در دهه ۱۳۷۰ قانون تعزیرات تدوین مجدد شد و موادی را با عنوان «تبلیغ علیه نظام» یا «تشویش اذهان عمومی» در مواد ۵۰۰ و ۶۹۸ قانون مجازات اسلامی تصویب و اجرایی شد. همان زمان یادداشتی را در روزنامه سلام نوشتم و توضیح دادم که اگر چه این دو مفهوم در قالب دو ماده قانونی آمدهاند، ولی به لحاظ کلی فاقد معیارهای لازم برای قانون تلقی شدن است، زیرا نه ضوابط و معیارهای شکلی یک قانون را دارد و نه ضوابط محتوایی آن.
از نظر محتوایی، ماده قانون باید متضمن انصاف و عدالت باشد. مفهوم این دو ماده اصولاً جرم نمیتواند باشد و منصفانه و عادلانه نیست که افراد را تحت این عنوان محکوم کرد، مگر اینکه خلافهای آشکار اظهار کنند که به واسطه خلافگویی میتوان افراد را تحت تعقیب قرار داد ولی مجرمانه دانستن این دو عنوان، عدالت و انصاف را محقق نمیکنند.
فارغ از فقدان ویژگیهای محتوایی برای هر قانون، این دو ماده قانونی واجد ویژگیهای شکلی قانون نیز نیستند. اگر بتوان اختلاف در باره ویژگی محتوایی را پذیرفت در باره ویژگیهای شکلی جای چون و چرا نیست.
برای هر ماده قانونی وجود چند ویژگی شکلی لازم است. قوانین باید عمومی و عام باشند، علنی باشند و منتشر شوند، معطوف به گذشته نشوند، واضح و روشن و بدون ابهام باشند، در واقع کشدار نباشند، باید انسجام و هماهنگی داشته باشند، و نیز انجام آن در استطاعت عامه مردم باشد و فوق طاعت شهروندان نباشد، قانون باید ثبات نسبی و ضمانت اجرا داشته باشد.
دوماده قانونی موجود در قانون مجازات، واجد برخی از این ویژگیها نیست، که مهمترین آنها وجود کلمات و مفاهیم کشدار بوده و معنای روشنی را نزد افکار عمومی به ذهن متبادر نمیکند که از انجام آن پرهیز کنند و نقض قاعده عقاب بلا بیان نشود. قضات نیز در رسیدگی به اتهامات طبعا برحسب سلیقه حکم میدهند.
از همه بدتر اینکه بسیاری از ضربهزنندگان به نظام، تبلیغکنندگان علیه آن نیستند، بلکه اتفاقاً طرفداران نظام بیش از مخالفان در تضعیف نظام و تبلیغ علیه آن نقش دارند ولی هیچگاه به این عناوین مورد سوال و رسیدگی قضایی واقع نمیشوند. این مواد از قانون مجازات عموماً ابزاری بود برای مچگیری از فعالان سیاسی تا بلکه آنان را محکوم و مجازات کرد.
اکنون و پس از ۲۵ سال و به علت حوادث اخیر، فیل مجلس دو باره یاد هندوستان کرده و با ارائه طرحی تحت عنوان «پیگیری حقوقی و قضایی اخبار کذب در فضای مجازی» در صددند تا تصویب کنند که:
«منتشرکنندگان خبرهای دارای «تبعات سوء اجتماعی» در فضای مجازی و رسانهها تحت پیگرد قرار گرفته و مجازات خواهند شد.»
یکی از حامیان این طرح گفت که در این طرح، پیگرد قضائی و مجازات فقط محدود به منتشرکنندگان اخبار با «تبعات سوء» نیست و حتی برای افراد یا رسانههایی که اقدام به «بزرگنمایی اخبار» کنند هم مجازات تعیین شده است. دیگری گفته بر اساس این طرح «هر کسی در فضای مجازی اخبار نادرستی را نشر دهد یا آن را بزرگنمایی کند، باید پاسخگوی عملکرد خود در دادگاه باشد» و این طرح برای «فرد یا رسانه» تفکیک قائل نیست و همه را در بر میگیرد.
اینگونه مصوبات فاقد شرایط لازم برای ایفای نقش یک قانون را دارند و بیشتر ابزاری هستند برای اعمال تبعیض و مجازات ناروا. یک معیار روشن برای سنجش اعتبار یک قانون این است که اگر پرونده مشخصی را به ده قاضی گوناگون دهید، در نهایت قریب به اتفاق احکام صادره آنان شبیه به یکدیگر باشد، این یعنی قانون ابهام و تعقید نداشته است.
همچنین ماده قانونی را به صد نفر دهید آنان جملگی معنای به نسبت مشابهی از آن استنتاج کنند تا از انجامش پرهیز نمایند. اگر ماده قانونی این ویژگیها را نداشته باشد، رفتار مردم و احکام صادره به شدت متفاوت خواهند بود و چنین قانونی ظلم آشکار است. این ویژگیها قطعا در چنین طرحی وجود ندارد.
اینگونه مصوبات هیچ مشکلی را نیز حل نمیکند، چون اگر پیش از وجود ماهواره و اینترنت، این امکان وجود داشت که رسانههای داخلی را کنترل کرد تا حرف و خبری که مطابق میل قانونگذاران نیست نگویند و ننویسند، اکنون امکان اجرای این گونه محدودیتها برای رسانههای فرامرزی که در دسترس مردم هستند وجود ندارد در نتیجه چنین قوانینی فقط فشار به رسانههای درونمرزی و شناسنامهدار را افزایش میدهد و رسانههای فرامرزی را یکهتاز میدان خواهد کرد بدون اینکه تحت قواعد حقوق داخلی باشند.
بدنامی تصویب چنین قوانینی در کنار غیر عملی و غیر اجرایی بودن آنها، مصداق این ضربالمثل آش نخورده و دهان سوخته خواهد شد. مشکل جامعه ایران در انتشار چنین اخباری نیست، مشکل اصلی در فقدان رسانههایی است که بتوانند حقیقت را بازتاب دهند. این نقص را جبران کنیم، بقیه مسایل خواهند شد.
منبع: اعتماد
انتهای پیام