انتخابات برگزار شد در فقدان وعدههای حفاظت از میراث فرهنگی/نامزدها «کوه نور» ایران را ندیدند
اين يك هشدار است. هشدار براي فضاي انتخاباتي يك ملت 7 هزارساله. انتخاباتي كه رنگ و بويي از اين ملت در درازاي تاريخ ندارد.
فاطمه علی اصغر : هر چند هویت ملی همواره در بزنگاههای سیاسی این مملکت مفهوم پیدا کرده است اما مصادیق عینیاش که میشوند؛ «میراثفرهنگی» نشان داده برای نامزدهای محترم ریاستجمهوری پیشیزی ارزش ندارد.
این نادیدگی پس از اینکه مردم ۱۳ رییسجمهور را به خود دیدهاند، دیگر تابآوردنی نیست. حجتالاسلام مصطفی پورمحمدی، درباره بزرگی کوروش میگوید؛ اما وعدهای از اینکه در روز کوروش مردم میتوانند در مراسم آبرومندی در پاسارگاد جمع شوند و درهای بستهاش به روی مردم باز شود، حرفی به میان نمیآورد.
هر روز اخباری از تخریب بافتهای تاریخی، محوطههای باستانی و تک بناهای ارزشمند شنیده میشود. خانه مشاهیر فرو میریزند. گنبد مسجد شیخ لطفالله اصفهان در پروسه مرمت دو رنگ میشود. تختجمشید بودجه اعتباریاش قطع میشود. سازههای آبی شوشتر، این میراثجهانی حال خوشی ندارد. جندیشاپور که نشان از نخستین دانشگاه دنیای باستان دارد، یکی از تپههای تاریخیاش، به جای حفاریهای علمی و باستانشناسی، کشتزار پیاز و سیر کشاورزان میشود. اینها نمونههایی از صدها فاجعه است. کاندیدهای ریاستجمهوری باید بگویم که میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی یک «وزارتخانه» است.
وزارتخانهای که از نظر قانونی همتراز با دیگر وزارتخانههای ایران است اما بهنظر بیشتر سازمانی است؛ بازیچه اهداف سیاسی همچون دوره ریاستجمهوری احمدینژاد یا ویترینی زیبا که پشتش خرابه است.
عزتالله ضرغامی وزیر کنونی این وزارتخانه عریض و طویل؛ ۱۱۲ قلم اشیای موزهای ایران را برای برپایی نمایشگاهی به چین برد و خود از نزدیک شاهد بیشمار بازدیدکنندهای بود که اگر شرایط دیپلماسی ایران و بسترهای گردشگری آماده بودند، بسیاری از این بازدیدکنندگان میتوانستند برای ایران ارزآوری کنند.
میراثفرهنگی برای ایران نه تنها پشتوانه و افتخار ملی است بلکه کوه نوری است که حاکمان آن را نمیبینند و برای صیانتش حاضر به هیچ هزینهای نیستند. در تمام روزهای گذشته شعارهای انتخاباتی و برنامههایشان را دنبال کردم. فرهنگ و تاریخ بهنظر حلقه مفقوده دولتهاست. اینطور به نظر میآید که این مصادیق هویتی و ملی برای ایران آب و نان نمیشود؛ چرا یادشان میرود، سردر سازمان بینالملل این شعر از سعدی را نوشتهاند «بنی آدم اعضای یک پیکرند/که در آفرینش ز یک گوهرند» خدا پدر و مادر آنهایی را بیامرزد که آرامگاهی برای سعدی ساختند.
چطور میشود که این رویه برای سایر شاعران و فرهیختگان ایران متوقف میشود؟ اگر این آرامگاه نباشد فردا بعید نیست که کشور دیگری مدعی آن شود! چرا که نه! مگر ماجرای مولانا را نشنیدهاید؟ جهانیان آن را به نام کشور دوست و همسایه ایران ترکیه میشناسند، چراکه سالیان دراز است آنها مصادیق میراثفرهنگی خود را پاسداری کردهاند و ما اجازه دادیم نابود شوند. آیا زمان آن نرسیده که بالاخره به آن شعور رسیده باشیم که برای ارزشها و داشتههای ملی و میراثفرهنگی خود ارزش قائل شویم.
🔻 آیا زمان آن نرسیده که برنامهای برای حفظ میراث داشته باشیم و حداقل یک نفر را مسوول ارایه این برنامهها قرار دهیم؟ آیا وقت آن نرسیده حفظ تاریخ بخش مهمی از شعارهای انتخاباتی باشد؟ اگر نه به نظرم، نامزدها از کارشناسان ستاد تبلیغاتی خود بخواهند، خواستههای مردم ایران را در چند دهه گذشته دنبال کنند. آن وقت میفهمند، سالهاست که میراثملموس و ناملموس جایگاه مهمی در زندگی مردم ایران دارد.
کمپینهای چند هزارنفری برای نجات بافتهای تاریخی راهاندازی میشود. زنجیرههای انسانی برای حفظ یک بنای تاریخی تشکیل میشود. فقط کافی است کارزارها را نگاه کنید، ببینید چند هزار نفر نگران درختها و آثار تاریخی پارک قیطریهاند که جناب زاکانی میخواست در آنجا مسجد بسازد.
ببینید که هزاران نفر نوروز امسال به تختجمشید و حافظیه رفتند. آنها هر کدام به نوعی میراثبان ایران بزرگاند. نابودی آثار تاریخی قلبشان را جریحهدار میکند. بروید بخوانید نظرهای مردمی بعد از هر خبری که درباره تخریب تاریخ منتشر میشود. اگرچه مردم در فشار اقتصادیاند و نمیتوان فراموش کرد، کارمان به جایی رسیده که نیازهای کف هرم مازلو را داریم اما ملت ایران را نادیده نگیرید آنها ضرورت میراثفرهنگی را میفهمند و میتواند یکی از انگیزههایشان برای رای دادن؛ حفظ میراثفرهنگی باشد.
انتهای پیام