#سیزده_بهدر، برنامهی فرجامین جشن بزرگ نوروز است. ایرانیان به دشت میروند؛ شادی و بازی میکنند؛ با طبیعت یکی شده، سبزه گره میزنند و سبزهی سفرهی نوروزی خویش را به رود میسپرند تا سالی پرآب و سبزه داشته باشند؛ خوردنیها و آجیل و شیرینیهای بازماندهی نوروزی را هم به پایان برده و بهویژه کاهو و سکنجبین میخورند و عصرگاهان آش رشتهای خورده و با شادمانی به منزل برمیگردند تا سالِ نو را با توان و شادمانی بیاغازند…
در گاهشماری کهنِ ایرانی، که هر روزِ ماه نامی ویژه دارد، روز سیزدهم «تیر روز» نامیده میشود و از آنِ ایزد تیر است. تیر در زبان اوستایی «تیشتَریَه» خوانده میشود و همنام تیشتر، ایزد باران، است و بر پایهی باوری کهن این روز روزی برای نیایش آن ایزد کهن یا در واقع خواستاریِ باران است (واژهی نیایش با جشن از یک ریشه است). در اسطورههای ایرانی، ایزد باران بهگونهی اسبی سپید با دیو خشکسالی، که اپوش نام دارد و خود را بهسان اسبی سیاه کرده، در آسمان میستیزد تا اگر پیروز شد، باران ببارد و چشمهها بجوشند و رودها روان گردند و سرسبزی به ارمغان آورند…
«در» در «سیزده بهدر» کوتاهشدهی همان واژهی «دره و دشت» است که فردوسی بزرگ آن را در جنگ کیخسرو با افراسیاب چنین هنرمندانه به تصویر درآورده:
تو گفتی که دارد در و دشت، پای / چو هر دو سپاه اندر آمد ز جای
برای همین است که بر خلافِ آن پندار نادرست و بیگانه که گفته میشود، بیرونی بزرگ، در جدولی که در آثارالباقیه برای سعد و نحس بودن روزها درآورده برای سیزدهم نوروز واژهی سعد بهمعنیِ نیک و فرخنده را آورده است.
و سبزه گره زدن نیز، که آشناترین سنتِ سیزده بهدر است و از آن به خواستاریِ همسر در سال نو تعبیر میشود، اشاره به داستانِ آفرینش در اسطورههای ما ایرانیان و در هم پیچیدن ساقههای دو ریواس دارد، که مشیه و مشیانه دختر و پسر دوقلوی کیومرث یعنی نخستین انسان هستند.
انتهای پیام