شادی رکن نخستِ فرهنگ ایرانی است، هر چند توجه به موضوعهای غمناک و بهانه کردن مرگ بزرگانی چون سیاوش در مراسم کهن سوگ سیاوش – و در همان راستا، امام حسین (ع) – برای پویا نگاه داشتن مردمان در پاسداری از ستمستیزی و مبارزه با بیداد نیز در آن بوده، و به نشانهی آنکه اگر شادی هم هست همراه با خردمندی و دیدنِ دردهاست.
بر همین پایه است که آن روایت تکاندهنده دربارهی نوروز سال ۹۲ قمری را در تاریخ سیستان میخوانیم که: «هنگامیکه سپاهیان قتیبه سیستان را به خاک و خون کشیدند، مردی چنگنواز در کوی و برزن شهر، که ویران یا غرق آتش و خون بود، از کشتارها و نامردمیهای قتیبه میگفت و اشک خونین از دیدگان بازماندگان جاری میساخت و خود نیز خون میگریست. سپس بر چنگ مینواخت و چنین میخواند: با این همه غم، در خانهی دل، اندکی شادی باید، که گاه نوروز است»…
و اینچنین است که ایرانیان با نگاهداشت سنتهای کهن و انسانی خود – که هر کدام بار معنایی و اسطورهای چندی را با خود دارند که در گذر تاریخ نیز با انبوه رویدادهای ریز و درشت، به نشانهی کهن بودن این زیست یگانهی ایرانیان، تزئین گردیده و دارای غنایی بیشتر شده است – کوشیدهاند تا شادی را پاس بدارند و این با هم بودن خانوادههای خُرد (در کنار سفرهی هفتسین) و کلان (در آیین شب چله) و مردم محل (در برپاییِ چهارشنبهسوری) و شهر (در برگزاری پرشکوه جشن سده) در آیینهای گوناگون ایرانی، در نهایت و با یاریِ «مهر» ملت ایران را شکل داده است.
شب چله از آن سنتهای کهنِ پرمعناست که ما را ما کرده و در هیچ شرایطی نباید از برپاییاش غفلت کرد، به ویژه در روزهای سخت… یلدا، امید ما را برای زایش مهر و برآمدن دوبارهی خورشید گرم نگاه میدارد و ما، در کنار دیگر فرزندان مهر، با دنبال کردن این سنت دیرپای ایرانی میکوشیم سهم خود را در یاریگری به اهورا ادا کنیم، تا اهریمن بارِ دگر در دماوند در بند گردد!
بازتاب معرفی آیین شب چله، از انجمن افراز، در: تارنمای اقتصاددان
انتهای پیام