بعید نبود از دل اعضای نامتجانس کمیته انتخاب وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی که به جز چند نفر مشخص که از این قاعده جدا هستند، اسامی قابل تاملی بیرون بیاید اما آخرین شنیدهها به غایت باورنکردنی است.
این وضعیت بار دیگر میراثفرهنگی را در لبهی پرتگاهی دهشتناک قرار داده که سالیان دراز است در آستانه آن ایستاده و قرار نیست ناجی برایش از راه برسد. چرا که وطن و مقولهی هویتی آن فقط در مواقع ضروری سیاستورزی و ایجاد همبستگی کاذب به کار میآید همچون کاریکاتوری از یک واقعیت ناموجود.
به نظر میرسد در میان لابیهای عجیب، این وطن است که از یاد رفته، در غیر این صورت چطور چنین نامهایی آورده میشود؟ امتیازدهیها واقعا بر چه مبنایی است؟
بیشک همه اعضای کمیته انتخاب نامزدهای اساس و قواعد این روش را که در چندین کشور دنیا آزموده شده را میدادند و آگاه هستند که بر اساس این روش شورایی ۵ منتخب کمیته باید
1. سیاستورز باشند، به این معنا که بتوانند قدرت چانهزنی و برخورد با چالشهای مختلف یک وزارتخان،ه سرعت و کیاست عمل داشته باشند. آن هم وزارتخانهای که معارض کم ندارد. قوانینش باید تغییر کند. پس وزیر باید با سه قوه در جنگ تعارض منافع باشد و از آثار تاریخی دفاع کند.
2. فرد منتخب باید در حوزه مربوطه متخصص باشد و هم دارای تجربه.
3. بایدوارستگی داشته باشند، به این معنا هم در میان مردم و هم وزارتخانه مشروعیت داشته و هماهنگی میان معاونتها برقرار کنند.
با این حال، آخرین خبرها نشان میدهد که این شورا نتوانسته به گزینههایی برسد که این ویژگیها را داشته باشد. اگر چه هنوز اسامی نهایی نشده اما هراس این است که وزارتخانه میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی همچون چشم اسفندیار احمدینژاد شود که آمد و چشم میراثبانان را کور کرد.
باعث رزومهسازی حیاتخلوتیها شد. پای خبرنگاران واقعی و کارآموخته این حوزه را قطع کرد و فساد در بخشهای مختلف آن پایهگذاری شد که هنوز که هنوزه دامن میراثفرهنگی را گرفته است و صدمات جبرانناپذیر آن را میتوانیم در جای جای این ماکت بیخاصیت که هنوز هم سازمانی حیاتخلوت گونه است، ببینیم. سوال اینجاست که این بار هم قرار نیست «تغییری به وجود بیاید؟»
انتهای پیام