پس و پیش از استعفای معاون وزیر بهداشت و مقام دیگر این وزارتخانه معلوم شد که یکی از اختلافات طرفین در باره حضور رسمی شبه علم تحت عنوان طب سنتی در پزشکی است. ابتدا خیلی روشن بگویم که هیچ دانشی در باره پزشکی ندارم و طبعا نه قصد و نه صلاحیت نوشتن در این باره را ندارم. هر گاه مریض شوم هر چه پزشک مورد اعتمادم بگوید انجام میدهم بدون اینکه در باره آن چون و چرا کنم.
در باره آنچه که به طب سنتی هم مشهور است (در ادامه توضیح میدهم که چرا این لفظ بیاعتبار است) تجربیات منفی ندارم. به یاد دارم که پنجاه سال پیش که دبیرستان میرفتم مثل خیلی از جوانان دیگر شوره زیادی داشتم و ناراحتم میکرد بویژه هنگام درس خواندن موهای سرم را داخل کتاب میتکاندم و پر از شوره میشد! یک عمه گوهر(عمه پدری) پیرزن دوست داشتنی داشتیم یک بار که به خانه ما آمده بود گفت، عمه جان یک بار موهایت را با … (یک ماده غذایی، نامش را نمیآورم که کسی نخواهد انجام دهد) بشور. شستم و شوره به کلی از میان رفت! البته بعدها به یکی از جوانان خانواده همان توصیه را کردم و هیچ اثری نداشت! همچنین همسرم به طور معمول یک قاشق چایخوری از پودری که از محصولات زنبور است را میدهد و میخورم میگوید که برای گوارش خوب است. به دیگران هم توصیه میکنیم. این را هم نامش را نمیآورم، چون در حوزه وظایف و مسئولیت من نیست. هر چند در سطح فردی میتوانیم چنین توصیههایی را داشته باشیم.
اینها را گفتم تا بگویم نسبت به تجویزاتی که خود را تحت نام طب سنتی معرفی میکند، حساسیتی ندارم و چه بسا بعضا و بر حسب مورد میتوانند موثر هم باشند که توضیح خواهم داد. در این یادداشت میکوشم که مسأله روش علمی را توضیح دهم. اختلاف با طرفداران طب سنتی بر سر روش است و نه تجویز یا نام.
اگر از منظر علمی نگاه کنیم، ما چیزی به نام طب مدرن یا سنتی نداریم، بلکه ما چیزی به نام علم و شبه علم و یا ضد علم داریم. طب مدرن مطلقاً باید علمی باشد. طب سنتی هم اگر در چارچوب علم آمد که میشود طب علمی و مدرن، هر چند در گذشته به علل دیگری تجویز و توصیه میشده است.
در طب سنتی دستوراتی وجود دارد که فلان چیزها را بخورید یا نخورید، یا شیوه درمان فلان بیماری چگونه است. تقریباً پیش هر پزشک مدرن که بروید، آنان هم دستورات غذایی میدهند. ولی این دستورات را از طب سنتی نگرفتهاند، بلکه از طب مدرن و علمی گرفتهاند.
مثلاً اگر پزشک ببیند ویتامین D بیمار کم است دستور مصرف قرص میدهند یا استفاده از تابش مستقیم نور خورشید. چگونه این را میفهمند؟ ابتدا برحسب بیماری متوجه میشوند که براساس دانش پزشکی این بیماری ممکن است ناشی از کمبود ویتامین D باشد (فرضیه). سپس دستور آزمایش میدهند. آزمایشگاه معلوم میکند که ویتامین D بیمار چقدر زیر اندازه طبیعی است که این اندازه نیز در مطالعات پزشکی تعیین شده است (اثبات فرضیه).
برحسب میزان کمبود ویتامین D در بدن و شرایط دیگر، پزشک دستوری را به بیمار میدهد که شامل خوردن قرص ویتامین D با دوز معینی در زمانهای معینی و برای مدت معینی است یا دستور قرار گرفتن در اشعه آفتاب را میدهد، یا اصولاً فرضیه او رد میشود و بیمار از نظر ویتامین D کمبودی ندارد که باید فرضیات دیگر را آزمون کند.
پزشک چرا فلان قرص را تجویز میکند؟ برای اینکه این قرص طی دستورالعمل علمی و با بالاترین سطح استاندارد تولید شده است و مصرف آن به صورت مکرر انجام شده و اثبات گردیده که فلان قدر مصرف موجب بهبود مقدار ویتامین D در بدن بیمار میشود. این قرص چگونه ساخته شده است؟ از طریق شناخت ویتامین D و فرمولهای شیمیایی که تخصصی جدا از پزشکی بالینی است.
پرسش این است که آیا پزشکی یک علم صد درصدی است؟ یعنی هر بیمار معینی میتواند با درمان معینی بهبود یابد؟ مثلاً در مورد کرونا آیا چنین است؟ در اینجا وارد علم ریاضی احتمالات میشویم. پیچیدگی دانش پزشکی در این مرحله بیشتر است و ذهنهای عادی کمتر متوجه آن میشوند. اجازه دهید مثال بزنیم.
