در سال های نخستین ورود مسلمانان یعنی حوالی سال ۷۱۶ میلادی، گروهی از زرتشتیان که از تسلط اعراب بر خود ناراضی بودند به نواحی جنوبی کشور مهاجرت کردند. این گروه مهاجر از محلی به نام «سنجان» در خراسان و نیشابور مهاجرت کردند (پور داوود، بی تا: ۷). علت این امر نیز آن است که بعد از تصرف ایران توسط اعراب مسلمان، اعراب زیادی به صورت دسته جمعی و قبیله قبیله ای به خراسان آمدند زیرا هوای خراسان و نواحی اطراف آن، برای قبایل عرب دامدار و صحراگرد مناسب بود. در مقابل، مناطقی مانند آذربایجان و شمال غربی کشور به علت سرمای زیاد با مذاق آنها سازگاری نداشت. همین ورود دست جمعی اعراب به خراسان باعث شد که تحمل آنان برای زرتشتیان متعصب، مشکل باشد لذا از وطن اصلی خود دل بریدند و این، سرآغاز مهاجرت آنان بود.
نویسنده فتوح البلدان زمانی که چگونگی تصرف کرمان را توضیح میدهد مینویسد:
«ابن عامر زمانی که به فارس شد، مجاشع بن مسعود سلمی را در جستجوی یزدگرد روانه کرمان کرد. مجاشع، به بیمند آمد. در آنجا همه سپاهیان وی نابود شدند. سپس هنگامی که ابن عامر به جانب خراسان روان شد، مجاشع را بر فتح کرمان گماشت. مجاشع بیمند را به جنگ فتح کرد لیکن از جان اهل آن درگذشت و همه را امان داد… و سپس از آنجا به شیرجان (سیرجان) که تخت گاه کرمان است شد. چند روزی بر در آن بماند. مردم که در حصار شهر جای گرفته بودند، سپاه سواران را به جنگ وی فرستاند. مجاشع بر ایشان چیره شد و آنجا را به جنگ فتح کرد. مردی را امارت آن شهرداد. پس از آن، گروه بسیاری از اهالی از شهر خود کوچ کردند». پس از آن ابوموسی اشعری، ربیع بن زیاد را به فتح حوالی شیرجان فرستاده بود. بم و اندرغار را به صلح فتح کرد. سپس اهل آن دیار پیمان شکستند و شوریدند. مجاشع بن مسعود آنجا را از نو بگشود. پس از آن جیرفت را نیز فتح کرد و در دل ولایت کرمان شد. بعد به قفص (کوفچ) رفت. گروهی از پارسیان که از محل خود کوچیده بودند، در محل هرموز جمع گشتند و به مقابله وی آمدند. مجاشع با ایشان نبرد کرد و شکست در سپاهشان انداخت، گروهی عظیم از مردم کرمان گریختند و راه دریا گرفتند، قومی به مکران و قومی به سیستان. سپس خانه و زمین هایشان به دست تازیان افتاد
بسیاری از منابع اشاره دارند که زرتشتیان ابتدا مدتی به کوهستان های اطراف خراســان پناهنده شدند. این نواحی کوهستانی به نام «قهستان» مشهور بود که فارسی آن، کهستان یا کوهستان است. در اطراف جیرفت کوههایی وجود دارد که به این نام نامیده میشود یا بعضاً کوهستان «ابوغانم» میگویند. مدت اقامت زرتشتیان را در این منطقه یک قرن نوشتهاند و ذکر کرده اند که آنان سپس به هرموز مهاجرت کردند و در آنجا پانزده سال ماندند. کتاب قصه سنجان، مهمترین سندی است که در مورد مهاجرت زرتشتیان به هرموز نوشته شده است. سراینده این کتاب، بهمن کیقباد از خانواده دستوران و موبدان فارسی در هند است که داستان مهاجرت زرتشتیان و آوارگی آنان را که سینه به سینه نقل شده، به رشته نظم در آورده است. او علت مهاجرت همکیشان خود را چنین بیان میکند:
ز ساسانیان واژگون گشت تخت
ز کین و ز بیداد تازی سپاه
گروهی پراکنده در کوهسار
در آن کوه سر هم پناهش نماند
فرو شد ز کوه و به دریا شتافت
ز ایرانیان نیز برگشت بخت
کسی را به کشور نمانده پناه
دل افسرده از دشمن نابکار
به ناچار بر مرز، بدرود خواند
به هرمز روان گشت و آرام یافت
در ورود گروهی از زرتشتیان به هرموز هیچ شکی وجود ندارد. زرتشتیان فراری ابتدا به کوه های اطراف (قفص و کوه های جبل بارز) پناهنده شدند و سپس ساحل دریا رفتند. تحقیقات کنونی از ورود زرتشتیان و سکونت ۱۵ ساله آنها در جزیره هرموز سخن میگویند در صورتی که در این سالها جزیره مورد نظر، جزیره جرون خوانده میشد و برای تفکیک آنها از یکدیگر، جزیره جرون را «هرموز نو» و هرموز اصلی و قدیمی را «هرموز کهنه» می نامیدند. بنابر این مهاجرت زردتشتیان به هرموز کهنه بوده است نه به جزیره هرموز.
هنری لرد بر مبنای شواهد گویایی از سنه ۱۶۳۰ م. اظهار میکند که در قرن هشتم، اجداد پارسیان در هند با ناوگانی مرکب از هفت کشتی پارویی از جاسک حرکت کرده و در سه نقطه مختلف ساحل گجرات پیاده شده اند
در شهرستان رودان، مکانها و تپه های قدیمی وجود دارند که از حضور زرتشتیان حکایت دارد، به عنوان مثال، «تُم گورو» یا «گود گورو». گَبر اصطلاحی است که مسلمانان برای غیر مسلمانان و بیشتر برای زرتشتیان به کار میبردند. با اندکی دقت مشخص میشود که ساکنان این تپهها، زرتشتیانی بودند که جدا از مسلمانان زندگی میکردند. گبر یا گور یک واژه تحقیر آمیز است که به زرتشتیان منطقه اطلاق میشد. وجود تعداد زیاد این تپهها نشان از سکونت گروه کثیری از زرتشتیان در منطقه داشته است