گفتگویی داشتیم با پژوهشگر کرمانی استاد منصور ایرانپور در خصوص زندان جیرفت که به شرح ذیل است:
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید / داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید / گفتگوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی /سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی
مهتاب اگر زیباست، از بودن خورشید است. وگر نه زیبایی کجا و شب تار کجا. دوران زندگی ما دورانی است که دیگر نمی توانیم و نباید همه بیدادگری ها و ظلمها را بر گردن حاکمان یا ثروتمندان داستان دوران کودکییمان بیندازیم. حالا دیگر خودمان هم قبول داریم که آنها قصه بودند. زیرا هیچ ظلم یا فاجعه ای بدون حضور انبوه انسانها شکل نمیگیرد. انسانی که هر چه بالاتر می رود، سختتر و سنگدلتر میشود و اگر طمعورزی نماید، میتواند در اجحاف به دیگران گوی سبقت را از همه برباید. گرچه او میتواند دانشمند، حکیم یا عالم هم بشود و دنیا را به سوی صلح و صفا پیش ببرد. اما در دوران ما اوضاع متفاوت گردیده و ضرورت فرهنگسازی و ایجاد جوامع مدنی و حکومت قانون امری اجتناب ناپذیر شده. در این مسیر وجود زندانهای بزرگ و به زندان انداختن انبوه انسانها یا به دار اویختن آنها بیشتر از گذشته انجام میشود. اما سؤال اینجاست که چرا در برخی شهرها یا کشورها نیازمند تعداد زیاد زندان و چوبهدار هستیم و در برخی دیگر چنین نیازی وجود ندارد.
زندان جیرفت، دنیایی به دردناکی شرح وقایعی است که در ادامه به قلم کشیده میشوند. زندانی که به زشتی در کرانه طبیعتی زیبا و رودخانه ای باستانی به نام ملنتی قد علم نموده و شاخ شانه بر تمدن جیرفت می کشد. عجیب است که میتوان هزاران انسان را چند متر مانده به آب روان در بند نمود و زندگی برخی آدمها را سخت تر از قبل کرد و عجیب تر اینکه برخی می گویند یک زندان کم است و یکی بزرگتر هم بسازیم. البته که بی راه نمی گویند، زیرا با کم کاریهای فرهنگی و فقر فراوان مردم و انبوه مشکلات اجتماعی و نبود آموزش صحیح شهروندی، هیچ راهی به جز ساخت زندانهای بیشتر نمانده. هنوز بسیاری از کودکان و نوجوانان در صف زندان هستند و چه انسانهایی که باید روزی به دنیا بیایند تا بزرگ شوند و به زندان جیرفت بروند.
جمعیت این زندان آنقدر زیاد است که توان برقراری بخوانید کرامت انسانی کمی در آن وجود دارد. یک زندانی باید در چنان مکانی جان بکند تا اتفاق ناگواری برایش نیفتد. انبوه نوجوانان و جوانانی که آماده هر نوع گناه و تخلف دیگری هستند. آنها اگر ابتدا در بیرون از زندان یک جرم کرده باشند، پس از زندان دهها جرم به مراتب سنگینتر را سازماندهی می نمایند و انجام می دهند. به واقع زندان جیرفت تبدیل به دانشگاه بزرگی برای زندانیان گردیده، انبوه زندانیان و خلافکارانی که گرد هم آمده اند و از یکدیگر تجربه و آموزش رایگان میگیرند، تا جدیدترین روشهای جرم و خلاف را بیاموزند. قاچاقچیان مسلح و غیرمسلح مواد مخدر، قاتلان حرفهای و غیر حرفه ای، سارقان، غارتگران آثار فرهنگی، اوباش و ارازل کارکشته یا بی تجربه، مفسدان و گاه بی گناهانی که اتهامی بر آنها وارد گردیده و بر حسب جبر روزگار بر خلاف قوانین جاری کشور و اسلام در پنج محیط کوچک به نامهای قرنطینه، کانون اصلاح و تربیت، بندهای یک و دو و سه قاطی شده اند. آنها اگر خلاف کار باشند، میتوانند دوباره در اینجا سازمان خود را ترمیم نمایند و یارگیری مجدد کنند و قدرتمندتر به درون اجتماع باز گردند. عجیب است که بیش از شصت درصد زندانیان زندان جیرفت برای بار دوم و چندم به زندان افتادهاند.
