قلعه وحشت یا قتلگاه؟ ناخدا رحیمی در گفتوگویی با خبرنگاران به صراحت از مشکلات بیمارستان شهید محمدی سخن گفت و این مرکز را مکانی توصیف کرد که به جای درمان، بیماران را درگیر بیماریهای جدید میکند. او گفت: “بارها نام این بیمارستان را تغییر دادم؛ از قلعه وحشت گرفته تا قتلگاه، اما هر نامی که بگذاریم، گویای وضعیت فاجعهبار آن است.”
او با شرح شرایط وخیم نظافت بیمارستان افزود: “هر روز صبح، نیروی خدماتی با تکهای نخی که سالهاست رنگ ضدعفونیکننده به خود ندیده، کف بخشها را پاک میکند. این روند، ویروسها را نهتنها از بین نمیبرد، بلکه از یک اتاق به اتاق دیگر منتقل میکند.”
بیماری که با بیماریهای جدید مرخص میشود
ناخدا رحیمی که برای یک تورم جزئی دست و صورت به بیمارستان مراجعه کرده بود، در نهایت با بیماریهای متعدد از جمله ابتلا به اومیکرون و مشکلات کلیوی مواجه شد. او گفت: “هنوز درمان اولیهام کامل نشده بود که به اومیکرون مبتلا شدم. بعدها با مشکلات کلیوی، اسهال و استفراغ، و حتی تنگی نفس دستوپنجه نرم کردم. بیمارستان شهید محمدی نهتنها نتوانست درمانی ارائه دهد، بلکه شرایط جسمیام را وخیمتر کرد.”
او به وضعیت غیرحرفهای اتاق عمل نیز اشاره کرد و افزود: “در اتاق عمل، به دلیل بیتجربگی پزشک، سه بار گردنم سوراخ شد. این اقدام نهتنها ناموفق بود، بلکه به ریههایم آسیب رساند و مرا به اکسیژن وابسته کرد.”
انتقاد از مدیران و مسئولین
ناخدا رحیمی از عملکرد مدیران بیمارستان و مسئولان شهری و استانی به شدت انتقاد کرد. او گفت: “مدیران این شهر و استان هرمزگان سالهاست که وضعیت فاجعهبار بیمارستان شهید محمدی را میبینند، اما هیچ اقدامی برای اصلاح آن انجام ندادهاند.”
او همچنین از عملکرد رئیس بیمارستان و سوپروایزر انتقاد کرد و اظهار داشت: “دستوراتی که برای نظافت صادر میشود، به جای کاهش خطر بیماری، باعث گسترش ویروسها در میان بیماران میشود.”
امید به تغییر
با وجود تمام رنجهایی که ناخدا رحیمی در بیمارستان شهید محمدی متحمل شد، او در پایان با لحنی امیدوارانه گفت: “در نهایت، پزشکم گفت که کلیههایم به وضعیت عادی بازگشتهاند و از دیالیز بینیاز شدهام. این موضوع نشان میدهد که هنوز امیدی برای بهبود وجود دارد.”
او از مردم و رسانهها خواست تا با پیگیری مستمر، مسئولین را وادار به اصلاح وضعیت بیمارستان کنند: “کمک از شما، پیگیری از من. باید تلاش کنیم تا این قتلگاه به مکانی امن برای درمان بیماران تبدیل شود.”
