حسن عباسی؛ زمانیکه برای سفر به جایی میروید بایستی برای شروع سفر و خاتمهی آن و مسیر سفر نقشه و برنامهای داشته باشید تا در طول سفر با مشکلات کمتری برخورد کنید و بیشتر به شما خوش بگذرد.
مثلاً تدارکات و لوازم مورد نیاز در سفر یک ساعته و یک روزه و یکماهه با هم متفاوت است. در اغلب سفرها فرد مسافر میتواند مسیر و زمان شروع و خاتمهی سفر و نحوه انجام سفر را تعیین کند.
مثلاً میتواند تصمیم بگیرد با چه وسیلهای سفر کند ، در کجا اتراق کند و چه میزان هزینه کند. ولی سفرهایی هم هست که فرد شروع کننده نیست! خود و اطرافیانش نمیدانند چه زمانی این سفر به پایان میرسد و در طول سفر به چه چیزهایی نیاز پیدا میکند و چه میزان این سفر برایش هزینه خواهد داشت.
همراهان خود را هم در طول سفر خودش انتخاب نمیکند! یکی از این سفرها ، سفر سلامتی در بیمارستانها و مسافران این سفرها بیماران هستند.
سفری که بیماران نه به دلخواه بلکه از روی اجبار و بیماری و نه با همراهان ، دوستان و نزدیکان خودش بلکه با همراهی دیگرانی که نمیشناسند شروع و نمیدانند که آیا بازگشتی از این سفر دارند یا نه؟
مظلومترین این مسافران ، مسافران بخشهای مراقبت ویژه هستند که در پشت درهای بسته و به دور از چشم دوستان و اقوام خویش با افرادی که هیچگونه آشنایی با آنها ندارند هم سفر میشوند.
مسافرانی که به دلیل بیماری و وخامت حالشان در تمام زمینهها نیازمند رسیدگی و کمک همسفرهایی هستند که هیچگونه آشنایی و شناختی از آنها ندارند و تمام امور مربوط به خود را چشم و گوش و دست بسته در اختیار این افراد قرار دادهاند.
براستی آیا بیماران و همراهان آنها میدانند با چه کسانی همسفر هستند و قرار است چه مسیری را با این افراد طی کنند؟ بخشهای مراقبت ویژه همانگونه که از نامشان پیداست بیمارانی را پذیرش میکنند که به دلیل شرایط خاص نیازمند مراقبت و توجه بیشتری هستند.
در این بخشها البته پُر واضح و مشخّص است که امکانات و تجهیزات خاص و پرسنل تعلیم دیده آگاه و کاردان هم باید وجود داشته باشند که برای مراقبتهای خاص آموزش دیده باشند.
آیا براستی پرستاران و پزشکان بخشهای ویژه برای ادارهی چنین بخشهایی آموزش دیدهاند؟
آیا پرستاری که در بخش مراقبتهای ویژه کار میکند آموزش ویژهای غیر از دروس و واحدهای پرستاری معمول گذرانده است؟
آیا از روی آگاهی و علاقه و پس از آموزشهای لازم پرستار بخش ویژه شده است و یا از روی اجبار و قُرعه؟
آیا غیر از
تشک مواج
مانیتورینگ قلبی
اکسیژن سنترال
ساکشن و چند دستگاه پُر سرو صدای دیگر پرسنل آموزش دیده و موجّه برای چنین مکانهایی در نظر گرفته میشود؟
آیا پرسنل بخشهای ویژه تجربه کافی برای رسیدگی به بیماران بد حال را دارند؟
آیا از نظر روحی و روانی شرایط کار در چنین محیطهایی را دارند؟
زمانیکه بیماری به بخش مراقبتهای ویژه انتقال مییابد اوّلین چیزی که همراهان بیمار پس از تحویل دادن بیمار با آن مواجه میشوند درهای بسته پس از تحویل بیمار است!