همگی به این امر افتخار میکنند و هر چه خلافشان سنگینتر باشد از احترام و اعتبار بیشتری برخوردار هستند. زندان در ساختار اجتماعی جنوب استان کرمان تبدیل به اقتدار و منزلت گردیده و آن را جایگاه مردان میدانند. از سویی تمامی هزینههای این زندانیان از آب و خوراک گرفته تا بهداشت و درمان و سایر موارد برعهده دولت میباشد. هزینههای فراوانی که فقط خرج نگهداری زندانیان میشوند، ولی توان اصلاح کسی را ندارند. ضمن اینکه جامعه را به سوی خطر بیشتر هدایت می کنند. بدین ترتیب زندان به خانه دوم جوانان بی کار، مردمان فقیر، بزهکاران، خلافکاران و گاه بی گناهان تبدیل گردیده. مهمانخانهای کثیف که اگر وضعیت به همین منوال پیش رود، هرگز خالی از مسافر نخواهد شد. از سویی به نظر میرسد تنها راه سریع برای توقف این مشکل ملی، ایجاد آشتی بین دادگاه و زندان جیرفت از یک طرف و مردم از سوی دیگر است. باید هر چه سریعتر مسئولان فرهنگی کشور وظایف خود را انجام دهند و جلوی زندانی شدن جوانان و مردمان فقیر و مستضعف جنوب استان کرمان و مناطق شرقی کشور را بگیرند. مرد بیچاره زهکلوتی یا انسان درمانده روستایی که هیچ درآمدی برای ادامه زندگی ندارد و به کمکهای خیران وابسته شده، گاه بر حسب نیاز و آلوده بودن منطقه به مواد مخدر، در تنگناهای شدید زندگی دست به جابجایی مواد مخدر میزند، تا درآمدی کسب کند، اما پس از دستگیری با احکام طولانی مدت زندان مواجه میگردد و بیشتر عمرش را در میان دیوارهای زندان جیرفت سپری میکند. جایی نه چندان بزرگ که پس از دو سال او را تبدیل به یک فسیل می نماید. زندان نمودن در دادگاه جیرفت به راحتی آب خوردن انجام می گیرد. حتی اگر گناهی بر متهمان ثابت نشده باشد، باز هم متهم را قاطی مجرمان به زندان میاندازند تا جرمش اثبات گردد. اگر هم اثبات نشد، با آبروی رفته و ضربات شدید روحی رهایش میکنند یا جرم دیگری بر او مطرح میشود باید همچنان گرفتار بماند و بعد از آزادی ادعایی نداشته باشد.
