برداشت نخست: آب انباری در خیابان بعثت بلوار امامزاده جعفر(ع) یزد قرار دارد که دور زمین مجاور آن را با پلاستیک آبی پوشاندهاند. گودبرداری هم شده است. به آن آب انبار و محله «تخت استاد» میگویند.
پیرمردی با افسوس به ما نگاه میکند و میگوید:«قبلا همه چیز حرمت داشت. گورستان متروکه اطراف آب انبار بود و سالها تبدیل به زمین خالی شده بود. برایش سند گرفتند، به شخص فروختند. گورستان را صاف کردند حالا هم ساخت و ساز میکنند. چند بار میخواستند بسازند،اهالی نگذاشتند اما بالاخره توانستند.دیوار به دیوار آب انبار،دو فردا روزهم آب انبار یا با گودبرداری ریزش میکند یا نم فاضلاب و حمام این ساخت و سازها به آب انبار میزند و خیال همهشان راحت میشود.» میگوییم:« خیال کی؟» میگوید: «شهرداری و میراث! باورتان میشود همه این کارها قانونی و با مجوز انجام شده؟!»
ظاهرا شهرداری مدعی است مالک حریم ۲.۵ متر تعیین شده برای آن را رعایت کرده تا خسارت متوجه آب انبار نباشد.اما ما هر چه به دیوار آجرچینی نگاه میکنیم فاصلهای نمیبینیم. دیر شده باید به مقصد بعدی برویم.
و در راه این سوالها دور سرمان میچرخد: ناظر داشته؟ هنگام گودبرداری باستانشناس بوده؟ گورستان متعلق به چه دورهای بوده؟ سند مالکیت یک گورستان مگر شخصی یا دولتی است که به کسی واگذار شود؟ کمیسیون ماده ۵ رفته؟ چگونه تغییر کاربری گرفته است؟حریم آب انبار را چه کسی تعیین کرده؟ میراث چگونه مجوز داده است؟ تکلیف آب انبار چه میشود؟ اسکلت فلزی وسط بافت تاریخی چه میکند؟ و….
برداشت دوم :
خیابان امام خمینی، کوچه دروازه مالمیر/امام خمینی ۴۲، سمت چپ نزدیک بومگردی شمعدانی، گودبرداری با فونداسیون و بتن !
در یزد چه خبر است؟! میگویند مجوز دارد؟! مگر اینجا چسبیده به حصار ایلخانی نیست؟!مگر بخشی از حصار ایلخانی پشت این دیوارهها نیست؟!مگر قرار نیست حصار ایلخانی احیا شود؟! مگر اینجا در عرصه ثبت جهانی بافت تاریخی یزد نیست؟ ساخت و ساز مذکور در حریم هم نیست در عرصه است! ناظر این پروژه کیست؟ میراث فرهنگی چگونه مجوز چنین ساخت و سازی در بافت را داده؟ مگر بافت پایگاه ندارد؟ مگر یزد معاونت میراث ندارد؟!
نتیجه:
ساخت و ساز با بتن، فونداسیون، میلهگرد در بافت تاریخی ثبت جهانی یزد ممنوع است اما گویی برای برخی جاهای بافت ممنوع نیست برای برخی جاها هست!
هدف از ثبت جهانی بافت تاریخی یزد، ثبت خانههای خشتی و ساباط و… نبود که در خیلی جاهای ایران چنین بافتی هست.ما به یونسکو تضمین دادیم و ثابت کردیم که در ایران شهری به نام یزد وجود دارد که سنت معماری قدیم و خشتی ما در ساخت و ساز، در این شهر تداوم دارد و آنها به همین دلیل ثبت جهانی این بافت را پذیرفتند. اما متاسفانه شاهد آن هستیم در برخی جاها سهلگیرانه دست به یکسری ساخت و ساز زده میشود یا بالعکس در برخی جاها سختگیرانه نفس ملک ومالک به تنگ میآید.
از احوالات چنین بر میآید ظاهرا میراث فرهنگی در استان یزد و در شهر یزد تبدیل به یک کلونی عجیب و غریبی شده است.
داعیهدارانی که همگی خود را مسبب ثبت جهانی میدانند و گروههایی که پروژههای مرمت و معماری را از آن خود میدانند بر حسب منفعت خود تصمیم میگیرند چه کسانی مجوز بگیرند و چه کسانی نگیرند. پروژهها به چه گروههایی داده شود به چه گروههایی داده نشود. چه کسانی پست بگیرند یا نگیرند.اکنون دعوا بین لابیهاست. و ظاهرا ثبت جهانی رزومهای شده برای همه این گروهها و آنچه کوچکترین اهمیتی ندارد ثبت جهانی، بافت تاریخی و ساکنان آن است.
آیا عزمی برای شکستن این کلونیها وجود دارد؟ کلونیهایی که وجودشان به قیمت آسیب به بافت تاریخی و ثبت جهانی تمام میشود. نمیشود که یک نفر مجوز ساخت و ساز با آهن و فونداسیون و بتن و میلگرد بگیرد. یکی به خاطر یک تاقی یا پنجره یا پارکینگ ماهها بدود؟!
در وزارتخانه ، دفتر امور پایگاهها و دفتر حفظ و احیا بناها، محوطه ها و بافتهای تاریخی قرار است چه فکری به حال ساکنان بافت تاریخی یزد بکنند؟ چه کسانی قرار است بر میراث فرهنگی استان یزد و صدور مجوزها نظارت کنند؟ چه برنامه حفاظتی برای بافت تاریخی یزد وجود دارد؟
انتهای پیام