پس از ورود بیمار ارتباط بیمار و همراهان به کلّ قطع میگردد که این موجب استرس و نگرانی شدید در بیماران هشیار و همراهانشان و در بیماران غیرهشیار و کومایی نگرانی مضاعفی را در همراهان ایجاد میکند.
در چنین مواقعی انتظار مرگ آور و غیرقابل توصیف است. فکر کنید پارهی تن خود و عزیزترین فردی که دوست دارید را سوار اتومبیلی کردهاید که باید جادهی صعب العبوری را طی کنند و شما به دلیل بسته شدن درهای ترمینال و عدم آگاهی از امکانات اتومبیل و راننده و دیگر افراد همسفر با بیمارتان باید تا انتهای سفری که انتهایش مشخص نیست روزی چند بار بمیرید و زنده شوید.
براستی در پشت درهای بخشهای مراقبت ویژه چه میگذرد؟
و بیماران غیر از لطف پروردگار که قطعی و دائمی است چه چیزی به همراه دارند؟
و چگونه میتوان فهمید که بیمار چه حال و روزی دارد؟
در بخشهای عادی بیمارستان ، بیماران همراهی دارند که مرتب در مورد دردها و نیازمندی ها و مشکلاتشان و خواستههایشان با او صحبت میکنند تا خواستههای بیمار خود را به کادر درمان منتقل کنند ولی در بخشهای مراقبت ویژه این امکان از بیمار گرفته خواهد شد.
در بیماران بیقرار و کومائی که امکان برقراری ارتباط با کادر درمان را ندارند اوضاع به مراتب پیچیده تر و بُغرنج تر است.
در چنین بخشهایی پرستاران و کادر درمان مُجری بدون چون و چرای دستورات پزشکانی هستند که فقط یک مرتبه در روز در ساعت نامشخّصی بیمار را ویزیت و ادامهی درمان از طریق تلفن و پیامک و واتس آپ و … انجام میشود.
به دلیل نداشتن همراه شانس سقوط از تخت و آسیبهای دیگر مثلاً کشیده شدن سوند ادراری توسط بیمار بیقرار و پارهگی مجرای ادراری بسیار بیشتر احتمال وقوع دارد و در صورت بروز چنین وقایعی معمولاً پشت درهای بسته سر و ته داستان را هم می آورند. و اغلب سقوط بیمار و آسیب های مشابه به خانواده ی بیمار گزارش نمی شود.
در صورت تزریق اشتباه و نابهجا و عوارض دارویی نیز بیماران بستری در بخشهای مراقبت ویژه بیشتر در معرض خطر هستند.
بیماران بستری در بخشهای معمولی در صورت حساسیت دارویی و یا تزریق اشتباه به دلیل داشتن همراه سریعاً کادر درمان را آگاه کرده و اقدامات لازم را انجام میدهند ولی در بخشهای ویژه به دلیل بیقراری بیماران و یا عدم هشیاری آنها و نداشتن همراه این شانس از آنها گرفته خواهد شد و در صورت وقوع چنین مواردی شناسایی و درمان لازمه اغلب به تعویق میافتد.
بیماران کومائی و وابسته به دستگاه در بخشهای مراقبت ویژه برای جلوگیری از ایجاد زخم بستر (زخم فشاری) نیازمند جابهجایی مرتب و برای جلوگیری از لخته شدن خون در پاها و عارضهی بالقوه کشنده آمبولی نیازمند ماساژ پاها و فیزیوتراپی مداوم و حرکت پا میباشند که این امکانات به دلیل نداشتن همراه از آنها گرفته میشود.
در بخشهای عادی به دلیل وجود همراه کادر درمان تمام تلاش خود را بکار میگیرند تا بهترین کار برای بیمار انجام شود مثلاً به هنگام گرفتن خون و آزمایشات دیگر چون همراه بیمار حضور دارد و شاهد ماجراست نهایت دقّت و مراقبت را به کار میبرند تا بهترین کار را انجام دهند ولی در پشت درهای بسته بخشهای مراقبت ویژه اوضاع چنین نیست.
