اصولاً در نگاه اکثریت سیاستمداران ایرانی، اشتغال صرفا از طریق کارخانه و صدای چرخدنده ایجاد میشود و اشتغال از طریق کسب و کارهای فناور و سبز به رسمیت شناخته نمیشود. این در حالی است که بنا به گزارشهای سالهای اخیر بانک جهانی، ماهیت کار به شدت در حال تغییر و تحول است و پیشبینی میشود که درصد قابل توجهی از مشاغل صنعتی در ده سال پیشرو در معرض نابودی قرار گیرند.
به طور مثال شهر شیراز به دلیل موقعیت و آثار بسیار برجسته تاریخی، فرهنگی، هنری و ادبی خود در موقعیت رقابتی قرار دارد و ظرفیت تبدیل شدن به یکی از بزرگترین مرکز توریستی ایران در سطح بین المللی را داراست. نکته آنکه حجم گردش مالی سالیانه صنعت گردشگری در جهان بیش از ۱۵۰۰ میلیارد دلار است و جذب درصد کوچکی از این گردش مالی میتواند به اندازه کل فروش سالیانه نفت کشور فقط برای این شهر درآمدزایی داشته باشد.
اما بزرگترین مانع در راه رسیدن به این هدف ناتوانی سیاسی- مدیریتی، مالی و تجهیزاتی شهر، مدیریت غیر تخصصی و ناکارآمد، ضعف زیر ساختها و تبلیغات است. یعنی حاکمیت نگاهی که توریسم را به عنوان یک صنعت به رسمیت نمیشناسد و از نظر وی فقط کشاورزی و ساخت و ساز، شغل محسوب میشود! چرا که پا گرفتن توریسم مستلزم برنامهریزی طولانیمدت، توانمندسازی شهروندان و فراهم کردن زیرساختهاست اما کشاورزی و ساخت و ساز عموما محتاج یک گردش قلم و اعطای مجوز حفر چاه و فروش تراکم است و بهترین فرصت برای پوپولیسم و خرید محبوبیت از مالکان خرد!
اما این گردش قلمها نه تنها خیانت به آیندگان است بلکه خیانت به همان کشاورز است! شاید آن کشاورز در وهله اول از اعطای مجوز چاه شادمان شود اما بعد از چند سال و سرمایهگذاری بر کشاورزی وقتی با کمبود آب مواجه شود تازه متوجه خواهد شد که تمام سرمایهگذاری وی بر باد رفته و سرنوشتی مانند سرنوشت کشاورزان شرق اصفهان در انتظار اوست.
وضعیت آب در شهر شیراز تا حدودی از وضعیت آب در اصفهان هم بحرانیتر است و اگر تاکنون مانند اصفهان شاهد اعتراضات در این شهر و استان نبودهایم بیشتر به علت محدود بودن کشاورزی در این منطقه است وگرنه در تابستانهای سالهای اخیر، شهر شیراز با جیرهبندی و افت فشار آب رو به رو بوده است. این در حالی است که همزمان صنایعی مانند پتروشیمی شیراز با تکنولوژی متعلق به چند دهه قبل و با صرف بیش از ده میلیون مترمکعب از آب شرب، کود کشاورزی تولید کردهاند که جزو کمبازدهترین محصولات پتروشیمی است. اما این صنایع به لطف خوراک ارزان قیمت و آبی که به ثمن بخس به آنها واگذار شده تاکنون ورشکست نشدهاند. چرا که از همان دهه چهل که این پتروشیمی تاسیس شده است تا امروز، پتروشیمی به عنوان صنعت اشتغالزا معرفی شده است اما گردشگری نه و این صنایع توانستهاند با لابیهای مختلف مانع قطع رانت خوراک و آب شوند!
وضعیت صنایع آببر، نه تنها امروز بلکه آینده گردشگری را هم تیره و تار میکند. به طور مثال پتروشیمی و پالایشگاه شیراز به همراه شهرکهای صنعتی اطراف شهر با حفر چاه و استفاده بیمحابا از آبهای زیرزمینی باعث افت سطح این مخازن شده اند که همه اینها باعث فرونشست دشت مرودشت شده است. با پدیده فرونشست در این دشت، ممکن است که چند دهه دیگر، اثری از تخت جمشید و آثار باستانی محوطه آن نباشد و این بنا در زیر زمین مدفون شود! چنین وضعیتی در اصفهان هم حاکم است و صنایع آببر این منطقه عملا آینده گردشگری را در این شهر به خطر انداختهاند.
علیایحال شاید آرزوی دست نیافتنی باشد اما ممکن است، روزی برسد که حداقل وزیر میراثفرهنگ و گردشکری کشور، برای اشتغالزایی راهی بهتر از کشاورزی و تولید کود به ذهنش برسد و کمی به خود سختی دهد و به اشتغال از طریق صنایع سبز مثل گردشگری هم فکر کند و چشمانداز ایجاد شغل از طریق رانت آب ارزانقیمت و خوراک ارزانقیمت را فراموش کند.
امتداد
انتهای پیام