‌روزترین آن‌هاست.
از فرونشست دشت‌ها گرفته تا تالاب‌های متعدد خشکیده، از بلوط‌های قلع و قمع‌شده در پروژه‌های گوناگون راه‌سازی و سدسازی تا آثار تاریخی دست‌کاری و ویران‌شده.

از بافت تاریخی لودرآجین شهر شیراز تا نقش رستم کمرشکسته و کوه رحمت خردشده و تخت جمشید گل‌سنگ‌زده و در شرف فرسودگی و هوازدگی. حافظ سر از خاک برآرد و ببیند چه بر سر شهر و دیار او آمده است. وضعیت بی‌مثال شیراز این بار از ادبار و نگون‌بختی و گردونه بلاست و گویی خدا نمی‌خواهد آن را به دعای لسان‌الغیب از زوال برهاند.

هیچ‌کس نیست که بتواند دقیقاً تحلیل کند این همه بی‌رحمی و خشونت علیه میراث فرهنگی و بنیان‌های طبیعی از کجا منشأ می‌گیرد و تا به کی باید شاهد چنین رخدادهای باورنکردنی و شنوای چنین اخبار هولناکی باشیم. اما شاید در این میانه که دیگر لوازم حیات و هویت بر زندگان حرام است و باید هر روز به حیلتی یک از آنرا ستاند،
تضرعی نمود که شاید بر مردگان رحمی رود، شاید…..

بیاییم بگذاریم “حافظ “به خواب ناز خود باشد و در خیال شیراز خود بگوید:

«بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکن‌آباد و گلگشت مصلا را
فغان کاین لولیان شوخ شیرین‌کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را»

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا