دو روز پیش اداره اوقاف کرمانشاه، ساختمان دویست ساله خانقاه در نزدیکی میدان شهرداری را با بولدوزر ویران کرد. حجتالاسلام صالحی، رئیس این اداره توضیح داده که این ساختمان در ثبت میراث فرهنگی نبوده و چون آسیب جدی دیده بود و مرمت نشد، بنابراین اداره اوقاف هم برای حفظ جان اهالی آنرا ویران کرد! درباره این رویداد بیان چند نکته لازم و بایسته است:
۱. هیچ اثر تاریخی را نمیتوان به این بهانه که ثبت ملی نشده ویران کرد. اگر ثبت ملی شده باشد و ویران کنیم، مرتکب جرم شدهایم و اگر ثبت نشده باشد و ویران کنیم، مرتکب خیانت در حق ملت و کشور.
۲. حجتالاسلام صالحی مدعی شده که میراث فرهنگی ادعایی درباره ساختمان این خانقاه نداشت. قاعده کلی اینست که میراث فرهنگی، منابع طبیعی و… در برابر اداره اوقاف قدرتی ندارند. همچنانکه «احداث» امامزاده در محوطه تخت جمشید که ثبت جهانی شده نیز، علیرغم همه اسناد و مدارک سازمان میراث فرهنگی و شکایات متعدد، ره به جایی نبرد و اداره اوقاف به بهانه امامزادهای که اثری از آن تا چندی پیش در اینجا نبود، چند هکتار از محوطه تخت جمشید را گرفت.
۳. وقتی ساختمان این خانقاه در تملک اداره اوقاف بوده (که امیدواریم اسناد این وقف منتشر شود تا شرایط چنین وقفی بر همگان آشکار گردد)، بنابراین مسئولیت مرمت و نگهداری از آن نیز بر عهده صاحب آنست. بنابراین بیان اینکه اداره میراث آنرا مرمت نکرد، تنها بهانهای برای رفع مسئولیت است.
۴. این البته به معنای نادیده گرفتن کمکاریهای میراث فرهنگی نیست. پیش از این بارها در رسانهها نوشتهام که وزارتخانه میراث فرهنگی تبدیل به حیاط خلوت روسای جمهور و دیگر مسئولین شده تا نزدیکانشان را با یا بدون تخصص، بر آنجا بگمارند. شوربختانه در بسیاری از زمینهها، مسئولین میراث فرهنگی برای حفظ میز خود، یا در برابر این دستاندازیها سکوت میکنند یا آنچنان که باید عملکرد قابل دفاعی ندارند…
۵. حجتالاسلام صالحی به نامه اعتراضی اهالی محل که نگران فرو ریختن ساختمان قدیمی خانقاه و آسیب زدن به جان شهروندان بودند، اشاره کرده است. ایکاش ایشان روشنسازی میکرد که آیا اهالی محل خواهان تخریب این ساختمان بودند یا مرمت و بهسازی آن؟
۶. مخالفت با عرفان و تصوف اسلامی و زدودن نشانههای آن، آن هم در سرزمینی که به ادعای صاحبنظران داخلی (همچون زندهیاد زرینکوب، احسان نراقی، رسول نفیسی و…) و خارجی (همچون هانری کربن) جزو اصلیترین زادگاههای عرفان و تصوف اسلامی بوده، حسرتبار است. با این همه در سالیان گذشته خانقاههای بسیاری در نقاط مختلف ایران ویران شده است. حتی مخالفت با صوفیان و عرفای بزرگ ایرانی همچون بایزید بسطامی، منصور حلاج، مولانا و شمس تبریزی آشکارا با برگزاری همایشهای به اصطلاح علمی (همچون همایش «خرقه تزویر») یا انتشار کتابهای ظاهرا نقد توسط استادان حوزه اعلام میشود. در یادداشتهایی که در سالهای پیش در رسانههای گوناگون درباره حضور چشمگیر ایرانیان در سالگرد مولانا در قونیه نوشتهام، به آسیبهای فراوان چنین دشمنیهایی پرداختهام.
۷. عرفان و تصوف با فرهنگ و تمدن ایرانی آنچنان در هم آمیخته که جداسازی آنها از یکدیگر بدون آسیب زدن به دیگری ممکن نیست. داریوش شایگان روح هر ایرانی را عجینشده با اشعار عرفانی فارسی میداند و معیار و سنجه احسان نراقی برای دینداری ایرانیان، آشنایی آنان با اشعار عرفانی است. روزگاری به باور سیدجواد طباطبایی، صوفیان متفکران ایران شده بودند (هرچند او این را نقد میکند، اما بهعنوان واقعیتی تاریخی میپذیرد) و خانقاه بهعنوان پناهگاه مردم در هر کوی و برزن وجود داشت. برای نمونه شهر کرمانشاه بهواسطه چنین خانقاه تاریخیای است که محلهای به نام خانقاه دارد و یا روستای خانقاه، از جاذبههای گردشگری استان کرمانشاه است.
۸. هشت سال پیش در گفتگو با ایسنا (با عنوان «امامزادههای نوظهور از کجا میآیند؟») به برخی رفتارهای آسیبزای سازمان اوقاف (از جمله به رسمیت شناختن امامزادههای جعلی یا نامعتبر، تخریب معماری بومی-سنتی امامزادههای معتبر و جایگزینی آنها با گنبد و گلدستههای یک شکل و…) اشاره کرده بودم. در ماههای گذشته، برخی از دیگر رفتارهای نادرست اداره اوقاف، از کوهخواری گرفته تا جنگلخواری نیز بر همگان روشن شد…
متن کامل، در: مقدمه
انجمن دیدبان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران در نامهای به سازمان اوقاف و امور خیریه نسبت به نوسازی توسعه بناهای مذهبی با روند فعلی، که منجر به نابودی ارزشهای میراثی، اصالت و هویت این بناها و ساخت بناهایی یکشکل و بزرگ میشود، انتقاد کرد – نسیم آنلاین (۱۳۹۱/۰۴/۰۷)
انتهای پیام