آنها جان دادند، چراکه جان خبرنگاران محیط زیست سوار بر اتوبوس از دستاوردهای نداشته مدیران سازمان محیط زیست و ستاد احیای دریاچه ارومیه کم ارزشتر شمرده میشود؛ چراکه اینجا روزنامهنگار مردهشوری برای شستن اخبار مطلوب مسئولان است نه جان شریفی که حفظ امنیتش اولویت باشد!
اکنون ریحانه و مهشاد در اوج جوانی و شادابی چهره در نقاب خاک کشیدند، حسن ظهوری با مرگ دست و پنجه نرم میکند، چهار تن از خبرنگاران آسیب دیده زیر تیغ جراحی هستند و دیگر عکاسان و خبرنگاران اگر از زخم جسمی در امان مانده باشند، در عزای دوستان و همکارانی که کنارشان جان دادند، میسوزند. مسئول ترومایی که گریبان آنها را گرفته و گرد اندوهی که بر جامعه رسانهای پاشیده شده است، کیست!؟
احتمالاً در نگاه اول انگشت اتهام را به سوی اتوبوس و رانندهاش میکشیم اما واقعیت آن است، مسئولانی که پیش از همه ژست داغدار به خود گرفتند و در مسابقه تسلیتگویی از یکدیگر سبقت میگیرند، مقصران حقیقی اند!
گواه آن نیز اظهارات همسفران ریحانه و مهشاد است. جواد حیدریان خبرنگار حوزه محیط زیست به نقل از دیگر حادثه دیدگان نوشته است، راننده در جاده ناامن سرعت گرفت تا مسئولان حاضر در محل برگزاری مراسم معطل نشوند. یکی دیگر از عکاسان این کاروان نیز به فرسودگی اتوبوس و ایرادات فنی آن از ابتدای سفر اشاره کرده است.
آنها نخستین قربانیان بیکفایتی مسئولان جمهوری اسلامی نیستند؛ محمود صارمی که روز خبرنگار با قتل او گره خورده است، به سبب بیکفایتی علاالدین بروجردی نماینده ویژه ایران در زمان حمله طالبان به شهرهای افغانستان جان باخت. اواسط دهه ۸۰، ۴۰ خبرنگار و عکاس در حادثه سقوط هواپیمای C۱۳۰ در حوالی فرودگاه مهرآباد جان باختند و هیچ گاه مقصران حادثه مشخص نشدند، همانگوکه علاالدین بروجردی پلههای ترقی را طی کرد.
مشروط بر آنکه از جانهای دیگری که در سانچی، اتوبوس دانشگاه آزاد، اتوبوس دانشآموزان المپیادی، معدنکاران گلستانی، کرمانی و دامغانی، سربازان ناوشکن جماران، کشتهشدگان شیوع کرونا، هواپیمای اوکراینی، کوی دانشگاه، اعتراضات ۸۸، دی۹۶ و آبان ۹۸ و … به دست عوامل ناکارآمد گرفته شد، چشمپوشی کنیم؛ ریحانه و مهشاد از دیگر کشتهشدگان بیکفایتی مسئولین محسوب میشوند.
از این رو، بر ما واجب است که در مقام روزنامهنگاران مستقل قلمهایمان را چون شمشیری آخته به دست بگیریم علیه کشتار همقطارانمان استیفای حق کنیم!
انتهای پیام