موزه بانک پاسارگاد؛ کاری بزرگ با تدابیرِ ناکافی

حمیدرضا حسینی

در گفتار پیشین به نهادهایی اشاره کردم که موزه‌هایی را تأسیس می‌کنند، اما چون به الزامات و اقتضائات موزه‌داری توجه کافی ندارند، کارشان به نتیجه مطلوب نمی‌رسد. در این گفتار می‌خواهم نمونه‌ای از این دست را معرفی کنم: موزه هنرهای تجسمی معاصر پاسارگاد، وابسته به بانک پاسارگاد. این‌که بانک مزبور به خرید آثار تجسمی مدرن و معاصر ایران روی آورده و از این راه به رونق اقتصاد هنر یاری رسانده، کاری است درخورِ تحسین؛ و تحسین‌برانگیزتر آن‌که بخشی از آثار خریداری شده را در موزه‌ای به معرض دید عموم گذاشته است.

چون ممکن است برخی خوانندگان محترم این موزه را ندیده باشند، یادآور می‌شوم که در موزه هنرهای تجسمی معاصر پاسارگاد، ده‌ها اثر از بزرگ‌ترین هنرمندان مدرنیست ایران مانند جلیل ضیاء‌پور، مسعود عربشاهی، پرویز تناولی، فرامرز پیلارام، ژازه تباتبایی، ایران درّودی، منیر فرمانفرمائیان، منوچهر یکتایی، سهراب سپهری، اردشیر محصص، عباس کیارستمی و… به نمایش درآمده است. از این‌رو، موزه مذکور خلأ ناشی از عدم نمایش آثار مشابه در موزه‌هایی مانند موزه هنرهای معاصر تهران را تا حد زیادی پُر می‌کند.

اما چند کاستی بزرگ در این اقدام به چشم می‌آید که نخستین آن‌ها مربوط به ساختمان موزه است. اگرچه به نظر نمی‌رسد بانک پاسارگاد برای خرید یا ایجاد ساختمانی مطابق استانداردهای موزه‌داری با کمبود بودجه روبرو باشد، ترجیح داده است که این آثار را در ساختمان اجاره‌ای کتابخانه دانشسرای عالی (باغ-موزه نگارستان) به نمایش بگذارد. ساختمانی نود ساله که دو طبقه آن موزه و زیرزمینش جایگاه آشپزخانه باغ نگارستان است! ارزش معنوی آثار به کنار، اگر هر کدام از ما تابلوهایی به ارزش صدها میلیارد تومان داشتیم، آیا حاضر بودیم آن را بالای آشپزخانه‌ای بگذاریم که ابزار اصلی‌اش گاز و آتش است؟!

هم‌چنین، این ساختمان فاقد فضای کافی برای نمایش بهینه ده‌ها اثر شاخص است که برخی‌شان ابعادی بزرگ دارند. شاهکارهای هنری، چنان کنار هم ردیف شده‌اند که ارزش‌های یگانه هرکدام در کلیتی کسالت‌بار محو شده است. این‌که اثری از محمد احصائی را روی جرز کنار درِ ورودی نصب کنیم، در حالی‌که عرض تابلو از عرض جرز بیشتر است، نه فقط نادیده گرفتن ایمنی اثر بلکه القای کم‌ارزش بودن آن است. این موزه مرا به یاد طلافروشی‌های بازار تهران می‌اندازد که طنابی را از این‌سو به آن‌سوی ویترین می‌کشند و صدها دستبند و النگو را به آن می‌آویزند؛ در حالی‌که توقع مخاطب، دیدن ویترینی با تندیس‌های مرمرین است که زیورآلات آویخته به آن‌ها جلوه‌ای دوچندان یافته است. 

عدم به کارگیری نیروی انسانی کافی و کارآمد از دیگر کاستی‌های بزرگ موزه پاسارگاد است. آخرین بار که با گروهی ۲۵ نفره به این موزه رفتیم، کل عوامل حاضر، شامل یک نگهبان و یک راهنما بودند. جالب این‌که راهنمای محترم، در بیشتر مدت بازدیدِ ما در اتاقی خارج از تالار نمایش مشغول مطالعه دروس دانشگاهی خود بود! عدم خوشامدگویی به مراجعان و اعلام مقررات بازدید؛ عدم معرفی آثار چه به‌وسیله راهنما و چه با استفاده از ابزارهای حداقلی مانند بروشور و گاهی نیز پرخاشگری با بازدیدکنندگان از دیگر مشکلات موزه هنرهای تجسمی معاصر پاسارگاد است.  

در پی‌گیری موضوع و در تلاش برای انعکاس مشکلات به مدیران بالادستی، روشن شد شخصی که در پاسخ به پرسش «مدیر موزه کیست»، خود را مدیر معرفی می‌کند، در واقع عامل اجرایی یا نماینده مدیر است و مدیر اصلی به‌طور معمول در آن‌جا حضور ندارد. این هم یکی دیگر از ایرادهای موزه و شاید زمینه‌ساز سایر کاستی‌ها و مشکلات است که حضور مدیر، نه حتی پاره‌وقت بلکه به‌ندرت صورت می‌گیرد. اگر در نظر بگیریم که موزه مورد بحث، تازه‌تأسیس و هنوز در آغاز فرایند ساختاریافتگی است، آن‌گاه تبعات عدم حضور مدیر موزه – که نامش حتی در وبسایت موزه درج نشده – بیش از پیش روشن می‌شود. 

در مجموع، استاندارد موزه هنرهای تجسمی معاصر پاسارگاد را از استاندارد شعبه کوچکی از بانک پاسارگاد که نزدیک خانه‌مان است، پایین‌تر یافتم. ضعف مدیریت و عدم وجود موزه‌داران حرفه‌ای در این موزه کاملا مشهود است. نیت خوب برای تأسیس موزه به‌تنهایی کافی نیست، بلکه باید الزامات آن، به‌ویژه بهره‌گیری از متخصصان امر در نظر گرفته شود. به بیان دیگر، همان کاری را که در زمان خرید آثار تجسمی انجام دادند، باید هنگام نمایش آن‌ها نیز انجام دهند.

انتهای پیام

خروج از نسخه موبایل