سیزده شهریور روز ملی مردمشناسی در ایران با نام دانشمند شهیر حوزهی فرهنگ و تمدن ایرانی ابوریحان بیرونی گره خورده است. این انتخاب مدیون حضور دکتر ابراهیم فیاض در شورای فرهنگ عمومی و برانگیختن توجه نسبت به اهمیت نامگذاری این روز به نام دانش مردمشناسی است و از جایگاه رویکرد و گفتمان پسااستعماری در مورد این رشته از علوم انسانی در دهههای اخیر جهان حکایت میکند.
در این میان باید به امری مهم اشاره داشت که بر فهم جایگاه تاریخی رشته مردمشناسی در ایران روشنی افزونتر میافکند: بر خلاف مردمشناسی غرب که در دامن استعمار شکل گرفت و از همان آغاز حضورش ابزاری برای شناخت فرهنگها با هدف استعمارشان بود، مردمشناسی در ایران هرگز به ابزار و ابژه قدرتهای استعمار تبدیل نشده است و از اینرو دامن این علم از پیوند با گفتمان قدرتهای استعمارگر و رویکرد تحقیرآمیز نسبت به اقوام و فرهنگها پالوده و پاک بوده است. بر این مبنا گفتمانی که در دهههای اخیر در غرب به به عنوان “گفتمان پسااستعماری” این علم شناخته میشود و با منشور اخلاقی این رشته پیوند دارد، از آغاز در مورد آنچه ابوریحان بنا نهاد مطابقت میکند.
طلایهدار مردمشناسی ایران شناخت فرهنگ را با هدف تحقیر دیگری همراه نساخت. مردمشناسی ایران هرگز تولیدکننده گفتمان استعماری و مفاهیمی قوممدارانه و پربسامدی چون “وحشی”، “اولیه” و “غیر متمدن” نبوده است. ابوریحان بیرونی قرنها پیش از مالینوفسکی و بواس برای تحقیق دربارهی فرهنگ، به “مشاهده مستقیم” روی آورد و راز و اهمیت فوقالعاده “حضور در میدان” و “مشاهدهی مشارکتی” را به منظور شناخت فرهنگ دریافت. او به هند رفت، زبان کشوری را که میخواست به تحقیق درباره فرهنگ آن بپردازد، (زبان سانسکریت) آموخت، از روش مصاحبه برای گفتوگو با مطلعان کلیدی در هند استفاده کرد… ابوریحان بیرونی چون مالینوفسکی دفترچه یاداشتی نداشت که پس از مرگش محتوای قوممدارانه آن فاش شود و بهدلیل بیان احساسات منفی و اتخاذ نگاه برتر نسبت به انسانهای غیرغربی که آنها را مطالعه میکرد آماج نقد واقع شود.
ابوریحان بیرونی نگاهی میانرشتهای به شناخت فرهنگ داشت. حکیم دانشپژوهی است که به چند شاخه از علم آگاه است و نگاهی کلگرا به فهم موضوع دارد. او نه تنها بانی رشتهی مردمشناسی که یکی از بنیانگذاران علوم هویتی در جهان است، با شناخت همزمان زبان، اساطیر، باورها، تقویم، کیهانشناسی قومی، جغرافیا و غیره.
او مردمشناسی بود که نبوغ خیرهکنندهاش در زمان خود در عرصهی شناخت فرهنگ درک نشد. اگر گروهی ابنخلدون را بنیانگذار جامعهشناسی میشمرند دلایل بسیار محکمتری وجود دارد که ابوریحان بیرونی بانی علم مردمشناسی جهان است. اکنون در هزاروپنجاهمین سالگرد تولد او باید گفت که نگاهی چندرشتهای به علم داشت و شگفتانگیز نیست که نابغهای چون او طلایهدار چند رشتهی مهم علمی باشد. در اینجاست که میباید جایگاه ابوریحان را بهعنوان حافظ سنتهای علمی، نماینده و نماد علم در حوزهی فرهنگی و تمدنی ایرانی و اسلام، توسعهدهنده علوم و منبع درزمانی و پویای ایرانیان از علوم متعدد بسیار مهم ارزیابی کرد.
توسعهی علم مردمشناسی با توجه به پیشینه و جایگاه این علم در حوزهی فرهنگ و تمدن ایرانی، میتواند میراث این دانش را در ایران زنده نگاه دارد. از سوی دیگر مردمشناسی بهمثابه علمی که محتوایی بومی دارد، نه تنها با خودآگاهی هویتی گره میخورد و بر پویایی آن تأثیر مثبت مینهد، که شاهراهی به سوی توسعهی پایدار است. بیتردید توسعهی پایدار بدون فهم بومی از مسائل موجود در یک سرزمین ممکن نخواهد بود. بر مبنای این یافتهی مهم، پیشرفت این رشته در ایران به نوعی پیشرفت توسعهی پایدار و دستیابی به الگوهای بومی توسعه در کشور است.
در بازخوانی تاریخ علم، اکثر محققان غربی، بیرونی را پدر هندشناسی شمردهاند. به نظر میآید این رویکرد اورینتالیستی کتمان حقیقتی بزرگ است. این نگاه به نوعی انکار حضور علم مردمشناسی پیش از مردمشناسان معاصر را به ذهن متبادر مینماید. این رویکرد همزمان جایگاه و پیشینه مردمشناسی بهعنوان یکی از رشتههای علوم انسانی را در حوزهی فرهنگی و تمدنی ایران و جهان اسلام انکار میکند. اکنون پارادوکسی بزرگ وجود دارد: علم مردمشناسی مدعی شناخت منصفانه و بدون جانبداری فرهنگهای بشری است و از نگاهی برابر میخواهد از تاریخ فرهنگی بشر حکایت کند. این در حالی است که روایت غالب و رسمی غرب از تاریخ علم منکر جایگاه ابوریحان بیرونی است و تقریباً در اغلب کتابهای تاریخ مردمشناسی اشارهای به او نشده است…
انتهای پیام