باید سکوت کرد، در دل شبهای سیاه،
هر کس که فریاد کند، میزنندش به زمین، میکشندش به حصار.
افشاگری از فساد، تیری است اجلی ،
بر گلوی حقیقت گو، در هر شعبه
تحقیر میکنند، با خنجر زبان،
چشم در چشمِ حق، میزنند بیامان
تهدید در گوش، شبیخونِ واهمه
تبعید میکنند روح را، بیفکر و بیکلمه
نان مردم را میبرند، در دستِ خودخواهی،
چرخش زمان، بیرحم و بیاحساس است.
اخراج میکنند از هر عرصه و میدان،
چو مرگی ساکت، در لابلای جان
یا باید سکوت کرد، در حصارِ ترس،
یا مثل مرد ایستاد، بر هر داغ و درد.
تبعات سکوت، از درد کمتر نیست،
سکوت، گناه است در چشمِ حقجویی و حق پرستی
در دلِ هر سکوت، نبضی میتپد،
یادآوری میکند که ستم هرگز نخواهد ماند.
مردی که میجنگد، در قلبش میتابد نورِ امید،
پیش میرود، بر تاریکی، با شجاعت و یقین
باید سکوت کرد، یا بایستیم در برابر ستم،
چون آزادی میطلبد، صدای دل را بیدغدغه
در روزهای روشن، خواهیم گفت از حق را،
تا ظلم و ستم، نماند پایدار
انتهای پیام