عباس معروفی سردبیر ماهنامه فرهنگی و ادبی و اجتماعی «گردون» بود که از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۴ در تهران منتشر میشد.
عباس معروفی چگونه وارد عرصه روزنامهنگاری شد؟
پریسا هاشمی، انصاف نیوز: پس از درگذشت عباس معروفی، بیش از همه به سابقهی نویسندگی او اشاره شده است. ماشاالله شمس الواعظین، روزنامهنگار پیشکسوت، در گفتوگو با انصاف نیوز به ارزیابی فعالیت مطبوعاتی معروفی پرداخته است.
عباس معروفی سردبیر ماهنامه فرهنگی و ادبی و اجتماعی «گردون» بود که از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۴ در تهران منتشر میشد.
عباس معروفی چگونه وارد عرصه روزنامهنگاری شد؟
مدرسهای ا ثبت نام رایگان!(فرم را تکمیل کن)
آقای عباس معروفی را قبل از انتشار مجله «گردون» میشناختم. او بسیار خود ساخته بود. معمولا آدمهای موفق، از قشر ثروتمند نیستند. من در حال حاضر در حوزه کشاورزی فعالیت میکنم. در این حوزه بچه رعیتها به دلیل محرومیتها و تضادهای طبقاتی و… آدمهای بسیار قوی هستند و وقتی به چیزی دست مییابند آن را با چنگ و دندان نگه میدارند. در بخش ادبی هم عباس معروفی جزو دستهای است که از مراحل پایین شروع کرد و انجمنهای ادبی به سختی او را در جمع خود راه میدادند. اما عباس معروفی با سماجت و پافشاری بسیار فرصتها را برای خود فراهم کرد.
عباس معروفی از چه سبک نگارشی استفاده میکرد؟
بر اساس بررسی دقیق و فنی سبک نگارش عباس معروفی، سبک او «نیمه نقلی» است. جلال آلاحمد استاد سبک «نقلی» یا همان «نقل گویشها» است. اما سبک نگارش عباس معروفی در جایگاهی بین ادبیات فاخر و سبک نقلی قرار گرفته است. به عنوان مثال او در استفاده از واژه «خفن» پرهیز نمیکرد. در حالی که نسل جدید معنا و دلالت این واژه را میدانند. عباس معروفی در این زمینه موفق شد و تلاش کرد که این سبک نگارشی را در مجله «گردون» هم رعایت کند و دیگر نویسندگان این مجله به این سبک بنویسند اما موفق نشد. در عین حال میتوان گفت که «گردون» از جمله نشریات موفق و پرمخاطب بود و عباس معروفی به تنهایی به جای ۵ کادر نویسنده و گزارشگر فعالیت میکرد. او تسلیم تحریریه کیفی نشد، اما شتاب، تحرک و رفتنش سراغ نویسندگان بزرگ برای گرفتن مطلب شبیه آقای دهباشی است و در این زمینه موفق بود.
اولویتهای عباس معروفی در روزنامهنگاری چه بود؟
«گردون» فقط به ادبیات داستانی نمیپرداخت بلکه به مسائل اجتماعی هم توجه میکرد. اگر نشریات ایران را دستهبندی کنیم به یک تعریف کامل و مشخصی میرسیم. بخشی از نشریات جدی و تخصصی بودند. مثلا «کیان» نشریه عبوس و دارای ادبیاتی فاخر و متکلفانه بود، بنابراین مخاطبان محدودی داشت. البته کیان با تیراژ ۳۰هزار نسخه یکی از عجایب نشریات تخصصی در آن دوره بود.
دسته دیگر نشریات «زرد» است که تعداد آن در ایران (به ویژه در بخش ورزشی) زیاد بود.
بخش دیگر نشریات در میانه حرکت میکردند و نه زرد بودند نه فاخر، نه عبوس بودند نه بدون چارچوب. «گردون» در بخش نشریات میانه قرار میگیرد که از یک طرف دستی بر آتش تحولات اجتماعی، استعدادهای جوان و شکافها داشت و از سوی دیگر به ادبیات و داستانهای شهرستانها خیلی توجه میکرد. عباس معروفی بچه محرومی بود که توانست در این عرصه موفق شود، بنابراین عنصری برای سخنگوی بیصدایان و داستانهای نویسان شهرستانی شد. حتی کارگاه داستاننویسی موفقی در گردون برگزار کرد. پس از آن ورودی تولید ادبیات و داستان کوتاه زیاد بود و عباس معروفی با پرداختن به نقاط ضعف و قوت، این داستانها منتشر میکرد و این روش «گردون» را به لابراتوار تبدیل کرد.
نوشتههای عباس معروفی در مجله گرون آنقدر تاثیرگذار بود که این مجله توقیف شد یا فقط به دنبال توقیف «گردون» بودند؟
خواهشم این است که توقیفها را به محتوا ارتباط ندهید. بخش زیادی از نوشتههای نشریات تبلیغ کننده گرایش حکومتی شکافها، خطاها و مسائل نشریات غیرهمسو با گرایش حکومتی را دارند. اما به محض انتشار این موضوعات در نشریات غیرهمسو، تعطیل و محاکمه میشوند.
