ترکیب این چهار عضو در حال حاضر به یک هدایتگر، یک محافظهکار و دو پر سر و صدا تبدیل شده است این چهار نفر که به طرفداران و ساقدوشان شهردار معروف شدهاند در ادامه کار به مشکلاتی برخوردند که در ذیل به آنها اشاره مختصری میشود:
1- مردم اعضاء شورای شهر را بعنوان ناظران بر شهردار و شهرداری انتخاب میکنند و القاء طرفداری از شهردار و به اصطلاح عمومی شورای شهردار بودن فی نفسه دارای بار منفی است که این چهار عضو باید آن را تحمل کنند.
2- اکثریت این جمع چهار نفره مخصوصاً فرد هدایتگر، شهردار را فردی ضعیف و ناتوان در امور شهر میداند (به مواضع وی در جریان انتخاب شهردار مراجعه شود) اما بعلت موضعی که در بحث استیضاح گرفتهاند مجبور به دفاع و مدح هستند که در نطقهای آتشین مخصوصاً دو عضو پر سر و صدا بسیار نمایان است. ضمناً دیگر توان انتقاد از شهردار را نیز از خود سلب کردهاند و مجبورند نسبت به مشکلات و معضلات سکوت کنند و از طرفی شکستهای شهرداری با معضلات متعدد آن به پای این چهار نفر نوشته خواهد شد.
3- چون بسیاری این چهار نفر را پیروز و حامی شهردار میپندارند، انتظارات از آنها بالا رفته و باید پاسخی در خصوص مطالبات داشته باشند. از طرفی نیروی مازاد وحشتناک شهرداری اجازه استخدام جدیدی را نداده و بودجه شهرداری نیز توان درخواستهای خارج از قاعده و بودجه را نخواهد داد و اکثر مطالبات نیز به این دو حوزه اختصاص دارد و کم کم کلافهگی در این چهار عضو نمایان شده است.
4- شهردار و این چهار نفر در جریان استیضاح بیشترین هجمه را به بقیه اعضاء در خصوص سهمخواهی وارد کردند و به گونهای با جو رسانهای خود را مظلوم و آنها را سهم خواه نشان دادند. اما دقت نکرده بودند که این کاردی است که ابتدا دسته خود را خواهد برید. شهردار و ارگان قوی پشت سر وی به این ضعف آگاه شده و این چهار نفر را از سهم خواهی و مهرهچینی حداقل علنی بر حذر داشتند تا برای مردم حرفی برای گفتن داشته باشند. اکثر مدیران شهرداری از نیروهای نزدیک به یک نماینده مجلس که قبلاً شهردار بوده و در حال حاضر فقط یک عضو محافظهکار درون ترکیب چهارتایی حامی شهردار دارد و ارگان حامی شهردار چیده شدند، و سر سه عضو دیگر بیکلاه مانده است. البته یک نفر در این میان به دنبال بهرهبرادری از جو ایجاد شده برای نماینده مجلس دلخواه خود است که این قضیه برای بقیه بسیار خوشایند نخواهد بود.
5- این چهار نفر با مواضعی که در حمایت شهردار اتخاذ کردند و همچنین عدم موفقیت در چینش مدیران همسو، مورد انتقاد شدید طیفها و گروههای حامی خود در انتخابات قرار گرفتهاند و بقول معروف پشته سیاسی و اجتماعی که در انتخابات برایشان تلاش کردهاند را از دست دادهاند و میدانند برای رأی آوردن دفعه بعد مشکلات زیادی خواهند داشت. علاوه بر اینکه باید جوابگوی ضعفهای شهردار و شهرداری نیز در افکار عمومی باشند
6- این چهار نفر دانستهاند که شورا، سمتهای تأثیرگذارش و مهمتر از آن مؤثر بودن در سیاست گذاری بر شهرداری را از دست دادهاند و فقط میتوانند در جلسات نقش اپوزیسیون شکست خورده را بازی کنند. طبیعی است که در هر کار شورایی اکثریت تأثیر گذار خواهد بود.
7- این چهار نفر خود میدانند که دیر یا زود شهردار و افرادی که میخواهند وی توفیق نسبی داشته باشد مجبور به ارتباط با اکثریت شورا شده و باید مجوزهای خود را از شورا بگیرند. هفت نفر روبرو نیز نشان دادهاند که اتحاد خود را علی رغم فشارها حفظ کردهاند و میتوانند در صورت تعامل فضای سالمتری را ایجاد کنند.
در برابر این مشکلات و فضاهایی که برای این چهار نفر ایجاد شده و با مدیریت هدایتگر، سیاستهای غلط ذیل در خصوص شهردار و شورا اتخاذ شده است که ناکارآمدی آن در حال نمایان شده است که به اختصار به آن میپردازیم:
* شهردار را تهدید کردهاند که ما بخاطر تو شورا و پشتههای اجتماعی و بعضاً سیاسی خود را از دست دادهایم و حق نخواهی داشت با هفت نفر ارتباط بگیری وگرنه خود ما استیضاح را کلید خواهیم زد.
* شهردار را از همراهی هفت نفر در جلسات و مراسمات و همچنین دعوت از آنها مخصوصاً در پروژههای شهرداری منع کردهاند و سعی میکنند با حضور مستمر در کنار شهردار و انتشار تصاویر آن در فضای مجازی برتری نسبی خود را به رخ دیگر اعضاء بکشانند.
* چون ترکیب شورا را بنفع خود نمیبینند بدنبال ایجاد حواشی و جو درگیری در شورا هستند تا شورا نتواند به کار عادی خود بپردازد. کلید واژه “ایجاد اختلاف” را مدام تکرار میکنند تا اولا برای شهردار و دیگران این خط کشی چهار و هفت نفره فراموش نشده و همیشه برجسته بماند و ثانیاً با مظلوم نمایی خود را در حالت ضعف و تحت فشار نشان دهند تا بتوانند مقداری از حواشی شورای شهردار بودن بگریزند. ضمناً مدام همه تصمیمات شورا را بر علیه شهردار و چهار عضو نشان میدهند تا بتوانند بدروغ القاء کنند اکثریت از توان خود بجای کار برای چوب لای چرخ گذاشتن استفاده میکند.
* طرح انحلال شورا را نیز در سر میپرورانند و متمسک به این مثال شدهاند که “دیگی که برای …. نجوشد ….”.
انتهای پیام