این روایت ناخدا رحیمی تنها بخشی از آن چیزی است که بیماران در بیمارستان شهید محمدی تجربه میکنند. وضعیت این بیمارستان بهعنوان یک مرکز درمانی نهتنها جای تأمل، بلکه اقدامات فوری مسئولین را میطلبد. آیا صدای این بیماران شنیده خواهد شد؟
نظافت یا توزیع بیماری؟
ناخدا رحیمی با تأکید بر معضلات بهداشتی در بیمارستان شهید محمدی، پرسشی جدی را مطرح کرد: “چگونه ممکن است در محیطی که باید منبع سلامت باشد، چنین روشهای ابتدایی و غیرقانونی برای نظافت اجرا شود و کسی پاسخگو نباشد؟”
او توضیح داد که نظافتچیها بدون استفاده از وسایل و مواد ضدعفونیکننده استاندارد، با یک تی نخی قدیمی و یک پارچه آلوده، کف اتاقها و سطوح بیمارستان را پاک میکنند و این اقدام به انتقال ویروسها و عفونتها میان بیماران و همراهان آنها دامن میزند. او افزود: “آیا این رویه مورد تأیید وزارت بهداشت است؟ چرا چنین تخلفی که جان بیماران را تهدید میکند، مورد برخورد قانونی قرار نمیگیرد؟”
ضعف نظارت یا بیتوجهی؟
این انتقادها تنها به نحوه نظافت محدود نمیشود. ناخدا رحیمی با اشاره به نقش نهادهای نظارتی در این وضعیت گفت: “چرا هیچ نظارت دقیقی بر عملکرد بیمارستان شهید محمدی وجود ندارد؟ سوپروایزرها به جای دستور اینگونه نظافت و نظارت بر بهبود شرایط، خودشان مجری چنین فرآیندهای مخربی هستند. اگر این وضعیت ناشی از کمبود بودجه است یا عملکرد معیوب، پس مسئولان چه وظیفهای دارند؟”
او در ادامه تصریح کرد: “نهتنها نظافت بیمارستان، بلکه تجهیزات و کادر درمان نیز دچار کمبودهای جدی هستند. بیمارانی که به بیمارستان مراجعه میکنند، انتظار دارند بهبودی پیدا کنند، نه اینکه با بیماریهای جدید به خانه برگردند.”
نقش مسئولان در ایجاد و تداوم بحران
ناخدا رحیمی در انتقاد از مسئولان شهری، استانی و مدیران بیمارستان افزود: “چگونه ممکن است سالها چنین وضعیتی ادامه پیدا کند و هیچ مسئولی پاسخگو نباشد؟ آیا جان بیماران ارزشی برای آنها ندارد؟ چرا استاندار و نمایندگان مجلس، که وظیفه نظارت و پیگیری حقوق مردم را دارند، به این موضوع ورود نمیکنند؟”
او از مسئولان خواست تا با اقدام قانونی و عملی، شرایط این بیمارستان را سامان دهند: “باید مشخص شود چرا مدیران بیمارستان و عوامل اجرایی که نظافت و بهداشت بیمارستان را به این شکل رها کردهاند، مورد بازخواست قرار نمیگیرند. آیا در برابر چنین تهدیدی علیه سلامت عمومی، سکوت کردن توجیهی دارد؟”
ضرورت برخورد قانونی با متخلفان
رحیمی در ادامه تاکید کرد که این وضعیت نیازمند برخورد قانونی است. او گفت: “وزارت بهداشت، دستگاه قضایی و نهادهای نظارتی باید وارد عمل شوند. اگر این وضعیت نتیجه سهلانگاری یا کمکاری است، باید افراد مسئول پاسخگو باشند و اگر عمدی در کار است، برخورد قانونی با متخلفان ضروری است.”
او همچنین خواستار شفافیت در عملکرد بیمارستانها شد و گفت: “بیماران و خانوادههای آنها باید بدانند که چه اتفاقی در بیمارستانها میافتد. این حق مردم است که از سلامت و بهداشت محیط درمانی خود اطمینان داشته باشند.”
درمانی که به رنج بیپایان تبدیل شد
ناخدا رحیمی، بیماری که با یک مشکل ساده تورم دست و صورت به بیمارستان شهید محمدی مراجعه کرد، درگیر زنجیرهای از بیماریها و رنجهای بیپایان شد. شرح حال او نمونهای از شرایط بحرانی و ضعف مدیریت در این بیمارستان است.
از اومیکرون تا کلیههای از دست رفته
ناخدا رحیمی ماجرای خود را اینگونه آغاز کرد: “برای تورم جزئی دست و صورتم به بیمارستان مراجعه کردم، اما هنوز درمان اولیهام تکمیل نشده بود که در همان محیط بیمارستان به اومیکرون مبتلا شدم. آنها نه اومیکرونم را درمان کردند و نه تورم دست و صورتم را از ترس اینکه مبادا خودشان آلوده شوند، پنج قرص تجویز کردند و مرا به خانه فرستادند.”
