شنبه پانزدهم خردادماه، به درخواست و با پافشاریِ از روی لطفِ چند تن از دوستان سمنی به جلسهی دیداری با مسؤول کمیته اجتماعی ستاد آقای رئیسی رفتم. این نشست پس از آن شکل گرفت که آقای محمدرضا جعفریان – به دعوت یکی از دوستان سمنی قدیمی (احمد بختیاری، بازرس دو سال نخست شبکهی سمنهای میراثی استان تهران) – نشستی جمعی با نمایندگان شبکههای سازمانهای مردمنهاد داشت و اکنون درخواست دیدار اختصاصی با شبکهی سمنهای میراثی استان تهران را داشت. دوستانم در شبکه، با توجه به فعال شدن حوزه تشکلها در قوه قضاییه از من خواستند درباره شکایتی که یکی از مدیرکل های وزارت میراث فرهنگی از من انجام داشته با این نماینده جناب رئیسی گفتوگو کنم.
پیش از این در گروه دوستان شبکه، با پیگیری یکی از کنشگران (حامد دریایی) و با وجود عدم تمایل اکثریت، موضوعِ در میان گذاشتن دغدغههای کلان حوزههای چهارگانه میراثی با نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری و مطالبهی برنامههای آنان در این خصوص طرح شد و نمایندگان سمنها در این باره نظرهایی داده بودند. به نظر من هم – جدا از این که ما رأی میدهیم یا نمیدهیم – طرح موضوع و مطالبه موضوعات میراثی مفید بود، هم از این رو که دوستان تمرینی برای طرح مطالبات شان و ارتباطگیری با نامزدها داشته باشند – کاری که در دورههای پیشین تا حدودی خودم بانی تجربهاش در قالب «پویش پاسداری از میراث فرهنگی و طبیعی» بودم – و هم اینکه نامزدهای انتخابات متوجه شوند که موضوعات میراثی هم مورد توجه بخشی از جامعه هست و برایش بیندیشند؛ تا این که در نهایت خودم دوستان را در نشست یادشده همراهی کردم.
جدا از اطلاعات کوتاهی که در پایان نشست دربارهی پروندهام به جعفریان دادم – که واقعا از زاویهی حقوقی موضوع خندهداری بود که از من به خاطر بازنشر خبر رسانهای قانونی، بدون هیچ مقدمهای، شکایت شود در حالی که اصل خبر در رسانهی یادشده در دسترس است (گنه کرد در بلخ آهنگری / به شوشتر زدند گردن مسگری؛ که البته اصل داستان هم گنهی نبود و کاری حرفهای بود) – و نیز افزودن نکتههایی به سخن دبیر کارگروه میراث معنوی درباره میراث تمدنی مشترک و ایران فرهنگی، پس از سخن دبیران حاضر کارگروهها در نشست و پیش از سخن دبیرکل جدید شبکه (محمد موسوی) فرصت صحبتی هم به من داده شد.
متن ویراسته سخنانم – که کوشیدم نگاهی جامع به موضوع داشته باشم:
میدانیم در فضای انتخاباتی چنین نشستهایی بسیار گذاشته میشوند و عموما درخواستهای طرفها به خاطر شرایط انتخاباتی پاسخ مثبت میگیرند اما پس از آن فراموش میشوند. پس اجازه دهید به نکاتی کلان برای آگاهی خودتان اشاره کنم تا اگر مفید دانستید به جناب رئیسی منتقل کنید.
به شخصه به جدایی دین از سیاست باور دارم اما گمان میکنم حکومت ما، حتا با همین نگاه ایدئولوژیکش، از تمام ظرفیتهای مفید و توسعه بخشی که دارد استفاده نمیکند و بسیاری وجوه مورد توجه قرار نمیگیرند یا نگاه معقولانه ای به آنها وجود ندارد.