به دلیل نبودن همراه و شاید کار زیاد اغلب نمونههای خونی جهت تسریع کار به جای خونگیری وریدی از شریان و از کشالهی ران بیماران فاقد CVP انجام و بیماران به همین دلیل دچار عوارضی نظیر فیستول شریانی-وریدی و سلولیت میگردند.
در چنین بیمارانی همراهان بیمار در صورت زنده ماندن و خارج شدن بیمار از بخش مراقبتهای ویژه شاهد سوراخهای متعدّد ناشی از ورود نیدل به کشالهی ران و آرنج وی خواهند بود.
در شیفتهای شب که کادر درمان پرستاری برای خواب و استراحت نصف میشوند خطرهای گفته شده برای بیماران دو چندان میگردد.
پرستار بخش مراقبت ویژه باید قادر به انتوباسیون بیمار بدحال باشد.
پرستار بخش مراقبت ویژه باید تسلط کامل به تشخیص شرایط خاص نظیر خارج شدن لوله از نای ، تنظیم ونتیلاتور و درمان موارد حاد افت یا افزایش فشار خون ، خونریزیهای ناگهانی و بد حال شدن بیمار باشد تا در فاصلهی شناسایی و خبر دادن به پزشک معالج و کسب تکلیف بتواند اقدامات اولّیهی درمانی را انجام دهد.
به نظر میرسد که نداشتن همراه و درمان در پشت درهای بسته توسط پرستاران و کادر درمانی که آموزش ویژه ندیدهاند و پزشکانی که از طریق تلفن و پیامک و واتس آپ طبابت میکنند شرایط بالقوه خطرناکی را برای بیماران بخشهای مراقبت ویژه ایجاد میکند.
حال باید چکار کرد؟
آیا عزیزان خود را بدون آگاهی و شناخت وارد چنین مکانهایی کنیم تا پس از صرف هزینههای کلان دور از جان جسد بیجان بیمار خود را پس بگیریم و یا در بیماران زنده مانده پیکر «آش و لاش» و دارای عوارض فراوان بیمار خود را تحویل بگیریم و از ما بخواهند که سپاسگذار هم باشیم.
چه باید کرد؟
توصیه میشود که پزشکان و پرستاران بخشهای ویژه حتماً از نظر علمی و روانی و اخلاقی آموزشهای لازم جهت نگهداری بیماران ویژه را دیده باشند تا صلاحیّت کار در این بخشها را داشته باشند.
محیط داخل بخشهای مراقبت ویژه توسط دوربینهای مداربسته به طور شبانهروزی توسط گروهی دیگر از کادر درمان و در ساعاتی که کار درمانی برای بیمار انجام نمیشود توسط همراهان بیمار کنترل گردد.
دربهای بخشهای مراقبت ویژه در شیفتهای عصر و شب تحت شرایط خاص به روی همراهان بیماران باز شود تا بتوانند در ساعات کم کار بخش بیمار خود را ملاقات کنند.
به اطلاع مردم رسانده شود که چند درصد بیماران بستری در این بخشها از بین میروند و یا دچار عوارض میگردند تا مردم و بیماران بدانند که سفر درمانی خود را در چه محیطی شروع میکنند.
به نظر میرسد برای کار در پشت درهای بسته بخشهای مراقبت ویژه به چیزی بیشتر از «صدای خوب» ، «صورتهای بزک شده» ، «کمر باریک» و «دماغهای عملی سربالا» که امروزه مُد شده است نیاز داشته باشیم.
مسئولان مربوطه توجّه ویژهای به بخشهای ویژه بیمارستانها داشته باشند شاید مسافر بعدی این بخشها خودتان یا عزیزانتان باشید.
انتهای پیام/*