خیلیها دچار سرماخوردگی میشوند و یا حتی کرونا میگیرند. این افراد با خوردن آب میوه یا دمنوش و چند تا معجون دیگر پس از مدتی خوب میشوند. حتی در کرونا تا حدود ۸۰ و ۹۰ درصد این طوری خوب میشوند. ولی اصل این بهبودی هیچ ربطی به این خوراکیها ندارد. حتی اگر فرد روغن بنفشه هم مصرف کند، خوب میشود. و اگر هیچکدام را هم مصرف نکند با کمی بالا و پایین خوب میشود، در حالی که ذهنهای عادی گمان دارند که به دلیل خوردن دمنوش و معجون خوب شده است. خیلی از داروهای کشف شده برای کرونا از این نوع است، و این مطلقاً علمی نیست و فاقد اعتبار است. این همان کلاهبرداری شبه علم است. پس علم چیست؟
ابتدا بهتر است از علوم اجتماعی مثال بزنم. یک فرض وجود دارد که بچههای طلاق دچار مشکلات اجتماعی میشوند. برای اثبات این حرف میتوان دهها بچه طلاق را یافت که دچار این مشکلات شدهاند. البته همزمان برای رد آن نیز میتوان همین تعداد و بیشتر نمونه آورد که این بچهها خیلی هم خوب و سالم زیستهاند. پس راهحل اثبات و رد این فرضیه چیست؟
باید دو گروه فرزندان طلاق و غیر آنان را به تعداد کافی و به صورت تصادفی انتخاب کنیم و تمام متغیرهای مهم و اثرگذار بر رفتار آنان را برای همگی در نظر بگیریم، مثل: پایگاه اقتصادی و اجتماعی، زندگی با پدر و یا مادر پس از طلاق، سن کودک در زمان طلاق، تعداد خواهر و برادر و خیلی از متغیرهای دیگر را محاسبه کنیم، سپس شاخصهای مناسبی را برای سنجش میزان مشکلات اجتماعی آنان تعیین کرد و سنجید، آنگاه به مقایسه دو گروه و با حذف کلیه متغیرهای اثرگذار پرداخت و در نهایت به صورت احتمالی نظر داد که آیا این فرضیه درست است یا خیر؟ اگر درست است در چه شرایطی و اگر نادرست است در چه شرایطی.
ملاحظه میکنید که مسأله بسیار پیچیده است. در مورد علم پزشکی و اثرات روشهای درمانی و دارویی نیز همین گونه عمل میکنند. یک داروی معینی را با دلایل و توجیهات مستدل بر روی بیماران ثابتی تجویز میکنند. البته برای این کار باید اجازه اولیه گرفته شود. نتایج را با بیمارانی که در شرایط کاملاً مشابه هستند و از این دارو استفاده نکردهاند مقایسه میکنند و این کار را باید در اندازههای کافی ادامه دهند که تمام جوانب بررسی شود. پس از مراحل بسیار پیچیده میتوان گفت که فلان دارو روی بیمارانی با این مشخصات و به احتمال فلان مقدار اثرات مثبت دارد یا کلاً بیاثر است.
در این چارچوب هر گزارهای که از طب سنتی در باره اثر بخشی یک دارو وجود دارد، در حد یک فرضیه است و میباید در قالب این فرآیند آزمون شود، اگر اثرگذاری داشت، طبعاً پس از طی مراحل لازم، مجوز تولید و مصرف آن را مقررات دانش پزشکی صادر میکند و از این مرحله به بعد آن درمان جزو طب مدرن شناخته خواهد شد و اگر چنین مجوزی صادر نشد یعنی درمانکننده نیست.
آنچه که در این روزها یکی از موضوعات دعوا با زیر بهداشت است، به آزمون علمی در آوردن گزارههای این نوع طب است. در واقع عدهای خود را در پوشش طب سنتی، ایرانی و اسلامی پنهان میکنند تا اهداف خود را پیش ببرند، و تن به این مراحل علمی پزشکی ندهند، در حالی که هیچ منعی برای آزمون فرضیههای معقول وجود ندارد.
فرضیه معقول این نیست که سرگین ماچه الاغ را به قیمت دانهای چند هزار تومان به پاچه خلق فرو کرد بلکه فرضیه معقول باید تا حدی مبتنی بر شواهد آزمایشگاهی هم باشد. مثلاً وجود ترکیباتی که به سود درمان است در ماده مورد نظر اثبات شود.
بنابراین دعوا میان طب سنتی با طب مدرن نیست، چرا که یک طب بیشتر نداریم، و آن طب مبتنی بر ضوابط و شواهد علمی است. اگر گزارهای بهداشتی و درمانی در گذشته هم باشد، باید از مسیر علم بگذرد و اثربخشی آن ثابت شود، و الا به صرف برخی ادعاها، و تحت پوشش طب سنتی نمیتوان آن را پذیرفت.
جالب اینکه معلوم نیست چرا آقایان به جای هواپیما به حمل و نقل سنتی، یا کفش و لباس سنتی یا مسکن سنتی یا… مراجعه نمیکنند؟ تازه در همین مورد طب سنتی نیز آن را برای مردم بدبخت و بیچاره تجویز میکنند تا درآمدش نصیب خودشان شود و الا کیست که با هر داروی اثربخشی مخالفت کند. برای پزشکان چه چیزی بهتر که داروهای طبیعی و موثر را تجویز کنند.
ولی این که با شبه علم بتوان به جنگ کرونا رفت، خواب و خیالی بیش نیست که دو هدف دارد. هدف عناصر اصلی پشت پرده ماجرا، منافع مادی است. ولی هدف حامیان آنان ضدیت با علم و احتمالاً نشان دادن خود به عنوان صاحبان فرهنگ پزشکی!! و ضربه زدن به دانش و یافتههای جدید است.
در ضدیت با علم هیچ مرزی را نمیشناسند. هنوز دنبال فیزیک وکامپوتر اسلامی هستند. در نفاق این افراد همین بس که تمام توجهشان به آن سوی آب است تا داروی اثربخش کرونا و سایر بیماریها را به دست آورند، تا مبادا به دلیل درمان ناکارآمد شبه علم رو به قبله دراز نشوند.
انتهای پیام