بدینگونه بردن آبرو و حیثیت مردم کار سختی به نظر نمیرسد و هیچ اتفاقی برای آبرو برنده یا قاضی نمیافتد. نزاعی پنهان و سخت بین دادگاه و متهمان درگرفته و هیچ کسی از حرف خودش کوتاه نمی آید. نه قضات کوتاه می آیند و نه متهمان از جرمهای متعدد دست بر می دارند. از سویی هیچ کار اجتماعی یا فرهنگی و حتی آموزش شهروندی به مردم داده نمی شود، مسئولان از مشکلات مردم خبر ندارند یا نمیتوانند کاری برای بهبود اوضاع آنها انجام دهند. یک قاضی باید بفهمد که متهم ایستاده در مقابل او در حال التماس به خداست تا قاضی به او رحم نماید. بدنش و تمام اعصابش به خداوند و کائنات پناه برده و از زمین و زمان کمک می خواهد تا قاضی برای وی کاری کند و نجات یابد. درست است که قاضی همه حکمها را بر مبنای قوانین نوشته شده توسط قانون گذاران صادر می کند. اما در همان قوانین هم ابتدا و انتهایی در نظر گرفته شده، که میتوان رحم نمود. به زندان انداختن متهمی که جرمش اثبات نگردیده و مورد تهمت یا اشتباه قرار گرفته، یا کسانی که قاضی نمیخواهد حرف حسابشان را بشنود، به راحتی هر چه تمامتر در دادگاه جیرفت انجام میشود. مطمئنم آنانی که قانون را نوشتهاند، یک روز هم در زندان نبودهاند و یک بار به پای چوبه دار برده نشده اند، تا بفهمند چه عذاب و مفهوم وحشتناکی دارد. بازنشسته نمودن برخی قضات سن بالا باید در دستور کار قرار گیرد، برخی آدمها از هر قشری، چه قاضی یا معلم یا نظامی یا هر فرد دیگری، هنگامی که پا به سن می گذارند، سخت گیرتر میشوند.
در قرنطینه زندان جیرفت به راحتی میتوان مشاهده نمود، هر روز بین یک تا هفت نفر به زندان انداخته میشوند. زندانی، متهم یا مجرم، همگی انسان هستند. باید قضات و مسئولان قضایی قبول کنند که جنایتکار و شیاد نیستند و از کرامت انسانی همچون دیگر هم میهنانمان برخوردارند. برخوردهای تند و نگاه ظالمانه یک متهم و گوش ندادن به حرفش به گمان اینکه دائم دروغ می گوید و حق با او نیست، سبب می گردد صدایش به فریاد تبدیل شود. زیرا یک انسان است و وقتی حق را به جانب خودش می داند، هرگز حاضر نمیگردد زندان را به عنوان جایی برای تنبیه شدن و بازگشت به زندگی سالم بپذیرد. نباید فراموش کنیم که زندانیان فرزندان همین کشورند. بسیاری قیافههایی شبیه رزمندگان یا شهیدان دوران جنگ تحمیلی را دارند.
قیافههایی همچون تخریبچیان، نیروهای شناسایی، عملیاتی و حتی بیسیم چی و فرمانده گردان و گروهان. مگر رزمندگان گردانهای جیرفت پدران همینها نبودند؟ با این تفاوت که جنگ باعث ایجاد راهی به نام دفاع از کشور گردید. اما پس از جنگ، راه نسل سوم بر حسب نیاز و فقر و نبود آموزش به انحراف کشیده شد، به گونهای که بر اثر انبوه ناملایمات دل به دریا می زنند و مسیر خلاف در پیش می گیرند، تا در جامعه زندگی کنند.
شکی ندارم که اگر همین حالا جنگی بر علیه کشورمان پیش آید، همه این شیرمردان در صف اول مبارزه و رزم قرار می گیرند. همانگونه که در دوران جنگ تحمیلی جنگیدند. غمگین کننده است که تعداد جوانان خوب زندان شده در زندان جیرفت به اندازه یک تیپ نظامی هستند. اگر به جنگ می رفتند، پیروز قطعی میدان نبرد بودند و دشمن را به زانو در می آوردند. جالب است بدانید که به رغم انجام خلاف، اما هیچ کدامشان از راه خلاف پولدار نشده اند و با اشتباهشان مشکلات زندگی را به گونه ای افزایش داده اند که اکنون خانواده هایشان جور بیچارگی آنان را می کشند.