او ادامه داد: “چند روز بعد که آزمایش دادم، مشخص شد کلیههایم بهشدت آسیب دیدهاند. از وحشت و نگرانی به بیمارستان برگشتم و قصه پررنجی آغاز شد.”
دیالیز، اسهال و ابتلای همراه بیمار
ناخدا رحیمی پس از بستری دوباره، تحت دیالیز قرار گرفت، اما این پایان ماجرا نبود. او گفت: “در زمان دیالیز به ویروس اسهال و استفراغ مبتلا شدم و تنها همراه من، دخترم نیز به همان ویروس آلوده شد. این وضعیت نهتنها سلامت جسمی بلکه روح و روانم را به هم ریخت. من ماندم با دنیایی از ترس و نگرانی.”
تجربه وحشتناک در اتاق عمل
این بیمار در ادامه از ماجرای خود در اتاق عمل سخن گفت: “قرار بود یک پرمیکت دائم در سینهام برای دیالیز نصب کنند. اما در اتاق عمل مرا بیهوش نکردند و جراح با کمی بیحسی کارش را آغاز کرد. از همان ابتدا مشخص بود که ناشی است و نابلد. سه بار گردنم را سوراخ کرد و نتوانست سیم مخصوص را در رگم نصب کند. من مثل گوسفندی که زیر تیغ قربانی میشود، از درد به خود میپیچیدم و التماس میکردم که رهایم کند.”
او افزود: “در نهایت جراح ناکام ماند و ادعا کرد که رگهایم تنگی دارند. اما این پایان مصیبت نبود. پس از انتقال به ریکاوری، دچار تنگی نفس شدید شدم و اولین سرفهام خلط خونی به همراه داشت. معلوم شد که فشار بیش از حد جراح به رگهایم باعث شده مقداری از خون به ریههایم برود و به آنها آسیب برساند. از آن لحظه برای تنفس نیازمند اکسیژن شدم.”
نگاهی به گذشته و دعا برای آینده
ناخدا رحیمی با بغض ادامه داد: “من برای یک مشکل ساده به بیمارستان مراجعه کردم، اما با مجموعهای از بیماریهای جدید مواجه شدم؛ از اومیکرون گرفته تا آسیب کلیهها، اسهال، تنگی نفس و مشکلات ریوی.”
او گفت: “در نهایت، وقتی پزشکم به من گفت کلیههایم به وضعیت عادی بازگشته و دیگر نیازی به دیالیز ندارم، احساس کردم که خدا صدایم را شنیده است. آن روز با شکر خدا از بیمارستان مرخص شدم، اما آنچه در این مدت کشیدم، هنوز کابوس شبانه من است.”
چرا برخورد قانونی نمیشود؟
این بیمار به پرسشی کلیدی اشاره کرد: “چگونه ممکن است چنین فاجعههایی در بیمارستان رخ دهد و کسی پاسخگو نباشد؟ روش نظافت و انتقال ویروس در بخشها، نحوه عملهای جراحی و برخورد غیرحرفهای برخی پزشکان و پرسنل و کادر عصبانی درمان، چرا باید بدون هیچ برخورد قانونی ادامه پیدا کند؟”
او از وزارت بهداشت و دستگاه قضایی درخواست کرد تا به این تخلفات رسیدگی کنند و افزود: “وقتی جان بیماران در خطر است، سکوت یا کمکاری توجیهی ندارد. باید با مدیران و عوامل اجرایی که مسئول این وضعیت هستند، برخورد جدی شود.”
آنچه ناخدا رحیمی روایت کرد، نشاندهنده بحرانی عمیق در بیمارستان شهید محمدی و شاید در سیستم بهداشتی گستردهتری است. برخورد قانونی و نظارت جدی بر چنین مراکزی میتواند اولین گام برای بازگرداندن اعتماد عمومی به بیمارستانها باشد. آیا مسئولان صدای بیماران را خواهند شنید، یا این روایتها همچنان به گوشهای از بیعدالتیهای درمانی بدل خواهند شد؟
انتهای پیام