اقتباس، نوشته، تنظیم و تخلیص از: دوکتور نوراحمد خالدی اخیرآ بهرام مشیری گزارشگر تلویزیونی ایرانی از خدمات شاه اشرف افغان در دفاع از قلمرو ایران در مقابل عثمانیها و روسها در سال ۱۷۲۶ میلادی با رضایت یادآوری کرده میگوید که حکومت افغانها بر ایران را نباید مشابه تجاوزات مغولها و تیموریها دانست چون افغانها و ایرانیها مربوط به یک حوزهء تمدنی میباشند.
قلمرو ایران در سال ۱۷۲۶م در نتیجه اشغال بخشهای مختلف آن توسط افغانها، روسها و ترکها تقریبأ به چهار قسمت تقسیم شده بود. ولایات غربى و شمال غربى آن بدولت عثمانى و ولایت شمالـى آن بدولت روس تعلق گرفت. خراسان غربى و باقى حصص شمالـى ایران در اختیار طهماسب میرزاى صفوى قرار داشت که بعد از مرگ پدر خود را به عنوان پادشاه ایران اعلان کرده بود. بقیه بخش عمده ایران زیر حکومت شاه اشرف افغان بود که بر اصفهان، شیراز، قزوین، تهران، کرمان و سیستان و حصص جنوب غربى ایران مسلط بود.
بر اساس معاهده مورخ ۲۴ جون ۱۷۲۴ بین ترکیه و روسیه مبنى بر تقسیم ایران میان آن دو کشور، روسها ساحات وسیعى از ایران را در قفقاز بشمول شهرهاى دربند و باکوبه بدست آورده و علاوه بر آن یک دسته عساکر خود را از راه بحر بساحل جنوبى خزر پیاده کرده و بر رشت و بعضى نقاط دیگر قبضه کرده بودند. اما در سال ۱۷۲۵ پطر کبیر وفات یافت و جانشینان او بعلت اختلاف در امور داخلـى نتوانستند نقشههاى او را دنبال کنند.
ترکان عثمانى نیز برطبق معاهده ۲۴ جون ۱۷۲۴ چند لشکر براى فتح ولایات غربى ایران در قفقاز تا خلیج فارس گسیل نمودند. چون مدافعه حکمرانان محلـى ایران ضعیف بود، قواى عثمانى برشهرهاى تفلیس، ایروان، تبریز و کرمانشاهان دست یافت. قیادت این لشکرهاى عثمانى در دست حسن پاشا والـى بغداد بود. مشارالیه اندکى بعد از فتح کرمانشاهان وفات نمود و پسرش احمد پاشا از طرف باب عالـى جانشین او گردید و ماموریت یافت تا مستقیمأ بسوى اصفهان لشکرکشیده آن را فتح نماید.
اشرف شاه هوتکی که از نظر مذهبى خود را به ترکان نسبت به ایرانیان نزدیکتر میدانست، نخست سعى کرد تا با دولت عثمانى کار را با مصالحه تمام کند و براى این مقصود هیئتى را بریاست شخصى بنام عبدالعزیز نزد بابعالـى فرستاد. سفیر مذکور سعى کرد تا دولت عثمانى، حاکمیت اشرف را بر ایران برسمیت بشناسد. اما او بدون نتیجه به اصفهان مراجعت کرد. چه ترکیه از دیرباز آرزوى تصرف مناطق غربى ایران را در دل داشت و حاضر نبود فرصت را از دست بدهد و از سوى دیگر این کار مخالف با مواد قراردادى بود که راجع به تقسیم ایران میان روسیه و ترکیه عقد شده بود.
قواى عثمانى که مرکب از ۷۰ تا ۸۰ هزار نفر بودندو هفتاد توپ داشتند از همدان بسوى اصفهان حرکت کردند. سر لشکر آن احمد پاشا به اشرف نامهً شدید اللحنى فرستاد و در آن شاه اشرف را به ترک ایران و فرستادن شاه سلطان حسین به نزد خودش تهدید کرد و گفته بود که او براى دو باره بقدرت رساندن شاه مخلوع به اصفهان مىآید. اشرف از این پیام چنان بر آشفته شد که دستور داد سر شاه مخلوع را از تن جدا کنند و بعد آن را همراه با نامه و قاصدى نزد احمد پاشا فرستاد و حالـى کرد که جواب او را با شمشیر خواهد داد.
