من و همسرم دچار ضعف بینایی هستیم. به پزشک مراجعه کرده ایم، عینک هم داریم، اما فایده ای ندارد. شماره ی چشم مان تند تند بالا می رود.درست شبیه قیمت ها در ایران!
هر روز حرکاتی که می توانند باعث تقویت بینایی شوند، انجام می دهیم.ولی هیچ. تا دل تان بخواهد هویج می خوریم. به طوری که اگر خرگوش های کشور مطلع شوند، علیه مان تظاهرات خواهند کرد! چون به زودی گرسنه خواهند شد.
دلیل اصلی مشکل بینایی ِ ما این است که من دایم مشغول مطالعه هستم، و همسرم نیز شبانه روز مشغول خوس زدن.
می دانید که هر دو کار سو چشم را به شدت ضعیف می کند. اول این که مطالعه ی کتاب هایی با فونت ریز بسیار خطرناک است. به ویژه این که این روزها برای صرفه جویی در مصرف کاغذ، به دلیل گرانی؛ بیشتر ِ ناشرها کتاب های با فونت بسیار ریزی منتشر می کنند.البته بیماری قند هم مزید بر علت است و تاثیر خودش را گذاشته است.
خوس دوزی نیز که هنری است بسیار ظریف و سخت. زن های جنوب می دانند چقدر جلویل دوزی تمرکز می خواهد و روی بینایی تاثیر دارد. اگر چه بیشتر ِ هموطنان ظاهر زیبا و نفیس جلویل ِ خوسی که از روسری های زنان هرمزگان و…است، را می بینند؛ اما از سختی های کار ِ خوس زدن بی اطلاع هستند.
به هر حال هر دوی ما بینایی مان روز به روز ضعیف تر می شود. اما چاره چیست، باید کار کرد. همسرم برای کسب درآمد ناچیزش و بنده هم که به اقتضای شغلم اگر مطالعه نکنم و چیزی را در انبار ذخیره نداشته باشم، نمی توانم دست به تولید بزنم. برای نوشتن روزانه باید بکوب خواند.
چشم هایم چنان ضعیف شده اند که برای پیدا کردن هر سوراخی در منزل مشکل دارم. به عنوان مثال همین سوراخ قفل. پدرم در می آید تا کلیدی را داخل قفلی می کنم. این در حالی است که نه لرزش دست دارم و نه مشکل اعصاب.
در خانه ی ما حتی یک سوراخ پریزی نمانده است که سالم باشد. از بس دوشاخه را به صورت کج و کوله داخل سوراخ ها کرده ایم، سوراخ پریزها یا به مرور زمان گَل و گشاد شده اند، یا بر اثر جرقه زدن آتش گرفته اند.سوکت های گوشی ِ تلفن همراهمان زود به زود گشاد می شوند! سرتان درد نیاورم، من با هر سوراخی مشکل دارم! حالا بیشتر این سوراخ هایی را که عرض کردم یا گشاد بودند، یا گشادشان کرده ام؛ اما خدا نصیب نکند وقتی با سوراخ تنگی مواجه می شوم. البته همان طوری که عرض کردم این مشکل ِ تنها من نیست، بلکه هر دوی ما مشکل داریم.
خدا نکند تسبیحی در خانه ی ما پاره شود. اگر مثلاً تعداد دانه ها ۳۳ عدد باشد حدود یک شبانه روز گرفتاریم تا مهره ها را از این طرف و آن طرف پیدا کنیم. بعد که پیدا شد، مصیبت بزرگتری شروع می شود که همانا نخ کردن دانه ها است. و اگر دانه ریز باشد که وامصیبتا! این جاست که شاعر می فرماید: “زاهد چه بلایی تو که این دانه تسبیح/ از دست تو سوراخ به سوراخ گریزد…!”
حالا خدا را شکر تسبیح های ۱۰۱ دانه ای در خانه ی ما پیدا نمی شود ، وگرنه در آن صورت دست کم یک هفته وقت مان را می گرفت.
به راستی اگر مثل قدیم ها « تسبیح هزاردانه» داشتیم چی؟!
حالا این ها یک طرف، شما نمی دانید ما برای سوزن نخ کردن چقدر مشکل داریم. همسرم بعضی وقت ها برای خیاطی های موقتی و سر دستی که به چرخ خیاطی احتیاجی ندارد، از من برای سوزن نخ کردن کمک می گیرد.(اگر چه برای سوزن نخ کردن چرخ نیز مشکل دارد، اما آن جا کار دو نفره نیست)نخ را می دهد دستم و سوزن را طوری مقابل صورتم قرار می دهد که سوراخ آن نزدیک چشمم باشد. من هم سرش را (سر ِ نخ) داخل دهان برده و خیس می کنم ، خیس که شد بعد با انگشت شست و اشاره کمی باریک ترش می کنم تا راحت برود داخل.سپس به سمت سوراخ مورد نظر می برم و دستم را یواش یواش حرکت می دهم ولی همین که می رسد به نزدیکی ِ سوراخ، به محضی که می خواهد برود داخل متاسفانه از سمت چپ یا راست سوزن رد می شود. برای بار دوم همزمان دست های مان را به سمت یکدیگر حرکت می دهیم، اما باور کنید دست ها با فاصله از کنار هم عبور می کنند.دست من می رود سمت سر و صورت همسرم و دست همسرم نیز همین طور… با فاصله ی زیاد از سوراخ. در ادامه همسرم می گوید شما سوزن را نگه دارید تا من نخ را بکنم داخل سوراخ. می گویم، زن این کار تو نیست؛ولی گوش نمی کند. می گوید:” خب، خب، خب… دیدم که خودت چی کار کردی!” و دقیقاً همان کاری که من انجام داده بودم را تکرار می کند، با این تفاوت که خطای دید ایشان خیلی از بنده بیشتر است…
در نهایت از دخترم یسنا کوچولو کمک می گیریم، می آید و مثل آب خوردن انجامش می دهد.
می گویم زن، باید برویم و دو نفری چشم های مان را عمل کنیم. می گوید، حق با شماست باید فکری به حال بینایی مان بکنیم، چون برای هر کاری که یسنا نمی تواند بیاید و به این راحتی کمک مان کند!
انتهای پیام