مثلاً در حوزه میراث فرهنگی [با وجود تلاشهای امثال دکتر حجت که کوشیدند مبانی دینی برای این امر بیابند] چون درکی از موضوع وجود ندارد نگاه کلان مثبتی هم به آن وجود ندارد. از این رو، نخست حاکمیت میبایست نگاهش را نسبت به این موضوع تصحیح کند. میدانیم گردشگری از اصلیترین صنایع سودآور جهان است و ما هم یکی از غنیترین کشورها را از نظر جذابیتهای فرهنگی و طبیعی در جهان داریم، ولی خب با این نگاه ایدئولوژیک که ایران دارد نمیتوانیم از این پتانسیل به درستی استفاده کنیم، همچنانکه مدتی است مسائل و نگاه امنیتی هم با گردشگری آمیخته شده و برخوردهایی با گردشگران انجام میشود. اما دستکم منطقی و معقول است که حریم های آثار فرهنگی و طبیعی را حفظ کنیم تا هنگامی که بتوانیم از آنها بهرهبرداری کنیم، اما شوربختانه با نادانی کامل یا به جهت نفع طلبیهای شخصی در حال نابود کردنشان هستیم. در مواردی جناب رئیسی در قوه قضاییه با اینها برخورد کرده است اما شوربختانه آن تخریبها نهادینه و پرسرعت است اما این ایستادگی در برابرشان موردی و سلیقهای.
در مورد نداشتن این دید کلان، مثالهایی میزنم:
نخست آنکه این موضوع ارتباطی با اسلامی یا باستانی بودن میراثمان ندارد، هر چند بیتوجهی به آثار باستانی هم که نشانهی دیرپایی تمدن در سرزمینمان و یکی از عوامل همبستگی ملی است عملی بهشدت جاهلانه است. مثلاً اکنون یکی از شهرهایی که بیشترین آسیبهای میراثی را میبیند شهر اصفهان است که بیشترین آثار دوران اسلامی ما را در خود دارد.
یا سازمان اوقاف که میبایست نگاهی سنتی داشته باشد خود مهمترین عامل اصلی تخریب میراث مذهبی ماست که به بهانه نوسازی بناهای قدیمی امامزادهها را که حال و هوایی روحانی پیدا کردهاند نابود میکند و بناهای بزرگ یکدستی را که تنها میتواند نشانهی تمایل به درآمدزایی بیشتر باشد میسازد که در نتیجه به کل از آن فضای روحانی آشنایی زدایی میکند.
یا اینکه سپاه پاسداران برای آرمانها و اهدافی، که بخشی از آن جنبهی معنوی دارد، در منطقه حضور نظامی دارد و میجنگد اما در داخل ایران مرکزخریدهایی به دست آنان ساخته میشود که نه تنها سبک زندگی غربی را تبلیغ میکنند که نامهای عجیب و غریب خارجی را هم گسترش میدهند!
یا بر خلاف آنکه میگفتند حکومت شاه با مدرن کردن جامعه به تخریب سنتها پرداخت اما همین امروز اگر کسی ۲۰ سال از محلهاش دور باشد و بعد به آن بازگردد چنان ساختوسازی آنجا صورت گرفته و فضا و حتا نامها تغییر کردهاند که برایش آشنا نیست و این، در نهایت، حس وابستگی به وطن را کم میکند.
دربارهی مطالبهی ما، مهمترین موضوع دادن قولِ تعیین وزیر بر اساس نظر نهادهای کارشناسی – تخصصی و نیز نهادهای مدنی این حوزه و همچنین بدنه کارشناسی وزارتخانه است، تا وزیری سیاسی و از جایگاههای دیگر مانده بر آن وزارتخانه گمارده نشود و در گام بعدی وجود این درک که آن وزیر در هیأت دولت دارای قدرت باشد و با پشتیبانی رئیسجمهور بتواند جلو عملکرد مخرب دیگر وزارتخانهها نسبت به میراث فرهنگی و طبیعی بایستد. اگر چنین شد این اعتماد به وجود میآید و ما در آینده میتوانیم همکاریهایی را داشته باشیم.
انتهای پیام