دکتر فلور، مولف کتاب «اشرف افغان بر تختگاه اصفهان» از قول شاهدان هلندى مىنویسد که: احمد پاشا بوسیله یک ملاى ترک و دو ملاى افغان به اشرف پیغام زیر را فرستاد: «اشرف شاه! تو باید براى تسلیم به سلطان عثمانى به سر خود نزد احمد پاشا بیایى و سلطان به عنوان یک سنى هم کیش مقام بیگلر بیگى نواحى مفتوحه ایران و جاهایى را که تسخیر خواهى کرد به تو خواهد داد. تو باید بیدرنگ تسلیم شوى و سکه و خطبه به نام سلطان عثمانى زده و خوانده شود.» شاه اشرف آن ملاى ترک را با پاسخ زیر نزد احمد پاشا فرستاد: «اگر سلطان عثمانى مایل نیست که معاهداتى را که با امپراطوران صفوى بسته است تجدید کند، من هیچ یک از امتیازات سلطانى خود را یا سرزمینهایى را که بتازگى گشودهام تسلیم نکرده و با چنگ و دندان و تا آخرین نفس از آنها دفاع خواهم کرد.».
احمد پاشا ازپیام اشرف به غضب آمد و امر پیشروى داد. در۸۰ میلـى همدان قواى ترک با نیروهاى اشرف که تعداد آن به ۱۷۰۰۰نفر مىرسید روبرو شدند. هر دو لشکر بفاصله چند میل از هم توقف کردند و به مطالعه وضع الجیش طرف مشغول شدند. اشرف افرادى بمنظور رخنه در میان لشکر ترک فرستاد تا لااقل کردها را از صف نبرد خارج کند. در عین حال احمد پاشا، ۶۰۰۰ سرباز خود را در تاریکى شب براى یک حمله غافلگیرانه بر سر اردوى اشرف فرستاد. راهنما آنها را در تاریکى شب چنان راه نمود که تا فرد آخر از دم تیغ افغانها گذشتند. احمد پاشا از این خبر خشمگین و متحیر مانده بود. در همین احوال چهار نفر عالـم دینى افغان وارد اردوى ترکها شدند و به تبلیغ انصراف از جنگ پرداختند. مسنترین آنها به اطلاع احمد پاشا رسانید که آنان از طرف شهریار خود اشرف براى آن آمدهاند تا از ترکها بخواهند که مخاصمه را با همکیشان سنى مذهب خویش کنار نهاده به اتفاق آنان علیه ایرانیان شیعه مذهب به جهاد برخیزند. عالـم افغانى با این جمله که اشرف افغان در صورت پافشارى احمدپاشاه از ریختن خون هم مذهبان سنى خویش متاسف خواهد بود، سخن را پایان بخشید. درهمان آوان که احمد پاشا با سخنگوى افغانى مشغول گفت و گو بود، بانگ آذان برخاست. علماى افغانى بیدرنگ براى اداى نماز در صف ترکها قرار گرفتند، بدین سان همکیشى خود را بار دیگر به ترکها نشان دادند. پس از ختم نماز با اصرار مجدد به خوددارى از خونریزى بر اسبهاى خود نشستند و به اردوى خود بازگشتند. در همین اثنا عده اى از ترکها بدنبال آنها براه افتادند.
احمد پاشا از مشاهده این وضع چاره را در حمله فورى دید و بلادرنگ دستور حمله برقشون افغانى را صادر نمود، اما در آن هنگام بود که اثرات کامل تدابیر اشرف بظهور پیوست. نه فقط قسمتى از لشکر ترک از حمله امتنا ورزیدند، بلکه ۲۰۰۰۰ نفرکُرد به سرکردگى بیک سلیمان اوغلو که در جناح چپ قرار داشتند از صف ترکها بریدند و در کنار اشرف افغان قرار گرفتند.احمد پاشاه جناح راست خود را سر و سامان بخشید و بر اشرف حمله برد. لیکن حمله او به عقب زده شد. دو بار دیگر نیز ترکها حمله کردند، اما هر دو بار جز شکست نصیبى نداشتند. احمد پاشا پیروزى خود را بر افغانها ناممکن دید و بنابر این دستور عقبنشینى صادر نمود. سپاهیان او چنان با شتاب به عقب نشستند که حتى در همدان نیز توقف نکرده و به بغداد فرار کردند، در حالیکه ۱۲۰۰۰ نفر کشته را با توپخانه و اسباب و وسایل حربى بجا گذاشته بودند. کردها از این هرج و مرج استفاده کرده و به غارت وسایل و تهجیزات ترکها پرداختند و افغانها تمام توپخانه و وسایل جنگى را متصرف شدند.»
صدیق فرهنگ، تاریخ وقوع این برخورد را۲۰ نوامبر ۱۷۲۶ و تعداد تلفات ترکها را ۱۷ هزار کشته قــــــید کرده است. اما دکتر ویلیم فلور، تاریخ وقوع این جنگ را ۸ نومبر ۱۷۲۶ و عده تلفات ترکان را ۳۰۰۰۰ نفر همراه با مقدار عظیمى از تهجیزات و وسایل حربى ضبط کرده، تعداد تلفات سپاه اشرف افغان را فقط ۱۴ نفر نوشته علاوه مىکند که اشرف در ۱۷ نوامبر ۱۷۲۶ با پیروزى به اصفهان بازگشت و « اسخارو» نماینده تجارتى هلند از جمله کسانى بود که در یک میلـى بیرون شهر به پیشواز شاه اشرف رفته بود.