توقیف نشریات، راهبردی است که سالها پیش در پیش گرفتهاند و در آینده هم وجود خواهد داشت. براساس این راهبرد، فرآوردههای فرهنگی باید با نسخههایی تولید شوند که نگاه رسمی مدعی آن است. چون معتقدند موارد فرهنگی هم مانند موادغذایی آسیب میبینند. بنابراین اصرار میشود که فرآوردههای فرهنگی مدیریت و هدایت شود.
به عبارت دیگر، تک صدایی بودن فرآوردههای فرهنگی به دلیل عدم تنوع نیست بلکه به مفهوم مدیریت و هدایت تولیدات فرهنگی بر اساس راهبردهای تدوین و تنظیم شده توسط ستاد انقلاب فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد و… است، تا به اعتقاد مسئولین آسیبی به نگاه و باورها جامعه وارد نشود. اگر از من سوال شود که آیا نگاه رسمی در این زمینه موفق بوده است؟ میگویم خیر. افزایش گفتمان تک صدایی و تولید فرآوردههای دولتی تا جایی پیش رفته که نویسندگان نو به ویژه در ادبیات داستانی، به سبک سمبلیک روی آوردند.
اوایل دهه ۵۰ کسی اجازه نداشت از کلمه «جنگل» استفاده کند و نویسندگان در آن سالها از استعارهها و ادبیات سمبلیک برای اشاره به جنگل استفاده میکردند. متاسفانه در میان نسل جدید نویسندگان ادبیات داستانی که عباس معروفی از پیشکسوتان این عرصه است، شاهد ولادت مجدد و مراجعه به سبک سمبلیک هستیم و مسلما این ادبیات برای یک کشور خطرناک است.
عباس معروفی در یکی از مصاحبههایش از سانسور گفته بود. میتوان گفت که او قربانی سانسور شده بود؟
توقیف «گردون» اوایل محاکمات بود. اما بعدها تمام نسل روزنامهنگاری مدرن و آوانگارد قربانی سانسور شد. دقت کنید! تمام عناوین اتهامی روزنامهنگار در کشور شبیه به هم است و از عنوان اتهامی «نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی» استفاده میشود. این عناوین نباشد، به چه چیزی متوسل شوند تا شمسالواعظین را محاکمه و سه سال زندان کنند؟ ما فقط تولید کلمه میکردیم. بنابراین این حرف او درست است و عباس معروفی از قربانیان اولیه سانسور بود. او در صف اول آسیبدیدگان جریان سانسور در ایران بود.
به نظر شما چرا عباس معروفی روزنامهنگاری را خارج از ایران ادامه نداد؟
سالهایی که عباس معروفی تن به مهاجرت اجباری داد، رسانههای شنیداری و تصویری وجود نداشتند. نکته قابل توجه این است که مرجعیت سیاسی افکار عمومی به خارج منتقل شده است. اما سوال این است که مرجعیت حرفهای ژورنالیسم نیز به خارج منتقل شده است؟ من میگویم: «نه.» هنوز ایران مهد ژورنالیسم حرفهای است و اساتید روزنامهنگاری مدرن و آوانگارد در ایران زندگی میکنند و علوم ارتباطات ایران حرفهای زیادی برای گفتن دارد. اگر جریان سانسور از بین برود، هم مدیریت افکار عمومی به ایران بازمیگردد و هم مرجعیت حرفهای ژورنالیسم در ایران قویتر میشود.
معروفی در دهه ۷۰ به خارج از ایران رفت و نشریات خارج از ایران بسیار محدود بودند. از سوی دیگر مخاطبان نشریات هم در خارج از ایران محدود و تعدادشان کم بود.
مسائل اقتصادی هم در این موضوع تاثیر بسزایی داشت. اقتصاد در غرب بسیار بیرحم است. همان ماههای اول اقتصاد بیرحم غرب زبان باز میکند و به نویسندگان میگوید: «باید کار کنید و مالیات بپردازید. یعنی برای مالیات باید از بخش زیادی از درآمدهایتان صرف نظر کنید.» با این توصیف تولید فرآوردههای ادبی در آلمان به چه درد میخورد؟ آیا همه مهاجران به فرآوردههای ادبی علاقمند هستند؟ بازار فرآوردههای ادبی در آلمان جذاب و وسوسهانگیز نیست و با بازار ایران متفاوت است. در ایران جمعیت زیاد و گرایشهای مختلفی وجود دارد که خریدار تولیدات ادبی هستند. ولی در آلمان به دشواری میشود یک نشریه کوچک را راهاندازی و اداره کرد. سابقه نشریات خارج از ایران را بررسی کنید، نشریاتی مانند کیهان لندن و… زیاد هستند ولی عمدتا به دلیل بیرحمی اقتصاد غرب تعطیل شدهاند. شاید به همین دلیل بود که عباس معروفی برای امرار معاش در یک کارگاه نجاری مشغول به کار شد.
انتهای پیام