طراحان، مهندسان، معماران، هنرمندان، صنعتگران روزگار صفویان از امکانات عظیم و بی سابقه علمی و فنی که طراحان و مهندسان و معماران و هنرمندان و متخصصان انواع و اطوار فناوری های پیچیده روزگار مدرن بهره مند هستند؛ مجهز و بهره مند نبودند لیکن آن ها با اتکاء و به خدمت فراخواندن و بکار گرفتن و انداختن امکانات زمانه خود، مآثر تاریخی بیبدیلی از خود بجای نهادند که برغم امکانات و دستآوردهای عظیم علمی و فنی که ما بر آن تکیه زده ایم نه تنها ناتوان از پدید آوردن چنان بناها و فضاها و بافتهای بی نظیر و مانا هستیم که همچنان پای در گل داریم و ناتوان از صیانت و مرمت و بازسازی شان و ناکام و در مانده از بازآفرینی شان.
تصادفی نیست که هرجا و هرگاه دستمان به سوی مرمت یا بازسازی این یا آن اثر و بنای تاریخی گشوده شده است فضاحت ببار آوردهایم و رسوائی بپا کرده ایم! رسوائیهای غم انگیز و پرهزینه و خسارتبار.
اینک سخن این است و سوآل چنین است. این همه ناتوانی و ناکامی و بی انگیزگی و فضاحت و رسوائی و فلاکت چرا؟! و تا کجا؟!
معضل رسوائی ها و فضاحت ها و ناتوانیها و ناکامیها و خسارتهای پرهزینه و مدیران نامتخصص و فرهنگ ناشناس و سودازده و سوداگر فرصت طلب که گریبان و گلوی جامعه ما را می فشارند؛ محل تردید نیست.
در کارنامه سیاه و مردود عملکردشان و خیانت کاریهای کثیرشان در امانت و امانتداری نیز محل تردید نیست. اما همه کاسه ها و کوزه ها را بر سر مدیریت نشکنیم که اگر چنین کنیم از عمق فاجعه و رسوائی غافل خواهیم ماند. این رسوائیها و فضاحت ها سویه ها و لایه های نهان و ژرفتر نیز دارند که واکاوی و سنجشگری ژرفتر را میطلبند.
اتفاقاً پیشگیری و چاره اندیشی هنگامی امکانپذیر میشود که سویهها و لایههای ژرفتر و ریشهای تر و بنیادیتر چنین رسوائیها و فضاحت را بجوئیم و بکاویم و بیابیم و ببینیم و بشناسیم و بفهمیم.
در پس پشت هندسه، مهندسی و هنر و فناوری معماری هر روزگاری، هر فرهنگی، هر تمدنی شانه به شانه نیازهای حیاتی و ضروری آن روزگار آن جامعه و فرهنگ و تمدن نحوه نگاهش به هستی، به جهان، به انسان و کشش و چشش زیباشناختی او از «چیزها» نیز هرچند نمادین هرچند مثالی و خیالی قابل مشاهده است.
در پس پشت طراحی، هندسه، مهندسی، فضاسازی و یا بمفهوم دقیق تر خلق فضا و فضابندی و هنر و هنرمندی و کشش و چشش زیباپسندی و زیباشناختی گنبدهای فیروزه ای مساجد و کاخ عالی قاپو و بازار قیصریه و میدان پرشکوه نقش جهان اصفهان روزگار صفویان، هستی شناسی، کیهان شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی، نظام دانائی و در یک کلام، حکمت، خرد، منطق، معرفت و معنویت و ذائقه زیباشناختی و میراث مشترک و تجربه های زیسته چندین هزاره تاریخ یک ملت استمرار دارد و مشاهده می شود.
میان ما و آن کیهان شناسی های افلاکی و نظامهای دانائی و ارزشی و حیات معنوی که از آبشخور سنت های دینی مشروب و سیراب می شدند و گنبدهای آسمانی فیروزهای بنیاد مینهادند، فاصله و فراق بسیار افتاده است.
واقعیت این است ما دیگر زیر سقف آسمان تاریخ و مواریث مدنی و معنوی خود آنگونه انسان روزگار صفویان زندگی میکرد نمیکنیم. انسان غربی که همچنان در صف مقدم تحولات دوره جدید ایستاده است سه سده و نیم پیش از ما از آن کیهان شناسیها و نظام های دانایی و ارزشی سنتی فاصله گرفت و طرح عالم و آدمی نو را در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما در مقیاسی سیارهای درانداخت. پیش از ما و زودتر از ما روی آوار سنت ها و باورها و نظام های فکری و ارزشی گذشته موزههای عالم مدرن خود را بنیاد نهاد. قوانین سختگیرانه بسیاری را در صیانت از مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی گذشته طراحی و تدوین کرد.
نیک و عمیق دریافته بود که جهانی از کف رفته است و تنها مآثر و آثارشان را زیر سقف موزههای عالم مدرن می توان پاس و نگاه داشت.
ما که چونان بسیاری از جوامع روزگار ما در برزخی گرفتار آمده ایم که نه زیر آسمان ارزش های خود زندگی می کنیم نه بر ارض تاریخ خود چونان انسان روزگار صفوی گام برمیگیریم و نه دانسته و توانستهایم نسبتی واقعی با تحولات دنیای مدرن و ارزشهای مدرنیته برقرار کنیم. چنین اراده و عزمی هم در حاکمان جامعه پسا انقلاب ما نیست.
دیوارهای ترک خورده ایمان و حیات های معنوی از کف رفته را نمی توان ماله کشی و مرمت کرد اما مآثرشان را چرا. انسان غربی سه سده و نیم پیش از ما متوجه این فاصله و فراق عظیم و هجرت بزرگ و بی سابقه شد.
ما در کجای تاریخ ایستاده ایم؟ کاش نیک میدانستیم و عمیق می فهمیدیم.
انتهای پیام