پس از این نبرد بود که ترکان با اشرف راضى به صلح گشتند و معاهده اى میان طرفین به امضاء رسید که بموجب آن شاه اشرف موافقت کرد که در قلمرو او در خطبه اول نام سلطان عثمانى به عنوان خلیفه اسلام برده شود و بعد نام اشرف. در مقابل سلطان عثمانى شاه اشرف را به عنوان پادشاه ایران شناخت و موافقت نمود که بنام خود سکه ضرب کند. هر چند اشرف این کار را در همان آغاز جلوس خود به منصه اجرا گذارده بود و مسکوکات طلا و نقره او به سبب عیار بلند خود از ارزش خاصى برخوردار وبنام «اشرفى» در شهرهاى ایران و افغانستان خریداران زیادى داشت. علاوتأ ولایات غربى ایران مثل کرمانشاهان و همدان و سنندج و خرمآباد و قسمتى از آذربایجان که قبلأ ترکها بر آن تسلط پیدا کرده بودند، زیر سلطه ترکها باقى ماندند.
پس از این معاهده بود که دولت عثمانى رشید افندى رادر اگست ۱۷۲۸ بحیث سفیر نزد شاه اشرف به اصفهان فرستاد و شاه اشرف هم محمدخان بلوچ یکى از سران عشایر بلوچ را که مردى صاحب رسوخ و شجاعى بود، به عنوان سفیر به استانبول فرستاد. در بار عثمانى از این شخص استقبال شایانى نمود و امرکرد تا تمام منازل واقع در مسیر حرکت سفیر افغانى سفید کارى گردد و به همین مناسبت ترکها این مرد را بنام «خان سیواسى» یعنى خان سفیدکار یاد کردند.
پس از فراغت از کار عثمانى، شاه اشرف توجهاش را بسوى روسها معطوف ساخت. روسها قبلأ تحت سرکردگى پطرکبیر شهرهاى دربند و بادکوبه را تسخیر کرده بودند.در وصیت نامه ایکه به پطر کبیر نسبت داده شده ، آمده است : « نزدیک شدن هرچه بیشتر به قسطنطنیه و هند. کسیکه این منطقه را در دست داشته باشد، مالک تمام جهان خواهد بود. پس براى رسیدن به این مقصود باید بجنگهاى دایمى دامن زد، نه فقط در ترکیه بلکه همچنین در ایران. تاسیس کارگاهاى کشتى سازى در اطراف دریاى سیاه ، تصرف تدریجى این دریا که مانند دریاى بالتیک براى اجراى طرحهاى ما لزوم قطعى دارد. و نفوذ تاخلیج فارس با تضعیف ایران ، و در صورت امکان بر قرارى مجدد روابط تجارى سابق با مشرق زمین. پس از آن پیشروى تا هندوستان که انبار گنجینه هاى جهان است. پس از دست یابى به آنجادیگر به طلاى انگلیس احتیاجى نخواهیم داشت.»
در سال ۱۷۲۵، پطرکبیردر گذشت و بازماندگان او قدرت آن را نداشتند که نقشههاى پطر را بسوى آبهاى گرم دنبال کنند، لیکن متصرفات خود رادر قفقاز حفظ کردند. از طرفى هم شاه اشرف آنقدر توانایى نداشت که روسها را از مناطق اشغالـى قفقاز اخراج کند. معهذا نیروى بسرکردگى سیدالخان ناصرى براى نبرد با روسها فرستاد و چند نبرد مختصر بین قواى افغانى و روسها رخداد که در آن سیدالخان زخم برداشت. بعد از آن بتاریخ ۲۴ فبرورى ۱۷۲۹ پیمان متارکه بین سیدالخان و ژنرال لواشف در رشت بامضاء رسید. به موجب این پیمان، شاه اشرف از ادعایش برآن ولایاتى که قبلأ طهماسب میرزا صفوى و نماینده او اسماعیلبیگ به روسها واگذار نموده بودند، صرفنظر کرد و در مقابل روسها هم او را به حیث پادشاه مناطق تحت تصرف او در ایران شناختند و هر دو طرف به رفت و آمد تجار و معاملات تجارتى و امکانات اقامت تجار روس در اصفهان و از آنجا به هندوستان و بالعکس موافقت نمودند.
بدینگونه شاه اشرف هوتکی از تقسیم قلمرو ایران صفوی میان روسیه و ترکیهء عثمانی جلوگیری کردو کشور موجودهء ایران مدیون این شاه افغان میباشد. به همین دلیل بهرام مشیری گزارشگر تلویزیونی ایرانی از خدمات شاه اشرف افغان در دفاع از قلمرو ایران با رضایت یادآوری میکند.
مآخذ: “نگاهی به کارکردهای شاه اشرف افغان درایران”، کاندید اکادمیسین سیستانی (این نوشته عمتآ اقتباس از تحقیق محترم اعظم سیستانی میباشد).
انتهای پیام