نباید فراموش کنیم که زندان وسیله ای است تا یک مجرم را به مسیر اصلاح و تربیت و توانمندسازی وارد سازد. چنین امری در هیچ جای ساختار کنونی دادگاه و زندان جیرفت کمتر دیده می شود. باید ساختار دادگاه و زندان جیرفت اصلاح گردد و یکی پیدا شود بین زندانیان را با دادگاه و زندان آشتی دهد. خدا میداند که حقشان نیست بخاطر فقر و اشتباه برای دهها سال گرفتار زندان شوند. من از جرم و جنایت حمایت نمی کنم. بلکه معتقدم اوباش، ارازل، زورگیران و آسیب زنندگان به مردم و جامعه باید در زندان باشند. حتی در زندان تفکیک شوند و از بقیه زندانیان جدا گردند، زیرا اذیت و آزار آنها تمامی ندارد و به دیگر زندانیان منتقل می شود. از این مدل آدمها در زندان جیرفت فراوانند. اینها باید تنبیه گردند و در بازگرداندنشان به جامعه احتیاط شود.
متأسفانه چنین انسانهای خطرناکی را در زندان جیرفت با بقیه زندانیان قاطی می نمایند و باعث گردیده اند ملغمه جرمناکی همچون قاچاق، قتل، سرقت، اوباش و ارازل و سایر جرمها در کنار هم سبب ارتقاء جایگاه جنایت شوند و خلافکاران در آن محیط مساعد به یارگیری و انتقال تجارب بپردازند. اگر متهم به زندان انداخته نشود، هزاران بار بهتر است تا اینکه با زندان شدنش، پر جرأت شود و در انجام خلافهای بزرگتر عضو یک باند خطرناک گردد.
قاتلان در زندان جیرفت پس از قاچاقچیان قرار دارند. بیشترشان جوان و صاحب زن و فرزندند. درست است که باید قصاص شوند، اما نیاز است راهکاری اندیشیده شود تا نجات یابند. از کجا معلوم که اگر این قاتل نبود، طرف مقابلش این را می کشت و اکنون او قاتل بود. منطقه جیرفت پر از سلاحهای سرد و گرم است که دولت کار مؤثری برای جمع آوری سلاحها انجام نمی دهد. تا جایی که قانونی بین عوام ایجاد گردیده، بدین مفهوم که مرد بدون اسلحه مانند انسان بی لباس است. در چنین شرایطی ایجاد قتل و گروگانگیری و خلافها بیمهابا هرگز پایان نخواهند یافت. من این مطالب را میگویم در حالی که برای خودم خطر زندان یا محاکمه دارند، اما چون واقعیت جامعه هستند، در گفتنشان شک نمیکنم. امیدوارم با این کارم بتوانم بخشی از تاریخ کرمان را زنده نگه دارم و در حذف چنین مکانهایی اقدام کرده باشم.
جیرفت روزگاری در زمان پهلوی تبعیدگاه حکومت شاه بود. تا جایی که علاوه بر بسیاری از مردمان ایران، رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنهای هم مدتی در آن جا تبعید بودند. امروز دیگر جیرفت تبعیدگاه نیست، بلکه با جمعیت کمش دومین زندان بزرگ استان کرمان را دارد و بیشترین زندانی استان را نسبت به جمعیتش در خود جای داده؟!. جمعیت زندانی که نود درصدشان اهالی همین منطقه هستند و تعداد کمی متعلق به شهرهای دیگر هستند. زندانی که به بزرگترین دانشگاه هدایت زندانی به سوی زندگی پر تنش و سرانجامی شرارت بار همراه با انبوه بزهکاریها و مرگ تبدیل گردیده.. با خواندن کتاب زندان جیرفت با من همراه باشید از ارتفاعات سر به فلک کشیده جبال بارز تا روستاهای زیبای ساردوئیه و دلفارد. که عبور از دره تاریخی دلفارد اوج اقتدار کرمانیست. گذر به گستره عشق ترنم باران می خواهد و کرمان بدون باران وسعت آرام زمین است. سرزمینی از عشق و اقتدار به بلندای نام شهیدان گهربارش…
انتهای پیام