آن زمان کسی نمیدانست قرار است صندوق احیا و بهرهبرداری از بناهای تاریخی نخستین تیر و ترکشهایش را بر سر کارکنان بخت برگشته سازمان میراثفرهنگی فرود آورد و به نام احیا آنها را از عمارت مسعودیه بیرون کند تا بتواند یک بنای نفیس را در دولت نهم و دهم به یک وارد کننده قطعات خودرو واگذار کند. عمارتی که مهمترین اتفاقات پایتخت در تاریخ معاصر در آن رقم خورده بود!
صندوقی که با ۲ میلیارد تومان بودجه شروع به کار کرد و مدیرعاملانش در طی این ۱۵ سال علی اصغر پرهیزکار، مجید زائری ، احسان ایروانی،محمد رضا پوینده، پرهام جانفشان ، هادی میرزایی بودند.
پولها که به پایان رسید و کفگیرها که ته دیگ خورد دیگر فقط صحبت ۲۶۹ بنای بدون سند و دارای معارض و اشتباهی و سنددار و نفیس و غیر نفیس نبود.
هیچکس آن زمان نپرسید خانه آصفی که مالک خصوصی دارد یا کاروانسرای گدوک که برای وزارت راه و شهرسازی است یا بهمان بنا که برای وزارت فرهنگ و ارشاد است اصلا برای سازمان میراث نیست یا خانه امام جمعه و عمارت مسعودیهای که سند نداشت و…چگونه در فهرست هیات وزیران قرار گرفت؟!
دولت تدبیر و امید که آمد عمارت مسعودیه نفیس نبود اما برج میلاد نفیس بود! مسعود سلطانیفرِ عاشقِ فوتبال فرمود که فقط آثار قرار گرفته در فهرست انتظار یونسکو نفیسِ غیر قابل واگذاری است و الباقی بناها امکان واگذاری دارند.
کسی نپرسید سلطانیفر استاندار کی متخصص میراث فرهنگی شده که چنین مشعشعاتی از دهانش خارج میشود که هیچ، ۴۰۰ بنای دیگر هم به آن فهرست کذایی اضافه شد که هیچ، حکم ابطال قرارداد عمارت مسعودیه به خواست و بیتدبیری مسعودی که سلطانی میکرد به حکم فسخ مبدل شد تا عمارت مسعودیه همچنان بلاتکلیف و سرگردان دادگاهها باقی بماند.
دوره علی اصغر خان مونسان وزیرالدوله که رسید ۱۵۰ بنای دیگر به فهرست اضافه شد و اینک در آخر دولتی که مردم نه امیدی از آن دیدند نه تدبیری، معاون توسعه مدیریت وزارتخانه میراث فرهنگی در نامهای عجیب خطاب به مدیران کل استانها به تاریخ ۱ تیرماه که آن را آنی و حائز اهمیت دانسته به آنها اعلام کرده که پیرو بخشنامه۱۴۰۰۲۷۰۰/۵۶۴۵ در خصوص ممنوعیت انتقال مالکیت بناها، مجموعهها و بافتهای تاریخی به موسسات و شرکتهای وابسته ، باتوجه به آیین نامه نحوه انتقال آثار قابل احیا به صندوق احیاو بهرهبرداری از بناها و اماکن تاریخی فرهنگی مورخ ۶ اردیبهشت ۸۹ که به تصویب هیأت وزیران رسیده بناهای مندرج در پیوست آیین نامه و همچنین فهرست بناهای منضم به تصویب نامههای مورخ ۸ خرداد ۸۷ و ۵ بهمن ۸۷ از شمول بخشنامه صدر الاشاره مستثنی است. بنابراین ضمن همکاری با صندوق در اجرای مصوبه فوقالذکر هیات دولت، اقدامات لازم در راستای واگذاری عرصه و اعیان بناهای مذکور به صندوق احیا انجام شود.
بدین ترتیب معاون توسعهای که او هم الفبای میراث فرهنگی را نمیداند در روزهای پایانی دولت دوازدهم از مدیر کل استانها خواسته آنی سند املاک در فهرست صندوق را به نام صندوق بزنند!
آن هم صندوقی که هنوز موسسه غیر انتفاعی وابسته به وزارتخانه است و هنوز مجلس مصوب نکرده که این موسسه دولتی است و هنوز شورای نگهبان آن را تایید نکرده است؟
کسی از معاون توسعه مدیریت نپرسیده عقل چند رییس سابق سازمان به این موضوع نرسیده بود که هیات وزیران چه تصویب کرده یا هنوز کفگیر ته دیگ نخورده بود؟ چطور سند بناهای تاریخی یک مملکت باید به نام صندوقی بخورد که در دولتی آیین نامه تشکیلش به هیات وزیران رفته که کارنامه وزینش تا ابدالدهر همچون داغی بر پیشانی میراث فرهنگی باقی خواهد ماند.
مونسان چرا مصوبه دولت هشتم در خصوص تبدیل میدان مشق به موزه ملی را پیگیری نمیکند یا چرا مصوبه شورای امنیت در خصوص میراثفرهنگی را دنبال نمیکند؟ فقط دلنگران همین یک فقره مصوبه هیات وزیران بوده؟
آیا کسی میداند با به نام کردن این اسناد به نام صندوق امکان فروش بناهای تاریخی برای صندوق میسر میشود و هم میتواند بناها را در بانک گرو گذاشته و وام بگیرد؟
حیثیت و هویت و آبروی فرهنگی یک مملکت باید خرج۶۰ نفر آدم عضو صندوقی شود که کارنامه ۱۵ سالهاش چیز قابل دفاعی ندارد؟
مگر قرار نبود با آن پول، بناها احیا و واگذار شوند و از پول آنها بناهای در حال تخریب خریداری و مرمت و احیا شوند و این چرخه گسترش یابد .
صندوقی که از عید حقوق کارکنانش را همچون امور پایگاهها نداده و هر از چندگاهی این اتفاق تکرار میشود به استناد کدام بدنه کارشناسی قوی در طول این سالیان و کارنامه باید سند املاک تاریخی که متعلق به همه ملت ایران است به آن واگذار کرد؟
انتهای پیام